eitaa logo
آسمانی باش
8.4هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
6.1هزار ویدیو
1 فایل
با رهنمودهای اهلبیت علیهم السلام و اولیاء الهی میتوانیم آسمانی باشیم مدیرکانال @ali_reza_ayati
مشاهده در ایتا
دانلود
خالصان فقط برنده اند @Asemani_bashim
آیت الله بهجت: تمامی ابتلائات، به اختیارخود ما پیش می آید؛ یعنی چون ما اطاعت خدا را به اختیار خود ترک می کنیم و معصیت اورا اختیار می کنیم، ناچار سزای کارهای ما گرفتاری و بلا برای ما است ✍️منبع : کتاب جرعه وصال @Asemani_bashim
علت توفیقات کم @Asemani_bashim
علامه طباطبایی رحمت الله علیه: راجع به امیرالمؤمنین علیه السلام وارد است که آن حضرت در شب قبل از غزوه بدر، حضرت خضر علیه السلام را در خواب دیدند و به او گفتند: به من ذکرى بده که آن را بگویم و بر دشمنان غالب شوم! حضرت خضر به او گفت: بگو: یَا هُوَ یَا مَنْ لَا هُوَ إلَّا هُوَ. چون صبح شد، خواب را براى رسول اللَّه بیان کرد، و حضرت رسول فرمودند: اى على! به تو اسم اعظم تعلیم داده شده است. چه قدر این ذکر پرمعنایى است: یَا هُوَ یَا مَنْ لَا هُوَ إلَّا هُوَ؛ اى هو! جز تو هو نداریم. و این دیگر در مسئله توحید وجود خیلى روشن است؛ یَا هُوَ، یَا مَنْ هُوَ، یَا مَنْ هُوَ هُوَ، یَا مَنْ لَا هُوَ إلَّا هُوَ. حضرت امیر علیه السلام فرموده‏ اند: من در جنگ بدر به این ذکر مشغول بودم. امیرالمؤمنین علیه السلام جنگ میکرد و این ذکر را میگفت. بله، هُوَ از ظهورات خودش چیزهایى را نشان می‏داد. آرى، این‏ها همه ظهورات است. مردم می بینند؛ امیرالمؤمنین علیه السلام با چشم دیگرى مینگرد. این‏ها همه اطوار و اشکال ظهورات حق است- جل و اعلا. رساله لب اللباب ( طبع جدید )، ص: ۲۶۳ @Asemani_bashim
4.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به وساطت امام رضا علیه السلام آیت الله جوادی آملی @Asemani_bashim
1.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انقطاع شرط پذیرش آیت الله آقا مرتضی تهرانی @Asemani_bashim
آیت الله حق شناس: مرحوم مامقانی بزرگ قدس‌سره ـ که حاشیه توضیحی بر مکاسب نوشته است ـ در وصیت خود به فرزندش آقا شیخ عبدالله (که هر دو مجتهد بودند) می‌فرماید: همان‌طور که چوپان گله را از علف‌های هرزه و مسموم‌کننده بر حذر می‌دارد و آن‌ها را در تحت تکفل و تحفظ خودش قرار می‌دهد، پروردگار عزیز هم اولیای خودش را از موارد غره بر حذر می‌دارد و نمی‌گذارد برای به دست آوردن دنیا خودشان را به آب و آتش بزنند. بنابراین رمز موفقیت این است و باید انسان جدیت بکند تا به جایی برسد که خود پروردگار عزیز عزوجل متکفل او بشود و او را از موارد غره برحذر بدارد. ✍️ تبیان @Asemani_bashim @saatibarayagha
(هشام بن عبدالملک ) خلیفه مستبد اموى ، سالى براى زیارت به مدینه و مکه رفت . وقتى به مدینه رسید و اندکى آسود، گفت : (یکى از اصحاب پیامبر را نزد من آورید.) اطرافیانش به وى گفتند: (کسى از یاران پیامبر زنده نمى باشد و همه مرده اند). هشام گفت : (پس یکى از تابعین را بیاورید.) (طاووس یمانى ) یکى از یاران حضرت على (ع ) را یافتند و نزد هشام بردند. طاووس وقتى که به مجلس هشام رسید نعلین خود را از پا در آورد و گفت : (السلام علیک یا هشام ، چطورى ؟) سپس بدون اینکه منتظر جواب وى شود، بدون اجازه هشام نشست . هشام بسیار عصبانى شد و خواست که هشام را به قتل برساند، اما یاران و اطرافیانش به وى گفتند: (اینجا حرم رسول خدا، و این مرد هم از علما است و او را نمى توان کشت ) هشام که وضع را آنطور دید، رو کرد به طاووس و گفت : (اى طاووس تو با چه دل و جراءتى این کار را انجام دادى ؟) طاووس در جواب هشام گفت : (مگر چه کار کردم ؟) هشام با خشم بیشترى گفت : (تو در اینجا چند عمل بى ادبانه مرتکب شدى ، یکى آنکه نعلین خود را در کنار بساط من بیرون آوردى ، و این کار در نزد بزرگان زشت است ، دیگر اینکه مرا امیرالمؤ منین نگفتى . و دیگر اینکه بدون دستور من ، در حضورم نشستى و بر دست من بوسه نزدى .) طاووس گفت : (من نعلین خود را به این دلیل پیش تو در آوردم که هر روز پنج بار پیش خداوند بزرگ که خالق همه است بیرون مى آوردم و او بر کار من خشم نمى گیرد، و دلیل اینکه تو را امیرالمؤ منین نخواندم ، این است که همه مردم به امیرى تو راضى نیستند، و من اگر مى گفتم ، امیرالمؤ منین ، دروغ گفته بودم . و اما اینکه تو را به نامت و بدون لقب خواندم ، به این دلیل است که ، خداوند بزرگ دوستان خود را با نام بدون لقب مى خواند و گفته است یا، داود و یا یحیى و… اما دشمنان خود را به لقب یاد کرده است و گفته : (تبت یدا ابى لهب و تب ) . و اما اینکه دست تو را نبوسیدم ، این بود که از امیرالمؤ منین شنیدم که گفت : (روا نیست بر دست هیچ کس بوسه زدن ، مگر دست زن خویش بر مبناى رابطه زن و شوهرى ، و دست فرزند خویش بر اساس رحمت پدرى ) و دیگر اینکه بدون اجازه در پیش تو نشستم ، از على (ع ) شنیدم که فرمود: هر که مى خواهد، مردى دوزخى را ببیند، بگوئید، در مردى نگرد که نشسته باشد و در پیشگاه وى عده اى ایستاده باشند.) هشام از دلیرى طاووس سخت برآشفت و گفت : (اى طاووس مرا پندى و نصیحتى بگوى .) طاووس در جواب گفت : (از امیرالمؤ منین شنیدم که فرمود: در دوزخ مارهایى هستند، هر کدام به اندازه یک کوه و عقربهایى هستند به اندازه چند شتر منتظر امیرى هستند که با رعیت خود عدل نکند.) طاووس وقتى که این سخن را گفت ، برخاست و از آنجا فرار کرد. ✍️گفتنیهای تاریخ//علی سپهری اردکانی @Asemani_bashim