eitaa logo
آسمانی باش
8.4هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
6.1هزار ویدیو
1 فایل
با رهنمودهای اهلبیت علیهم السلام و اولیاء الهی میتوانیم آسمانی باشیم مدیرکانال @ali_reza_ayati
مشاهده در ایتا
دانلود
آیت الله جوادی آملی؛ در قرآن کریم آمده است که از پیامبر سؤال می کنند: خداوند این کوهها را در قیامت چه می کند: « ویسئلونک عن الجبال فقل ینسفها ربّی نَسْفاً ٭ فَیَذَرها قاعاً صَفصَفاً ٭ لا تری فیها عوجاً ولا أمْتاً » پیامبر بگو کوهی نمی ماند. همه کوهها کوبیده می شود و سرزمین قیامت صاف بوده و درّه و کوه و تلّ و تپه ای ندارد. درخت و دیواری ندارد تا انسان شرمنده، خود را آنجا پنهان کند. چشم اهل محشر هم تیز است؛ و هر جا را بخواهند می بینند: «فبصرک الیوم حدید». انسان است و چشم انداز وسیع موجودات. کجا انسان شرمنده می تواند خود را پنهان کند؟ چگونه کسی که عمری را به بدگویی سپری کرده آنگاه که سرپوش برداشته می شود به خود چگونه اجازه می دهد که در بین دیگران بسر برد؟ بنابراین، مهمترین خطر، بی آبرویی است. ✍کتاب: «حکمت عبادات، صفحه ۸۰» @Asemani_bashim
24.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ دیدنی و زیبا سه دقیقه شهر محرم @Asemani_bashim
شیخ رمضان علی قوچانی از علمای معروف و ائمه جماعت مسجد گوهرشاد بودند ایشان مریض و مشرف به مرگ شدند. جمعی از اقوام و دوستان و آشنایان برای تشییع جنازه ایشان آمدند. ناگهان می بینند که ایشان حرکت کرده و چشم ها را باز می کند و با صدای ضعیف همه را فرا می خواند و می گوید می خواهم برایتان روضه بخوانم همه تعجب کردند چون ایشان منبریِ روضه خوان نبودند. فرمودند همین الان صحرای محشر را دیدم و هاتفی با صدای بلند اعلام کردند که حاج رمضان علی قوچانی اهل بهشت است، به سوی بهشت برود، من دیدم دری به سوی بهشت باز است و جماعتی بسیار در صف طولانی ایستاده که به نوبت بروند. گفتند صف علما می باشد و در اواخر صف بودم دیدم تا نوبت به من برسد، هلاک می شوم، به عقب نگاه کردم دیدم درِ دیگر به سوی بهشت باز است، ولی این در خلوت است به خود گفتم من که اهل بهشتم از این در نشد از آن در می روم، سپس سوی آن در رفتم دیدم دربان جلوی من را گرفت و گفت نمی شود این در مخصوص اهل منبر و روضه خوان های امام حسین (علیه السّلام) است. تو که روضه خوان نیستی، متحیر بودم دیدم حاجی میرزا عربی خوان معروف به ناظم سوار بر اسب از بهشت بیرون آمد جلوی در سلام کردم و گفتم مرا کمک کن و به بهشت ببر گفت نمی توانم چون این در مخصوص روضه خوان های حسین است اصرار کردم گفت یک راه دارد، تو روضه بخوانی و من مستمع شوم شاید بتوانم به این وسیله تو را ببرم، آن گاه پیاده شد و نشست و من برای او روضه خواندم، پس برای شما هم روضه می خوانم چند کلمه ای روضه خواند و از دنیا رفت. ✍گنجینه دانشمندان ج ۹ ص ۲۶۳ / معجزات و کرامات امام حسین (علیه السّلام) ص ۳۰۹ @Asemani_bashim
5.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ دلنشین محرم دو دقیقه یا مولاتی یا سیدتی رقیه( س) یک خط ذکر یک قطره اشک مهدی توکلی @Asemani_bashim
4_691483262140284962.mp3
زمان: حجم: 709.5K
فایل صوتی؛۴ دقیقه داستان زیبا ذره ذره شیطان ... حاج آقا فاطمی نیا @Asemani_bashim
8.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تکیه سیار در شب اول محرم محمود کریمی @Asemani_bashim
گروه تخصصی صدابرداری نیستان 4_5904777255367739689.mp3
زمان: حجم: 49.63M
✨﷽✨ صوت ۲۰ دقیقه مناجات و روضه حیدر خمسه دوشـنبـــه ۲۷ مردادماه ‌۹۹ همه جا خیمه توست @Asemani_bashim
حاج محمد مرزوق حائری نوحه خوانی است که نزدیک به ۱۳۰ سال پیش توسط هیئت بزاز از عراق به ایران می‎آید. برای بار اول هیئت بزاز از او درخواست می‌کند تا به ایران بیاید اما او قبول نمی‌کند. برای بار دوم او به درخواست هیئت بنی‌فاطمه برای مهاجرت به ایران پاسخ مثبت می‌دهد. خود او می‌گوید که در خواب امام حسین (علیه السلام) را می‌بیند که به او می‌گوید هرجا که باشی با ما در ارتباط هستی اما ما یک سری شیعیان در ایران داریم که بهتر است به آنجا بروی. در نتیجه حاج مرزوق درحدود سال ۱۲۷۰ به ایران می‌آید. او پدر نوحه‎خوانی معاصر در ایران است و بسیاری از آداب و رسوم‎هایی که اکنون در هیئت‎ها انجام می‎شود منتسب به ایشان است. سینه زنی تهرانی های قدیم تا قبل از نقل مکان مرحوم حاج مرزوق حائری از کربلا به