کلیپ ۳ دقیقه سرود ماندگار رضا رضا نوستالژی بچه های اباده @Asemani_bashim

کلیپ ده دقیقه مولودی ای شرط لا اله الا الله محمود کریمی @Asemani_bashim

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: در هر آن که در یاد خدا هستیم در راهیم. حیف است انسان روی آینده حساب کند چون هنوز نیامده است و الان موجود نیست. گذشته هم که گذشت و رد شد. در هر منزلی که هستیم باید آن را قدر بدانیم و با خدای خود خوش باشیم. تلخ باشد یا شیرین یا ترش فرقی نمی‌کند. چون مربی ما، خدای ما، ما را تربیت می‌کند و می‌سازد. ✍️باشگاه خبرنگاران جوان @Asemani_bashim

یکی از دوستان اهل رمز و راز آز ایت الله کشمیری نقل کرد: مرحوم آیت الله کشمیری در ایام تبعید امام خمینی در نجف بود مرحوم حاج آقا مصطفی؛ خدمت آقای کشمیری می رسد و علاقه خاصی به ایشان پیدا میکند و خدمت امام از آیت الله کشمیری تعریف میکنند امام میفرماید : تا من خودم چیزی نبینم قبول نمیکنم و امام به حاج آقا مصطفی میگوید: به آقای کشمیری بگویید: من چیزی را نیت کرده ام بگویید چیست؟ ناقل گفت به آقای کشمیری گفتم :از خودتان میخواهم بشنوم که جریان چه بوده است ایشان فرمود: حاج آقا مصطفی آمد پیغام امام را آورد. روز دیگر به او گفتم : به امام بگویید : نیت شما خوابی است که دیده اید شما خواب دیده اید که از دنیا رفته اید و شما را دفن کرده اند. سنگی کنار شما و پهلوی شما را آزار میداده حضرت امیر المومنین علیه السلام تشریف می آورند و از شما احوالپرسی می کنند شما میگویید این سنگ مرا اذیت میکند و حضرت امیرالمومنین علیه السلام آن سنگ را با پای خود دور می کنند و برداشت شما از این خواب این بوده که در نجف از دنیا می روید ولی نه تعبیر خواب شما این است که به ایران می روید وشاه را از ایران بیرون می کنید و در ایران از دنیا می روید و این اولین جرقه آشنایی امام خمینی با آیت الله کشمیری شد ✍ستارگان سپهر سلوک علی قاسمی انتشارات هنارس صفحه 217 @Asemani_bashim

کلیپ یک دقیقه مظهر رحمت...! حاج آقا رنجبر @Asemani_bashim

صوت سه دقیقه ایمان و از خودگذشتگی حاج آقا عالی @Asemani_bashim

صوت ۱۵ دقیقه خداوند در معادله زندگی اکثر ما فقط یک رزاق است که فقط رزق میدهد و ما هم فقط برای همین در درگاه الهی دعا میکنیم و بدنبال رزق و مال و سلامتی و...از خدا هستیم در صورتیکه اصل را در کل فراموش کرده ایم محمد شجاعی @Asemani_bashim

