52.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداحی بی نظیر
برای اهل دل
زبان حال خانم ام البنین
همه جا خیمه توست
#خیمه
@Asemani_bashim
شیخ عبدالرحیم کرمانشاهی، جدّ خاندان جلیلی کرمانشاهی، در آخرین لحظات زندگی از فرزندانش سیب مطالبه می کند، آنها همه جای کرمانشاه را می گردند و پیدا نمی کنند و دست خالی برمی گردد و می بینند در مقابل پدر سیب هست.
می پرسند: این سیب از کجا؟
می فرماید: پس از رفتن شما پیامبر اکرم، امیرموءمنان، حضرت فاطمه و امام حسین عليهمالسلام به بالینم آمدند و این سیب را امام حسین عليهالسلام لطف کردند و فرمودند:
این را پسرم علی اصغر برای شما فرستاد و گِله کرد که چرا در کتاب مقتل خود مصایب ایشان را ننوشتی!
عرض کردم تنها علّتش این است که هر وقت خواستم مصایب ایشان را بنویسم، آنقدر گریه کردم که نوشته هایم از بین رفت.
سپس به فرزندان وصیّت می کند که مقتلش را چاپ کنند، زیرا معلوم می شود که مورد نظر حضرت قرار گرفته است.
✍️جرعه ای از کرامات امام حسین عليهالسلام
نویسنده: علی اکبر مهدی پور
@Asemani_bashim
@saatibarayagha
5.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ کوتاه و زیبا
نصیحت پدرم
صابر خراسانی
@Asemani_bashim
کمی واقع بین باش
امام حسین علیه السلام از تو چه میخواهد
سخنی از امام موسی صدر
@Asemani_bashim
4_5906919224277731428.mp3
زمان:
حجم:
4.68M
صوت ۳دقیقه
چرا بچه ام خوب نیست
حاج آقا عالی
@Asemani_bashim
+98 21 665660004_691483262140284944.mp3
زمان:
حجم:
3.36M
فایل صوتی:۹ دقیقه
داستان برهمنی که به دستور پیامبر مسلمان شد و رفت کربلا
حاج شیخ حسین انصاریان
@Asemani_bashim
حسین جان گویا تمام جهان را تسخیر نموده ای
ترجمه شعر شاعر انگلیسی
@Asemani_bashim
آیت الله ضیاء آبادی :
از یکی از علمای نجف نقل شده است که: یک شب در خواب دیدم در حرم مطهر امام حسین(ع) نشستهام. جوانی از درِ حرم وارد شد و با لبخند و تبسم به امام حسین(ع) سلام کرد. در عالم خواب دیدم امام حسین(ع) هم با تبسم به او جواب داد! از خواب بیدار شدم و در فکر فرو رفتم.
فردا شب که شب جمعه بود به حرم مطهر رفتم و در گوشهای ایستادم. دیدم همان جوانی که در خواب دیده بودم آمد کنار ضریح رفت و با تبسم سلام کرد. تبسم او را دیدم اما چون بیدار بودم تبسم امام حسین(ع) را ندیدم! پس از زیارت از حرم بیرون رفت و من هم دنبالش رفتم. سلام کردم و گفتم: میخواهم بدانم چرا با تبسم و لبخند به امام حسین(ع) سلام کردی؟! سرّش چیست؟ صورت خوابم را هم برایش گفتم. تأملی کرد و با تبسم گفت: من پدر و مادر پیری دارم. در چند فرسخی کربلا زندگی میکنیم.
عادتم بر این است که هر شب جمعه برای زیارت میآیم و یک هفته پدر را سوار بر الاغ میآورم و یک هفته مادر را. یک شب جمعه که نوبت پدرم بود سوارش کردم که بیاورم، مادر نیز التماس کرد که مرا هم ببر. گفتم: مادر، هوا سرد و بارانی است، نمیتوانم دو نفرتان را ببرم، نوبت شما هفته بعد است. دیدم سخت منقلب شد و به گریه افتاد و گفت: من که امید زنده ماندن تا هفتهی بعد ندارم. مرا هم باید ببری! گفتم: بسیار خوب. پدر را به چارپا سوار کردم و مادر را هم به دوش خود گرفتم و این چند فرسخ راه را در هوای بارانی تا کربلا به همین کیفیت طی کردیم. وقتی رسیدیم رو به حرم رفتم در حالی که دست پدر به دستم بود و مادر به دوشم.
با همین حال وارد حرم شدم. تا وارد شدم امام حسین(ع) را کنار ضریح دیدم؛ سلام کردم. امام که مرا به این حال دیدند لبخندی به من زدند و جواب سلامم را دادند. حالا از آن شب به بعد هر شب جمعه که به زیارت میآیم، امام را کنار ضریح میبینم با تبسم سلام میکنم، امام هم با تبسم جواب میدهد!
✍️خبرگزاری فارس
@Asemani_bashim
1.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ کوتاه و زیبا
شکسته دلی
مهدی توکلی
@Asemani_bashim
از قتلگاه بدم میاد4_5911070013816571817.mp3
زمان:
حجم:
5.03M
صوت ۵دقیقه
السلام علیک یا عزیزة الحسین
روضه جانسوزحضرت رقیه (سلام الله علیها)
حاج آقا میرزامحمدی
@Asemani_bashim