تهران، اینگونه بود که اصطلاحا سه ضرب و بی وقفه سینه می زدند. بدین ترتیب اساسا « دم سرپا » و « زمینه خوانی »، در تهران رایج نبود. مرحوم حاج مرزوق بنیانگذار سینه زنی سنتی در تهران بوده است. اوج تکامل این سبک، در دوره مرحوم شاه حسین و مرحوم ناظم شکل گرفت. ایشان از بنیانگذاران سنت “چهارپایه” در شب های مسلمیه حرم عبدالعظیم حسنی(ع)بودند. حاج مرزوق، یکی از سوختگان وادی سیدالشهدا علیه السلام بود که عمری را در مقامات عالیه توسل و گریه به سر برده و مس گونه هایش به مدد کیمیای سرشک حسینی به طلای ناب مبدل گشته بود. هنگامی که فرزند مرحوم حاج مرزوق از دنیا رفت، خبر مرگ فرزند را در مجلس روضه‌خوانی امام حسین (ع) به او دادند، اما او به جای قطع روضه‌خوانی به ادامه آن پرداخت و این را مهم‌تر دانست. حاج مرزوق، وقتی به خانه برگشت فرزند مرحوم خود را در دست گرفته و از امام حسین(ع) خواست که به حرمتش، فرزندش را به او بازگرداند که در همان لحظه فرزند او با عنایات خاص سالار شهیدان چشم باز کرده و به زندگی برگشت. یک روز حاج مرزوق به یکی از دوستانش، به نام سیدحسن پیغام می دهد، که بیا حاج مرزوق با شما کار دارد، آن موقع حاج مرزوق در بستر بیماری بود.سیدحسن می گوید: رفتم دیدم به هم ریخته فرمود: من آخر عمرم است سید حسن! می خواهم یه رازی را با شما در میان بگذارم، دیروز مادرت زهرا (سلام الله علیها) را دیدم، در تب داشتم می سوختم، تو بیداری دیدم نه خواب. گفت: تشنگی بر من غالب شد. سه تا دختر داشتم؛ راضیه، مرضیه و فاطمه. دختر اول را صدا زدم، راضیه مقداری آب به من بده، دیدم یک بانوی مجلله با روبند سبز پدیدار شد، حیا کردم، آب نخواستم. دختر دومم را صدا زدم: مرضیه! دوباره دیدم بی بی بلند شد آمد طرف من. دختر سومم را صدا زدم: فاطمه؛ بار سوم که شد خانم فرمود: حاج مرزوق سه بار من را صدا کردی؟ چی می خواهی ؟ گفتم بی بی جان! من حیا کردم حرف بزنم، فرمود: حاج مرزوق عمری نوکری کردی، حالا وقتش است ما جواب بدهیم، سرم را پایین انداختم، فرمود: تشنه هستی؟، از زیر چادر ظرف آبی بیرون آورد، نوشیدم، به گوارایی این آب، تا حالا نخورده بودم، طبق عادت بچگی، گفتم: صلّی الله علیک یا ابا عبدالله…، دیدم صدای گریه ی بی بی بلند شد، فرمود: حاج مرزوق! دلم گرفته برایم روضه بخوان، گفتم خانم، دکترها منعم کردند از روضه خواندن، ولی چون شما می فرمایید چشم. چه روضه ای بخوانم؟ فرمود: روضه ی علی اصغرِ حسین را بخوان … کربلایی احمد (میرزاحسینعلی تهرانی) و جناب شیخ رجبعلی خیاط در خصوص ویژگی های اخلاقی حاج مرزوق نکات بسیاری را بازگو کرده اند. یکی از اهل معنا در خصوص برزخ ایشان می فرمود: حاج مرزوق را در جوار آقا بزرگ تهرانی دفن کردند. یکی از مؤمنان در عالم رویا آقا بزرگ را مشاهده می کند و به وی می گوید: چقدر خوب است که حاجی مرزوق را نزد شما دفن کرده اند! آقا بزرگ در پاسخ می فرماید: این گونه هم که فکر می کنی، نیست. به محض آنکه حاج مرزوق را اینجا دفن کردند، آقا امام حسین علیه السلام او را برداشتند و با خود بردند. ✍️منبع:جام و عقیق @Asemani_bashim
نظر لسان الغیب حافظ شیرازی درباره امام حسین علیه السلام @Asemani_bashim
52.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداحی بی نظیر برای اهل دل زبان حال خانم ام البنین همه جا خیمه توست @Asemani_bashim
شیخ عبدالرحیم کرمانشاهی، جدّ خاندان جلیلی کرمانشاهی، در آخرین لحظات زندگی از فرزندانش سیب مطالبه می کند، آنها همه جای کرمانشاه را می گردند و پیدا نمی کنند و دست خالی برمی گردد و می بینند در مقابل پدر سیب هست. می پرسند: این سیب از کجا؟ می فرماید: پس از رفتن شما پیامبر اکرم، امیرموءمنان، حضرت فاطمه و امام حسین عليهم‌السلام به بالینم آمدند و این سیب را امام حسین عليه‌السلام لطف کردند و فرمودند: این را پسرم علی اصغر برای شما فرستاد و گِله کرد که چرا در کتاب مقتل خود مصایب ایشان را ننوشتی! عرض کردم تنها علّتش این است که هر وقت خواستم مصایب ایشان را بنویسم، آنقدر گریه کردم که نوشته هایم از بین رفت. سپس به فرزندان وصیّت می کند که مقتلش را چاپ کنند، زیرا معلوم می شود که مورد نظر حضرت قرار گرفته است. ✍️جرعه ای از کرامات امام حسین عليه‌السلام نویسنده: علی اکبر مهدی پور @Asemani_bashim @saatibarayagha
5.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ کوتاه و زیبا نصیحت پدرم صابر خراسانی @Asemani_bashim