eitaa logo
آسمانی باش
8.4هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
6.1هزار ویدیو
1 فایل
با رهنمودهای اهلبیت علیهم السلام و اولیاء الهی میتوانیم آسمانی باشیم مدیرکانال @ali_reza_ayati
مشاهده در ایتا
دانلود
عالم عارف، حضرت آيةالله شيخ حسنعلي اصفهاني(ره): عمده نظر در دو مطلب است: يکي غذاي حلال، دوم توجه در نماز و اصلاح آن. اگر اين دو درست باشد، باقي درست است. عمده همّ حقير، اصلاح لب است و ذکر «يا حيّ و يا قيوم» سحرگاه براي همين است. بين‌الطلوعين را به چهار قسمت تقسيم کنيد: يکي اذکار و تسبيح، ديگر ادعيه، سوم قرائت قرآن بالاخره فکري در اعمال روز گذشته اگر موفق به طاعتي بوده‌ايد، شکري کنيد؛ و اگر خداي نکرده ابتلا به معصيتي يافته‌ايد، استغفار کنيد. منبع: نامه‌هاي عرفاني‌ نشان از بي‌نشان‌ها @Asemani_bashim
@ostad_aali4_5798488166390302907.mp3
زمان: حجم: 4.83M
صوت ۳دقیقه نعمت مؤمن و دفع بلا حاج آقا عالی @Asemani_bashim
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ کوتاه مداحی شهادت امام حسن عسکری علیه السلام اکبری @Asemani_bashim
15.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ ۴ دقیقه 🏴آجرک الله یاصاحبَ الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برایِ اسمِ حسن حق نوشته غربت را چه عسکری بشود یا که مجتبی باشد مهدی توکلی @Asemani_bashim
5.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ کوتاه شهادت امام مظلوم شیعه امام حسن عسکری علیه السلام حدادیان @Asemani_bashim
برخی لحظات خاص و برخی خاص ترند و امشب از آن لحظات بسیار خاص است امشب یک سوره یس هدیه کن به روح امام مظلوم شیعه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام و بعد دعای فرزندش امام زمان صلوات الله علیه را برای خود بخر لحظات خیلی خاص را از دست ندهید @Asemani_bashim
محمد بن عباس می گوید: ما چند نفر کنار یکدیگر در مورد مقامات امام حسن عسکری علیه السلام صحبت می کردیم، یکی از ناصبی ها، گفتار ما را به مسخره گرفت و گفت: «من بدون مرکب، نوشته ای را برای آن حضرت می نویسم، اگر او پاسخ سؤالهای مرا داد، حقانیت او را می پذیرم.» پس وی سؤالهای خود را در نامه ای نوشت، ما نیز مسئله های خود را در نامه ای نوشتیم و به سوی آن حضرت فرستادیم. امام حسن عسکری علیه السلام پاسخ مسائل همه ی ما را در جواب نامه اش داد و در نامه ی مربوط به ناصبی، علاوه بر پاسخ به مسائل او، نام او و نام پدر او را نیز نوشته بود. وقتی که آن مرد ناصبی، جواب نامه اش را دید، متعجب و حیرت زده گردید به طوری که از هوش رفت. پس از به هوش آمدن، حقانیت امام حسن عسکری علیه السلام را پذیرفت و جزو شیعیان آن حضرت گردید. ✍️عجایب و معجزات شگفت انگیزی از امام حسن عسکری (علیه السلام)،تهیه و تنظیم: واحد تحقیقاتی گل نرگس،چاپ چهارم،1386،صص503-504. @Asemani_bashim
روزی مستنصر بالله، خلیفه عباسی به سامرا رفت. اطرافیان به آگاهی اش رساندند که قبر امام حسن عسکری علیه السلام مورد توجه مردمان است، ولی قبر پدران او، یعنی خلفای عباسی را ویرانی و کثافت فرا گرفته است. از این رو. به او گفتند: شما پادشاهان دنیا هستید و نباید قبر پدرانتان به این حال باشد و کسی هم به زیارت آنها نیاید. دستور دهید کسی این کثافت ها را پاک کند و آنها را مانند قبور امامان علویان بسازد تا مردم به زیارت آنها نیز بروند. خلیفه در پاسخ گفت: «این عزت امامان شیعه و آبادانی مزار آنها، امری آسمانی و از طرف خداوند است و اجبار مردم به کاری فایده ندارد» ✍️منتهی الآمال، ج 2، ص 763. @Asemani_bashim
پیر غلام امام حسین علیه السلام "آقا ماشاالله" به ملکوت اعلی پیوست خدایش رحمت کند و در جوار اربابش سکنی دهد @Asemani_bashim
جریان آقا ماشالله و امام حسین-استاد دارستانی1_124581719763325418.mp3
زمان: حجم: 3.78M
صوت ۱۵ دقیقه داستان آقا ماشاالله حاج آقا دارستانی @Asemani_bashim
11.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ ۴ دقیقه امام حسن عسکری علیه السلام و تاریخ شیعه حاج آقا عالی @Asemani_bashim
یکی از اصحاب و دوستان امام حسن عسکری(ع) به نام ابوهاشم جعفری حکایت کرد: روزی امام(ع) سوار مرکب سواری خود شد و به سمت صحرا و بیابان حرکت کرد و من نیز همراه حضرت سوار شدم و به راه افتادم و حضرت جلوی من حرکت می کرد، چون مقداری راه رفتیم ناگهان به فکرم رسید که بدهی سنگینی دارم و بدون آنکه سخنی بگویم، در ذهن و فکر خود مشغول چاره اندیشی بودم. در همین بین امام(ع) متوجه من شد و فرمود: ناراحت نباش، خداوند متعال آن را اداء خواهد کرد و سپس خم شد و با عصایی که در دست داشت، روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! پیاده شو و آن را بردار و ضمناً مواظب باش که این جریان را برای کسی بازگو نکنی، وقتی پیاده شدم، دیدم قطعه ای طلا داخل خاک ها افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین نهادم و سوار شدم و به همراه امام(ع) به راه خود ادامه دادم، باز مقدار مختصری که رفتیم، با خود گفتم: اگر این قطعه طلا به اندازه بدهی من باشد که خوب است، ولی من تهیدست هستم و توان تامین مخارج زندگی خود و خانواده ام را ندارم، مخصوصاً که فصل زمستان است و اهل منزل آذوقه و لباس مناسب ندارند، در همین لحظه بدون آنکه حرفی زده باشم، امام(ع) مجدداً نگاهی به من کرد و خم شد و با عصای خود روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! آن را بردار و این اسرار را به کسی نگو، پس چون پیاده شدم، دیدم قطعه ای نقره روی زمین افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین کنار آن قطعه طلا گذاشتم و سپس سوار شدم و به راه خود ادامه دادیم، پس از اینکه مقداری دیگر راه رفتیم، به سوی منزل بازگشتیم و امام عسکری(ع) به منزل خود تشریف برد و من نیز رهسپار منزل خویش شدم. بعد از چند روزی طلا را به بازار برده و قیمت کردم، به مقدار بدهی هایم بود -نه کم و نه زیاد- و آن قطعه نقره را نیز فروختم و نیازمندی های منزل و خانواده ام را تهیه و تأمین کردم. ✍️منبع : چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسکری(ع)، عبدالله صالحی @Asemani_bashim