@ostad_aali4_5922743472934094835.mp3
زمان:
حجم:
3.96M
صوت دو دقیقه
یاران امام و بلند نظری
حاج آقا عالی
@Asemani_bashim
6.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ تصویری یک دقیقه
خوبیهای بیماری مومن
حاج آقا عالی
@Asemani_bashim
15.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ ۳ دقیقه
شهید گمنام
صابر خراسانی
@Asemani_bashim
حاج آقا قرهی :
ملّا حسینقلی همدانی(اعلي اللّه مقامه الشّریف)، آن عارف عظیم الشّأن که استاد آیت الله قاضی(اعلي اللّه مقامه الشّریف) است، جمله بسیار زیبا و عالی را بیان می فرمایند که اگر انسان در آن تأمّل کند می فهمد چه خبر است.
می فرمایند: وقتی عمل خالص برای خدا شد، طبعاً دیگر خودش هم قیمتش را تعیین میکند. وقتی به دست کریم رسید، معلوم است قیمت گذاری باارزشی می کند، کریم کریمانه رفتار می کند امّا اگر به دست مردم برسد اوّلش یک به به و چه چهی است بعدش هزاران إنقلت است.
پس ارزش همین است که انسان بداند همه چیز باید به دست خدا باشد. تازه جالب است، خودش هم می گوید که من نه تنها می خرم بلکه خودم شریک عملت می شوم «أَنَا خَيْرُ شَرِيكٍ»
✍سایت حوزه علمیه امام مهدی علیه السلام
@Asemani_bashim
11.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ زیبا ۴ دقیقه
نماهنگ یه روز میاد
سید مهدی علوی
@Asemani_bashim
9.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ ۵ دقیقه
داستان زیبای ایاز از زبان مولانا
آن ایاز از زیرکی انگیخته
پوستین و چارقش آویخته
میرود هر روز در حجرهٔ خلا
چارقت اینست منگر درعلا
شاه را گفتند او را حجرهایست
اندر آنجا زر و سیم و خمرهایست
راه میندهد کسی را اندرو
بسته میدارد همیشه آن در او
شاه فرمود ای عجب آن بنده را
چیست خود پنهان و پوشیده ز ما
الهی قمشه ای
@Asemani_bashim
آیت الله ناصری :
روزی پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم دست امام حسن و امام حسین علیهما السلام را گرفتند و فرمودند:
مَنْ أَحَبَّنِي وَ أَحَبَ هَذَيْنِ وَ أَبَاهُمَا وَ أُمَّهُمَا كَانَ مَعِي فِي دَرَجَتِي يَوْمَ الْقِيَامَة؛ (بحارالانوارج23، ص 116.)
کسی که من را دوست داشته باشد و این دو فرزند من و پدر آنها و مادر آنها را هم دوست داشته باشد، روز قیامت در درجه و مقام من خواهد بود.
خدا میداند که ما پیغمبر و امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیها السلام را و امام حسن و امام حسین علیهم السلام را دوست داریم؛ لکن یک کاری بکنیم که این محبّت را با خودمان از این دنیا ببریم. نور ایمان و ولایت –انشاءالله- در دل همه ما هست؛ امّا ممکن است در اثر کثرت معصیت و غفلت و در اثر خوردن مال حرام، این نور ولایت تدریجاً ضعیف شود و از بین برود.
✍كانال آيت الله ناصري
@Asemani_bashim
آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) از مراجع معاصر نقل کرده است:
«در سال 1339 (قمری) یک سال پس از فوت پدرم، هنگامی که در مدرسه «قوام» نجف اشرف طلبه بودم و تدریس می کردم، مشکلات و ناراحتی هایی بر قلبم سنگینی می کرد که عبارت بودند از:
ـ سوءظن نسبت به مردم، چنان که با کسی ارتباط برقرار نمی کردم و حتی نماز جماعت پشت سر افراد عادل را نیز ترک کرده بودم.
ـ یکی از منسوبین من از تدریس جلوگیری می کرد و به استادم نیز گفته بود که مرا به درس خود راه ندهد.
ـ مبتلا به بیماری حصبه شده بودم و بعد از شفا دچار کندذهنی و نسیان شده بودم.
ـ بینایی چشم هایم بسیار کم شده بود.
ـ از تند نوشتن عاجز شده بودم.
گرفتار فقر و تنگدستی شدید بودم.
ـ در قلبم نوعی احساس بیماری روحی دائمی می نمودم.
ـ تزلزلی در عقیده ام نسبت به برخی از امور معنوی به تدریج روی می داد.
از طرفی آرزو داشتم به اینکه اوّلاً: خداوند سفر حج بیت الله الحرام را نصیبم کند. به شرط آنکه در مکه یا مدینه بمیرم و در یکی از این دو شهر دفن شوم. دیگر آنکه خداوند توفیق علم و عمل صالح را به من عنایت کند.
آن مشکلات و این آرزوها لحظه ای مرا آرام نمی گذاشت. از این رو، به فکر توسل به سالار شهیدان افتادم و به کربلا رفتم. پس از تجدید وضو به حرم مشرف شدم وشب در حرم، پایین پای آن حضرت و در کنار قبر علی اکبر(ع) نشستم. اندکی از نشستنم نگذشته بود که صدای حزین قرائت قرآن را از پشت روضه مقدس شنیدم. به آن طرف متوجه شدم. پدر مرحومم را دیدم که نشسته بود ... از من پرسید، در ایام درسی برای چه کاری آمده ای؟ علت را شرح دادم. به من امر کرد که حاجتم را با امام(ع) در میان بگذارم. به طرف ضریح رفتم و آن حضرت را دیدم. سلام کردم و جوابم را داد و تبسمی ملیح بر لبانش نقش بست. از من پرسید: چه می خواهی؟ من این شعر فاریس را خواندم:
آن را که عیان است
چه حاجت به بیان است
آن حضرت، قطعه ای نبات به من عنایت کرد و فرمود: تو مهمان مایی. سپس فرمود: چه چیز از بندگان خدا دیده ای که به آنها سوءظن پیدا کرده ای؟ با این سؤال در من یک دگرگونی پیدا شد و احساس کردم که دیگر به کسی سوءظنی ندارم.
سپس فرمود: به درس خود بپرداز زیرا آن شخص که مانع تدریس کردن تو بود، دیگر نمی تواند کاری کند. (و چون به نجف بازگشتم همان شخص به دیدنم آمد و گفت من فکر کردم که تو جز تدریس کردن راهی نداری) آن حضرت مرا شفا داد و بینایی ام قوی تر شد و قلمی به من بخشید و فرمود بگیر و با سرعت بنویس و ناراحتی قلبی ام نیز برطرف گردید. دعا کرد که در عقیده ام ثابت قدم بمانم. دیگر حاجاتم را نیز برآورده ساخت، غیر از مسئله حج که شاید به دلیل شرطی که نموده بودم، معترض نگردید»
✍️رفیعی، علی، بر ستیغ نور، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، 1375، چ2، صص81ـ83.
@Asemani_bashim
@ostad_shojae4_5933929487623260002.mp3
زمان:
حجم:
9.03M
صوت ۱۳ دقیقه
چطور نماز بخونم
بزرگترین حسرتهای روز قیامت ترک نماز و یا تساهل در نماز خواهد بود.
پله ها رو دریابیم پله های اوج گرفتن به سوی سلطان سلاطین
@Asemani_bashim
@ostad_aali4_5920323001164760919.mp3
زمان:
حجم:
3.44M
صوت ۲ دقیقه
اصول مردانگی و شجاعت
حاج آقا عالی
@Asemani_bashim