برخی لحظات خاص
و برخی خاص ترند
و امشب از آن لحظات بسیار خاص است
امشب یک سوره یس هدیه کن به روح امام مظلوم شیعه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام و بعد دعای فرزندش امام زمان صلوات الله علیه را برای خود بخر
لحظات خیلی خاص را از دست ندهید
@Asemani_bashim
محمد بن عباس می گوید: ما چند نفر کنار یکدیگر در مورد مقامات امام حسن عسکری علیه السلام صحبت می کردیم، یکی از ناصبی ها، گفتار ما را به مسخره گرفت و گفت: «من بدون مرکب، نوشته ای را برای آن حضرت می نویسم، اگر او پاسخ سؤالهای مرا داد، حقانیت او را می پذیرم.»
پس وی سؤالهای خود را در نامه ای نوشت، ما نیز مسئله های خود را در نامه ای نوشتیم و به سوی آن حضرت فرستادیم. امام حسن عسکری علیه السلام پاسخ مسائل همه ی ما را در جواب نامه اش داد و در نامه ی مربوط به ناصبی، علاوه بر پاسخ به مسائل او، نام او و نام پدر او را نیز نوشته بود.
وقتی که آن مرد ناصبی، جواب نامه اش را دید، متعجب و حیرت زده گردید به طوری که از هوش رفت.
پس از به هوش آمدن، حقانیت امام حسن عسکری علیه السلام را پذیرفت و جزو شیعیان آن حضرت گردید.
✍️عجایب و معجزات شگفت انگیزی از امام حسن عسکری (علیه السلام)،تهیه و تنظیم: واحد تحقیقاتی گل نرگس،چاپ چهارم،1386،صص503-504.
@Asemani_bashim
روزی مستنصر بالله، خلیفه عباسی به سامرا رفت. اطرافیان به آگاهی اش رساندند که قبر امام حسن عسکری علیه السلام مورد توجه مردمان است، ولی قبر پدران او، یعنی خلفای عباسی را ویرانی و کثافت فرا گرفته است. از این رو. به او گفتند: شما پادشاهان دنیا هستید و نباید قبر پدرانتان به این حال باشد و کسی هم به زیارت آنها نیاید. دستور دهید کسی این کثافت ها را پاک کند و آنها را مانند قبور امامان علویان بسازد تا مردم به زیارت آنها نیز بروند. خلیفه در پاسخ گفت: «این عزت امامان شیعه و آبادانی مزار آنها، امری آسمانی و از طرف خداوند است و اجبار مردم به کاری فایده ندارد»
✍️منتهی الآمال، ج 2، ص 763.
@Asemani_bashim
پیر غلام امام حسین علیه السلام "آقا ماشاالله" به ملکوت اعلی پیوست
خدایش رحمت کند و در جوار اربابش سکنی دهد
@Asemani_bashim
جریان آقا ماشالله و امام حسین-استاد دارستانی1_124581719763325418.mp3
زمان:
حجم:
3.78M
صوت ۱۵ دقیقه
داستان آقا ماشاالله
حاج آقا دارستانی
@Asemani_bashim
11.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ ۴ دقیقه
امام حسن عسکری علیه السلام و تاریخ شیعه
حاج آقا عالی
@Asemani_bashim
یکی از اصحاب و دوستان امام حسن عسکری(ع) به نام ابوهاشم جعفری حکایت کرد: روزی امام(ع) سوار مرکب سواری خود شد و به سمت صحرا و بیابان حرکت کرد و من نیز همراه حضرت سوار شدم و به راه افتادم و حضرت جلوی من حرکت می کرد، چون مقداری راه رفتیم ناگهان به فکرم رسید که بدهی سنگینی دارم و بدون آنکه سخنی بگویم، در ذهن و فکر خود مشغول چاره اندیشی بودم.
