eitaa logo
آسمانی باش
8.4هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
6.1هزار ویدیو
1 فایل
با رهنمودهای اهلبیت علیهم السلام و اولیاء الهی میتوانیم آسمانی باشیم مدیرکانال @ali_reza_ayati
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی از علمای برجسته که به حق عالم ربانی بود، مرحوم آیت اللَّه علامه حاج میرزا علی آقا شیرازی (رحمة الله علیه) است که سالها در حوزه علمیه اصفهان تدریس می کرد. استاد علامه شهید مطهری که بهره فراوانی از درسهای او، به خصوص درس عرفان و نهج البلاغه او برده، درشان ایشان می نویسد: مرحوم میرزا علی آقا (اعلی اللَّه مقامه) ارتباط قوی و بسیار شدیدی با پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و خاندان پاکش (علیه السلام) داشت. این مرد در عین اینکه فقیه (در حد اجتهاد) و حکیم و عارف و طبیب و ادیب بود، در بعضی از قسمتها مثلا طب قدیم و ادبیات، طراز اول بود، قانون بو علی سینا را تدریس می کرد... حضرت آیت اللَّه العظمی بروجردی (رحمة الله علیه) در دهه عاشورا ایشان را برای منبر به منزلشان دعوت می کرد، او منبر خاصی داشت، در مجلس سوگواری در بیت آقای بروجردی، که غالبا علما و طلاب بودند، حاضران را با سخنرانی خود سخت منقلب می کرد، به طوری که از آغاز تا پایان منبر ایشان، جز ریزش اشکها و حرکت شانه ها چیزی مشهود نبود. من به خود جرات می دهم و می گویم او به حقیقت یک عالم ربانی بود.. یادم هست که در برخورد با او همواره این شعر سعدی در ذهنم جان می گرفت: عابد و زاهد و صوفی همه طفلان رهند - مرد اگر هست به جز عالم ربانی نیست او نهج البلاغه مجسم بود، مواعظ نهج البلاغه در اعماق جانش فرو رفته بود، برای من محسوس بود که روح این مرد با روح امیر مومنان علی (علیه السلام) پیوند خورده است..... آنگاه استاد شهید مطهری می نویسد: من از این مرد بزرگ (حاج میرزا علی آقا شیرازی) داستانها دارم از جمله اینکه ایشان یک روز در ضمن درس، در حالی که دانه های اشکشان بر روی محاسن سفیدش می چکید، این خواب را نقل کرده فرمود: در خواب دیدم مرگم فرا رسیده است، چگونگی مردن را همان گونه که برای من توصیف شده است، در خواب یافتم، که خود را جدا از بدنم می دیم، ملاحظه می کردم که بدنم را برای دفن به گورستان می برند، بدنم را در قبری دفن کردند و رفتند، تنها ماندم نگران بودم که چه بر سرم می آید ناگاه سگی سفید را دیدم که وارد قبر شد، در همان حال حس کردم که این سگ، تند خویی من است که (در عالم برزخ) تجسم یافته، و به سراغ من (برای کیفر من) آمده است، مضطرب شدم، در این حال ناگاه حضرت سید الشهداء (علیه السلام) آمدند و به من فرمودند: غصه نخور، من آن سگ را از او جدا می کنم. سگ را از من جدا کرد و راحت شدم ✍️اقتباس از کتاب عدل الهی، از استاد شهید مطهری، ص 212 و 213. @Asemani_bashim
مبادا غفلت کنید...! آنچه می ماند و آنچه می رود @Asemani_bashim
آیت الله جوادی آملی: حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمود: «وَ خَادِعْ نَفْسَكَ فِي الْعِبَادَةِ»؛ مبادا يک وقت عبادتي کردي، نفس تو را فريب بدهد! تو با او مخادعه کن و او را فريب بده، بگو کم آورديم! کم کرديم! خودت را مديون دين الهي بدان. اما «وَ ارْفُقْ بِهَا وَ لَا تَقْهَرْهَا»؛ فشار روی بدن نيار، بدن يک طاقت مشخصي دارد. اگر با فشار بخواهي عبادت را بر بدن تحميل کني، اين جوابِ نفي مي‌دهد و به مقصد نمي‌رسي. با رِفق و مدارا به بدن ـ که آسيبي به بدن و به صحت بدن نرسد ـ عبادت را پيش ببر. ✍️درس اخلاق 9 / 9/ 96 @Asemani_bashim
