آیت الله بهجت:
تمامی ابتلائات، به اختیارخود ما پیش می آید؛ یعنی چون ما اطاعت خدا را به اختیار خود ترک می کنیم و معصیت اورا اختیار می کنیم، ناچار سزای کارهای ما گرفتاری و بلا برای ما است
✍️منبع : کتاب جرعه وصال
@Asemani_bashim
علامه طباطبایی رحمت الله علیه:
راجع به امیرالمؤمنین علیه السلام وارد است که آن حضرت در شب قبل از غزوه بدر، حضرت خضر علیه السلام را در خواب دیدند و به او گفتند: به من ذکرى بده که آن را بگویم و بر دشمنان غالب شوم! حضرت خضر به او گفت: بگو: یَا هُوَ یَا مَنْ لَا هُوَ إلَّا هُوَ.
چون صبح شد، خواب را براى رسول اللَّه بیان کرد، و حضرت رسول فرمودند: اى على! به تو اسم اعظم تعلیم داده شده است.
چه قدر این ذکر پرمعنایى است: یَا هُوَ یَا مَنْ لَا هُوَ إلَّا هُوَ؛ اى هو! جز تو هو نداریم. و این دیگر در مسئله توحید وجود خیلى روشن است؛ یَا هُوَ، یَا مَنْ هُوَ، یَا مَنْ هُوَ هُوَ، یَا مَنْ لَا هُوَ إلَّا هُوَ. حضرت امیر علیه السلام فرموده اند: من در جنگ بدر به این ذکر مشغول بودم.
امیرالمؤمنین علیه السلام جنگ میکرد و این ذکر را میگفت. بله، هُوَ از ظهورات خودش چیزهایى را نشان میداد.
آرى، اینها همه ظهورات است. مردم می بینند؛ امیرالمؤمنین علیه السلام با چشم دیگرى مینگرد. اینها همه اطوار و اشکال ظهورات حق است- جل و اعلا.
رساله لب اللباب ( طبع جدید )، ص: ۲۶۳
@Asemani_bashim
4.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به وساطت امام رضا علیه السلام
آیت الله جوادی آملی
@Asemani_bashim
1.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انقطاع شرط پذیرش
آیت الله آقا مرتضی تهرانی
@Asemani_bashim
آیت الله حق شناس:
مرحوم مامقانی بزرگ قدسسره ـ که حاشیه توضیحی بر مکاسب نوشته است ـ در وصیت خود به فرزندش آقا شیخ عبدالله (که هر دو مجتهد بودند) میفرماید: همانطور که چوپان گله را از علفهای هرزه و مسمومکننده بر حذر میدارد و آنها را در تحت تکفل و تحفظ خودش قرار میدهد، پروردگار عزیز هم اولیای خودش را از موارد غره بر حذر میدارد و نمیگذارد برای به دست آوردن دنیا خودشان را به آب و آتش بزنند. بنابراین رمز موفقیت این است و باید انسان جدیت بکند تا به جایی برسد که خود پروردگار عزیز عزوجل متکفل او بشود و او را از موارد غره برحذر بدارد.
✍️ تبیان
@Asemani_bashim
@saatibarayagha
(هشام بن عبدالملک ) خلیفه مستبد اموى ، سالى براى زیارت به مدینه و مکه رفت . وقتى به مدینه رسید و اندکى آسود، گفت : (یکى از اصحاب پیامبر را نزد من آورید.) اطرافیانش به وى گفتند: (کسى از یاران پیامبر زنده نمى باشد و همه مرده اند). هشام گفت : (پس یکى از تابعین را بیاورید.)
(طاووس یمانى ) یکى از یاران حضرت على (ع ) را یافتند و نزد هشام بردند. طاووس وقتى که به مجلس هشام رسید نعلین خود را از پا در آورد و گفت :
(السلام علیک یا هشام ، چطورى ؟) سپس بدون اینکه منتظر جواب وى شود، بدون اجازه هشام نشست .
هشام بسیار عصبانى شد و خواست که هشام را به قتل برساند، اما یاران و اطرافیانش به وى گفتند: (اینجا حرم رسول خدا، و این مرد هم از علما است و او را نمى توان کشت ) هشام که وضع را آنطور دید، رو کرد به طاووس و گفت : (اى طاووس تو با چه دل و جراءتى این کار را انجام دادى ؟) طاووس در جواب هشام گفت : (مگر چه کار کردم ؟) هشام با خشم بیشترى گفت : (تو در اینجا چند عمل بى ادبانه مرتکب شدى ، یکى آنکه نعلین خود را در کنار بساط من بیرون آوردى ، و این کار در نزد بزرگان زشت است ، دیگر اینکه مرا امیرالمؤ منین نگفتى . و دیگر اینکه بدون دستور من ، در حضورم نشستى و بر دست من بوسه نزدى .)