در همین بین امام(ع) متوجه من شد و فرمود: ناراحت نباش، خداوند متعال آن را اداء خواهد کرد و سپس خم شد و با عصایی که در دست داشت، روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! پیاده شو و آن را بردار و ضمناً مواظب باش که این جریان را برای کسی بازگو نکنی، وقتی پیاده شدم، دیدم قطعه ای طلا داخل خاک ها افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین نهادم و سوار شدم و به همراه امام(ع) به راه خود ادامه دادم، باز مقدار مختصری که رفتیم، با خود گفتم: اگر این قطعه طلا به اندازه بدهی من باشد که خوب است، ولی من تهیدست هستم و توان تامین مخارج زندگی خود و خانواده ام را ندارم، مخصوصاً که فصل زمستان است و اهل منزل آذوقه و لباس مناسب ندارند، در همین لحظه بدون آنکه حرفی زده باشم، امام(ع) مجدداً نگاهی به من کرد و خم شد و با عصای خود روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! آن را بردار و این اسرار را به کسی نگو، پس چون پیاده شدم، دیدم قطعه ای نقره روی زمین افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین کنار آن قطعه طلا گذاشتم و سپس سوار شدم و به راه خود ادامه دادیم، پس از اینکه مقداری دیگر راه رفتیم، به سوی منزل بازگشتیم و امام عسکری(ع) به منزل خود تشریف برد و من نیز رهسپار منزل خویش شدم.
بعد از چند روزی طلا را به بازار برده و قیمت کردم، به مقدار بدهی هایم بود -نه کم و نه زیاد- و آن قطعه نقره را نیز فروختم و نیازمندی های منزل و خانواده ام را تهیه و تأمین کردم.
✍️منبع : چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسکری(ع)، عبدالله صالحی
@Asemani_bashim
@ostad_aali4_5812174994507040954.mp3
زمان:
حجم:
3.86M
صوت ۲ دقیقه
مظلومیت سه امام آخر شیعه
حاج آقا عالی
@Asemani_bashim
16.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ زیبا نماهنگ ۵ دقیقه
شهادت امام عسکری علیه السلام
خود سامرات گریه داره
سید علیرضا جزایری
@Asemani_bashim
46.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به به...!
گوارای وجودتان
کلیپ دیدنی ۷ دقیقه
مدح و منقبت مولا صاحب العصر و الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
محمود کریمی
@Asemani_bashim
مرد ثروتمندي بود که غلام بدي داشت.
مي گفت: اين غلام را دوست ندارم، به حرف من گوش نمي دهد و مرا اذيت مي کند...
يك روز برايش خبر آوردند چرا نشسته اي؟ عده اي دارند غلام تو را مي زنند.
با عجله آمد و از غلام بدش دفاع كرد، گفتند: تو كه مي گفتي بَد است، چرا رفتي و از او دفاع كردي؟
گفت: با همه بدي و شرش منسوب به من است... مال من است... غلام من است هرچند به حرفم گوش نميدهد آبروي او آبروي من است...
ياصاحب الزمان !
آقا جان
همه ما آلوده ايم ولي منسوب به شماييم
رعيت شماييم.
چقدر خجالت زده ایم
دعا کنيد که با اعمالمان زينت بخش شما باشيم .
و نه مایه سر شکستگی شما
@Asemani_bashim
@saatibarayagha
آیتالله آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) در جواب فردی که نسخهای برای کنترل چشم میخواست، فرمود: تو قانع نیستی! یعنی چه؟ اگر ما باشیم میگوییم که تو کنترل چشم نداری، شهوت داری، امّا ایشان گفتند: تو قانع نیستی، یعنی در حقیقت سرچشمه را به او نشان داد.
آن مرد سۆال کرد که آقا چه کنم؟ فرمودند: از لقمه شروع کن، لقمه را کمتر کن، آن وقت اعضاء و جوارح دیگر هم کنترل میشوند. وقتی دستت میخواهد به سمت لقمه برود (چون شکم حریص است و فرمان میدهد)، بگو: نه، دیگر بس است. از حلال ها، نه فقط از حرام، کنار بکش و قانع باش. آنوقت که به مال قناعت میکنی، به همسر خودت قناعت میکنی و ...
اولیاء خدا میگویند: اگر یک قدم به نفست جواب دادی، قدم دوم هم میخواهد. اگر یکبار گفتی: بیا، این شربت به ظاهر گوارای دنیا را بگیر، باز هم میخواهد، چرا که حریص و سیری ناپذیر است، تو را میکشد، امّا سیر نمیشود، لذا باید خیلی مواظب باشیم
✍️سایت معاونت تهذیب حوزه های علمیه
@Asemani_bashim