حاج آقا قرهی: این شیطان ملعون گناهان را برای شما حقیر جلوه می‌دهد و در مقابل چشمانتان کوچک می‌کند و می‌گوید: این‌ها، گناه است، دیگران گناهانی می‌کنند که خیلی بزرگ‌ است، حالا من یک چشمک زدم، یا طرف را به سخره گرفتم یا ادای لهجه‌ کسی را درآوردم، یا با ایما و اشاره کسی را به تمسخر گرفتم، زخم زبان زدم و ...، این‌ها که چیزی نیست. ببینید دیگران چه گناهانی می‌کنند! نعوذبالله شبه برهنه بیرون می‌آیند، من که کاری نکردم، شوخی کردم. ✍️پایگاه خبری قدس آنلاین @Asemani_bashim
إِلَهِي وَرَبِّي مَنْ لِي غَيْرُكَ؟ أَسْأَلُهُ كَشْفَ ضُرِّي وَالنَّظَرَ فِي أَمْرِي‏ خدای من،پروردگارمن جز تو كه را دارم؟ تا از اودرخواست كنم كه رنجم را برطرف سازد و درکارم نظركند (فرازی از دعای کمیل) @Asemani_bashim
5.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ سه دقیقه تنهاترین امام زمین @Asemani_bashim
آیت الله جوادی آملی: کاري که براي خدا باشد، از همه کارها بهتر است و مي‌ماند. عمده اين است که ما يک موجود ابدي هستيم. يکي از برترين و بهترين تذکره‌ها، ياد مرگ است، براي اينکه اوّلين چيزي که از آدم سؤال مي‌کنند غير از آن عقايد، مي‌گويند: «عُمُرِكَ فِيمَا أَفْنَيْت‏»؟[24] پس ياد مرگ، پويايي مي‌آورد، نه افسردگي. آن که خيال مي‌کند مرگ آخر خط است، براي او خيال مي‌شود که مرگ افسردگي مي‌آورد؛ اما براي ما که دالان ورودي به جهان ابد است، پويايي مي‌آورد. ✍️درس اخلاق 9 / 9/ 96 @Asemani_bashim
سيد عليخان در كلم طيّب فرموده : اين استغاثه اى است به حضرت صاحب الزّمان صلوات اللّه عليه ، هرجا كه باشى دو ركعت نماز به حمد و هرسوره كه خواهى بگذار ، پس رو به قبله زير آسمان بايست و بگو: سلامُ اللّهِ الْكامِلُ التّامُّ الشّامِلُ الْعامُّ وَ صَلَواتُهُ الدّآئِمَةُ وَ بَرَكاتُهُ الْقآئِمَةُ التّامَّةُ عَلى حُجَّةِ اللّهِ وَ وَلِيِّهِ فى اَرْضِهِ وَ بِلادِهِ وَ خَليفَتِهِ عَلى خَلْقِهِ وَ عِبادِهِ وَ سُلالَةِ النُّبُوَّةِ وَ بَقِيَّةِ الْعِتْرَةِ وَ الصَّفْوَةِ صاحِبِ الزَّمانِ وَ مُظْهِرِ الاِْيْمانِ وَ مُلَقِّنِ ] مُعْلِنِ [اَحْكامِ الْقُرانِ وَ مُطَهِّرِ الاَْرْضِ وَ ناشِرِ الْعَدْلِ فِى الطُّولِ وَ الْعَرْضِ وَ الْحُجَّةِ الْقآئِمِ الْمَهْدِىِّ الاِْمامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَرْضِىِّ ] الْمُرْتَضى [وَ ابْنِ الاَْئِمَّةِ الطّاهِرينَ الْوَصِىِّ بْنِ الاَْوْصِيآءِ الْمَرْضِيّينَ الْهادِى الْمَعْصُومِ ابْنِ الاَْئِمَّةِ الْهُداةِ الْمَعْصُومينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يا مُعِزَّ الْمُؤْمِنينَ الْمُسْتَضْعَفينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مُذِلَّ الْكافِرينَ الْمُتَكَبِّرينَ الظّالِمينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ يا صاحِبَ الزَّمانِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْرآءِ سَيِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ الاَْئِمَّةِ الْحُجَجِ الْمَعْصُومينَ وَ الاِْمامِ عَلَى الْخَلْقِ اَجْمَعينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ سَلامَ مُخْلِص لَكَ فِى الْوِلايَةِ اَشْهَدُ اَنَّكَ الاِْمامُ الْمَهْدِىُّ قَوْلا وَ فِعْلا وَ اَنْتَ الَّذى تَمْلاَُ الاَْرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلا بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً فَعَجَّلَ اللّهُ فَرَجَكَ وَ سَهَّلَ مَخْرَجَكَ وَ قَرَّبَ زَمانَكَ وَ كَثَّرَ اَنْصارَكَ وَ اَعْوانَكَ وَ اَنْجَزَ لَكَ ما وَعَدَكَ فَهُوَ اَصْدَقُ الْقآئِلينَ وَ نُريدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِى الاَْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ يا مَوْلاىَ يا صاحِبَ الزَّمانِ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ حاجَتى كَذا وَ كَذا ( و به جاى « كذا و كذا » حاجت خود را ذكر كند ) فَاشْفَعْ لى فى نَجاحِها فَقَدْ تَوَجَّهْتُ اِلَيْكَ بِحاجَتى لِعِلْمى اَنَّ لَكَ عِنْدَ اللّهِ شَفاعَةً مَقْبُولَةً وَ مَقاماً مَحْمُوداً فَبِحَقِّ مَنِ اخْتَصَّكُمْ بِاَمْرِهِ وَ ارْتَضاكُمْ لِسِرِّهِ وَ بِالشَّأْنِ الَّذى لَكُمْ عِنْدَ اللّهِ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُ سَلِ اللّهَ تَعالى فى نُجْحِ طَلِبَتى وَ اِجابَةِ دَعْوَتى وَ كَشْفِ كُرْبَتى وبخواه هرچه خواهى كه برآورده مى شوداِن شاءاللّه تعالى . مؤلف گويد كه بهتر آن است كه در ركعت اوّل نماز اين استغاثه ، بعد از حمد ، سوره انّا فتحنا بخواند و در ركعت دوّم اذا جاء نصر اللّه. @Asemani_bashim
11.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ دو دقیقه از ولایت خداوند خارج نشویم ....! @Asemani_bashim
شیخ حسین انصاریان: طیب حاج رضایی ، یکی از افراد فعال قیام پانزده خرداد 1342 بود . از آنجا که همسایۀ دیوار به دیوار ما بودند ، من از بچگی او را می شناختم . مردی پر جذبه و قدرتمند و یک سر و گردن از دیگران بالاتر و به عبارتی قلدر زمانه بود . کسی جرأت رویارویی با او را نداشت . این خصوصیات ، با نکات مثبتی که در اخلاق و رفتارش بود ، در آمیخته شده و از او یک جوانمرد ساخته بود ، مثلا ، هیچگاه به افراد ضعیف و ناتوان تعدی نمی کرد ، بلکه از آنها حمایت می کرد . او در میدان تره بار کار می کرد . کشاورزان و روستاییانی که بار به میدان می آوردند و دچار مشکلی می شدند ، به او پناه می آوردند . اگر نمی توانستند حق خود را بگیرند ، فقط کافی بود که طیب خان شاگرد خود را بفرستد و پیغام دهد که حق این بنده خدا را بده ، با همان پیغام ، به سرعت حق به حق دار می رسید و مشکل برطرف می شد . عشق به دفاع از مظلوم در خون و پوست او بود . حضرت علی (ع) می فرمایند : « هر رشته از اخلاق حسنه که در وجود کسی باشد ، در مقابل دری از رحمت خدا بر روی او باز است . » با توجه به این حدیث جای تعجب نیست که مشاهده می کنیم چگونه خداوند این گونه افراد را دستگیری کرده، به آنها توفیق توبه و عاقبت به خیری می دهد . در محلۀ ما (محلۀ لرزاده ) ،کسی می خواست جشن عروسی مفصل و پر سرو صدایی برپا کند و از زنان خواننده و رقاص دعوت کرده بود . حاج آقا برهان خیلی ناراحت شده بود . به در خانۀ او رفته و با زبان خوش از او خواسته بود که این کار را نکند و جشن عروسی را سالم برگزار کند . صاحب خانه نه تنها قبول نکرده ، بلکه به حاج آقا توهین هم کرده بود . آقای برهان دنبال طیب فرستاده بود که من در خانۀ فلانی رفته ام و خواسته ام که زنان خواننده را به این محلۀ متدین نشین نیاورد و جو سالم این جا را آلوده نکند ، اما او به حرف من گوش نداده است ، اگر ممکن است شما تذکری بدهید . پس از این پیغام ، طیب خان خودش می رود و با لگد به در می کوبد . صاحب خانه می آید . طیب می گوید: « شنیده ام پیرمردی روحانی در خانه ات آمده و حرفی زده ، اما تو سربالا جواب داده ای ، خجالت نمی کشی ؟ یا عروسی را تعطیل می کنی یا این که سرت را روی سینه ات می گذارم . » آن بیچاره به دست و پا افتاده ، بسیار عذر خواهی می کند . در اقدامی دیگر ، طیب با دختر جوانی که به فساد کشیده شده بود ، برخورد کرد و او را از منجلاب نجات داد. بعدها من شاهد بودم که او خانمی محجب ، با وفار ، اهل نماز و اطاعت شده و زندگی سالم و پاکی برای خود دست و پا کرده است . خصوصیت بارز دیگری که از طیب باید یادآور شد ، عشق و محبتش به حضرت سید الشهدا(ع) بود . مجلس روضه خوانی و دستۀ سینه زنی او در ایام محرم ، از شلوغ ترین مجالس بود . همۀ این ها از اصالت خانوادگی او حکایت داشت . من که با بچه های او دوست بودم و به خانه شان رفت و آمد می کردم ، عکس پدر طیب را دیده بودم ؛ مردی با وقار و با محاسن بلند حنایی بود که عبا و قبا بر تن داشت . حاج مسیح ، برادر طیب ، نیز مرد نیکویی بود . او که کورۀ آجرپزی داشت ، علاوه بر باطن پاک ، برخلاف طیب خان ظاهر خوب صالحی هم داشت . او مومنی روشن ضمیر و دائم الوضو و دائم الذکر بود و نیز برخلاف برادرش به مسجد لرزاده رفت و آمد داشت . او هر سه نوبت در نماز جماعت حاضر می شد و بدین دلیل با ما رابطۀ نزدیکی داشت . طبق برنامه ای هفتگی ، ظهرهای پنجشنبه با هم به زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) می رفتیم . کرایۀ رفت و برگشت و پول ناهار را همیشه او حساب می کرد و به ما اجازه نمی داد دست به جیب شویم . می گفت : « از من سنی گذشته و باید تا می توانم ثواب جمع کنم .» حاج مسیح واقعا مردی با کرامت ، مشکل گشا ، خوش اخلاق و اهل گریه و مناجات بود . منشأ اصلی نقش طیب در قیام پانزده خرداد همان مجالس روضه و سینه زنی بود . خطیبی هم که در آن جا منبر می رفت ، خیلی شجاعانه و تند بر ضد دستگاه حرف میزد . می توان گفت جمعیت شایان توجهی از مردم جنوب شهر تهران ، تحت تأثیر آن مجلس در نهضت پانزده خرداد شرکت کردند . حکومت نیز برای زهر چشم گرفتن از مردم ، طیب خان ، آن چهرۀ سرشناس ، را دستگیر و زندانی کرد. حاج مسیح ، هفته ای یک بار برای دیدن برادرش به زندان می رفت و هر بار برای ما تعریف می کرد که او را خیلی اذیت کرده و شکنجه داده اند . حاج مسیح می گفت : « من خیلی به برادرم دلگرمی داده و او را به صبر و استقامت سفارش نموده ام و برای آرامش بیشترش کیفیت نماز شب را به او آموخته ام» هفته های آخر ، طیب به حاج مسیح گفته بود که « به من پیشنهاد کرده اند تا در رادیو و تلویزیون اعلام کنم که آقای خمینی به من پول داده تا مردم را تحریک کنم که شلوغی به راه بیندازند و اتوبوس ها را بسوزانند و شیشه های مغازه ها و تلفن را بشکنند ، اما برادر ، اگر مرا زیر شکنجه وادار به هر قیمتی کنند ، حاضر نخواهم شد به آبروی این پسر فاطمه
لطمه بزنم حتی اگر به قیمت جانم تمام بشود ...» او براستی به قول خود عمل نمود و عاقبت جان خود را در راه انقلاب ایثار کرد . ✍️پایگاه اطلاع رسانی حاج شیخ حسین انصاریان @Asemani_bashim