طاووس گفت : (من نعلین خود را به این دلیل پیش تو در آوردم که هر روز پنج بار پیش خداوند بزرگ که خالق همه است بیرون مى آوردم و او بر کار من خشم نمى گیرد، و دلیل اینکه تو را امیرالمؤ منین نخواندم ، این است که همه مردم به امیرى تو راضى نیستند، و من اگر مى گفتم ، امیرالمؤ منین ، دروغ گفته بودم . و اما اینکه تو را به نامت و بدون لقب خواندم ، به این دلیل است که ، خداوند بزرگ دوستان خود را با نام بدون لقب مى خواند و گفته است یا، داود و یا یحیى و… اما دشمنان خود را به لقب یاد کرده است و گفته : (تبت یدا ابى لهب و تب ) . و اما اینکه دست تو را نبوسیدم ، این بود که از امیرالمؤ منین شنیدم که گفت : (روا نیست بر دست هیچ کس بوسه زدن ، مگر دست زن خویش بر مبناى رابطه زن و شوهرى ، و دست فرزند خویش بر اساس رحمت پدرى ) و دیگر اینکه بدون اجازه در پیش تو نشستم ، از على (ع ) شنیدم که فرمود: هر که مى خواهد، مردى دوزخى را ببیند، بگوئید، در مردى نگرد که نشسته باشد و در پیشگاه وى عده اى ایستاده باشند.) هشام از دلیرى طاووس سخت برآشفت و گفت : (اى طاووس مرا پندى و نصیحتى بگوى .)
طاووس در جواب گفت :
(از امیرالمؤ منین شنیدم که فرمود: در دوزخ مارهایى هستند، هر کدام به اندازه یک کوه و عقربهایى هستند به اندازه چند شتر منتظر امیرى هستند که با رعیت خود عدل نکند.) طاووس وقتى که این سخن را گفت ، برخاست و از آنجا فرار کرد.
✍️گفتنیهای تاریخ//علی سپهری اردکانی
@Asemani_bashim
حاج آقا قرهی:
آیتالله العظمی بهجت، آن بهجت القلوب، در باب لفظ جهاد میگوید: جهاد با نفس، دلیل و برهان دارد و عند العرفا، دلیلش این است که وقتی بعد از ناراحتی اوّلیّه از انجام گناه و در مرحله بعد لذّت بردن از آن، دیگر انجام گناه نعوذبالله برایت عادت شده و گناه آمده و خانه وجود تو را اشغال کرده، حالا به جهاد با نفس دون نیاز داری.
جهاد، سختی دارد، شوخی نیست، باید مبارزه کنی. باید تمام قوای تو متمرکز شود و اوّلین کسی را که نفوذ کرده، بشناسی و رأس آن گناهها را بزنی - در این عبارات خوب تأمّل کنید، اینها عبارات شیخناالاعظم، حضرت مفید عزیز است که به فارسی بیان میکنم -
حضرتشان میفرمایند: شما باید ببینید مغز متفکّر دشمن در وجود شما، کدام رذیله است. برای یکی، مغز متفکّر، نعوذبالله شهوت جنسی است، برای یکی شهوت قدرت است، برای یکی چشمچرانی است، برای یکی گوش است، برای یکی مال است، برای یکی بنون است و ... . لذا باید در ابتدا آن مغز متفکّر درون خود را هدف قرار بدهی. یعنی اوّل از همه باید با آن بزرگترین رذیلهای که تو دچارش هستی، مبارزه کنی.
البته بدیهی است که باید با همه رذایل مبارزه کرد، امّا در ابتدا بر روی بزرگترین آنها تمرکز کن. چون ممکن است شیطان و خنّاس درونی که از طریق همزات و جنگ نرم وارد میشود، ما را به یک چیز دیگر مشغول میکند. مثلاً یک موقع حتّی ما را مشغول به فضائل میکند و از رذائل خود غافل میشویم که این، خیلی مهم است!
✍️خبرگزاری فارس
@Asemani_bashim
3.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تبری
آیت الله آقا مرتضی تهرانی
@Asemani_bashim