شیخ محمد، کفشدار روحانی، از موثقین اهل منبر مشهد، از دوست خود نقل کرد که گفت: هنگام تحویل سال نو، در حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام بودم. با وجود تنگی جای، در پهلوی خود جوانی را دیدم که بزحمت نشسته است. به من گفت: هر چه می خواهی از این بزرگوار بخواه. من چون او را جوان متجددی دیدم، خیال کردم او از روی استهزاء این حرف را می زند، سپس گفت: خیال نکن که من از روی بی اعتقادی این حرف را زدم، حقیقت همین است؛ زیرا از این بزرگوار معجزه بزرگی دیده ام. بعد شروع کرد به شرح آن معجزه. گفت: من اهل کاشمرم پدرم در آنجا به من کم مرحمتی می نمود؛ لذا بی اجازه او پیاده به قصد زیارت این بزرگوار، به مشهد مقدس آمدم و چون جایی را نمی دانستم و کسی را هم نمی شناختم یکسره به حرم مطهر مشرف شدم و زیارت نمودم؛ ناگاه در بین زیارت، چشمم به دختری افتاد که با مادر خود به زیارت آمده بود. همینکه چشمم به آن دختر افتاد، منقلب و فریفته او شدم و عشقش در دلم جای گرفت به طوری که پریشان حال شدم. جلو ضریح رفتم و شروع کردم به گریه کردم عرض کردم: حال که من گرفتار این دختر شده ام همین دختر را از شما می خواهم؛ گریه و تضرع و زیادی کردم.بطوری که بی حال شدم وقتی به خود آمدم دیدم؛ چراغهای حرم روشن شده و وقت نماز مغرب است؛ لذا نماز خواندم و با همان حال پریشانم باز جلو ضریح مطهر رفته و شروع کردم به گریه کردن. عرض کردم: آقا! من دست از شما بر نمی دارم، تا به مطلب برسم و در حال گریه و زاری بودم تا وقت خلوت کردن حرم رسید و صدای جار بلند شد که ایها المؤمنون فی امان الله. من هم دیدم چون حرم مطهر خلوت شد و مردم همه رفته اند ناچار بیرون آمدم همینکه به کفشداری رسیدم که کفشم را بگیرم، دیدم که یک نفر در آنجا نشسته است و به غیر از کفش من کفش دیگری هم نیست؛ آن شخص که مرا دید گفت: میرزانصرالله کاشمری تو هستی؟ گفتم:آری.گفت:بسیار خوب. آن گاه به نوکر خود گفت: برو به برادر زنم بگو بیاید؛ پس از اندک زمانی برادر زنش آمده نشست. آن مرد به برادر زنش گفت: حقیقت مطلب این است که من امروز بعد ظهر خوابیده بودم همشیره تو با دخترش برای زیارت به حرم مطهر رفته بودند؛ ناگاه در عالم خواب دیدم که یک نفر در منزل آمده، گفت: حضرت رضا علیه السلام تو را می خواهد فوراً برخاسته تا میان ایوان طلا رفتم؛ دیدم آن بزرگوار در ایوان، روی قالیچه نشسته است چون مرا دید صورت مبارک خود را به طرف من نموده، این میرزا نصرالله دختر تو را دیده است و او را از من می خواهد. حال تو دخترت را به او تزویج کن. وقتی بیدار شدم، نوکرم را فرستادم در کفشداری تا او را پیدا کرده، بیاورد و حالا او را کرده،آورده است؛ و او همین آقای است که اینجا نشسته، تو را طلبیدم تا ببینم در این مورد چه رأیی داری؟ کفت: جایی که امام فرموده است من چه بگویم؟ آن جوان گفت: وقتی این سخنان را شنیدم شروع کردم به گریه کردن. بالأخره آن دختر را به من تزویج کردند و من به مرحمت حضرت رضا علیه السلام به حاجت خود که وصال آن دختر بود رسیدم و خیالم راحت شد. این است که می گویم هر چه مایلی از این بزرگوار بخواه که حاجات به در خانه او بر آورده می شود ✍🏻کرامات رضویه، ج 1، ص 110. @Asemani_bashim

در حدیث آمده است که کسی به خدمت امام رسید و گفت: من خویشاوند فلان فرماندار هستم و بر اثر این نزدیکی از موقعیت خود سوء استفاده کرده و ثروتی اندوخته ام؛ ولی آن را در راههای خیر، مانند: صله رحم، اطعام مساکین و گزاردن حج صرف می کنم.کار من چه صورتی دارد؟ حضرت فرمود: ان الخطیئة لا تکفر الخطیئة از کار خطا و نادرست نمی توان بهره برداری کرد. ✍🏻پنجاه و سه داستان از کرامات حضرت رضا علیه السلام نویسنده : موسی خسروی @Asemani_bashim

نماهنگ ویژه '۲ امام رضا علیه السلام علی فانی @Asemani_bashim

نوآهنگ درد دل با ثامن الحجج '۳ یا امام رضا هوایی مشهد توام کبوتر گنبد توام تویی تو همیشه یاورم پویانفر @Asemani_bashim @saatibarayagha

فیلم ۳ دقیقه مولودی امام رضا صلوت الله علیه @Asemani_bashim