آیت الله مظاهری:
يك روايتي دارد اگر ما اين روايت را هيچ چيز نداشتيم جز اين روايت بس بود اينكه بگوییم آن كساني كه شيعه و در دنيا مصائب دارند مشكل دارند اینها خيلي درجه و مقام دارند و آن روايت اين است در روز قيامت خدا از اینها عذر خواهي ميكند در حالی که خدا هر چه در دنيا با اين كرده طبق مصالح و مفاسد نفس الامري بوده اگر مثلاً پول ميخواهد خدا پول به او نداده مصلحتش همين بوده براي اينكه اگر پول به او ميداد مثل 90 درصد مردم كه با مسجد و محراب و نماز شب سر كار دارد يك مقدار آب ميرود توي پوستش پولي كه درست ميشود اول چيزي كه درست ميشود زنش ميشود بي حجاب مي افتد توي رباخواری مي افتد توي ظلم.
✍️پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مظاهری
@Asemani_bashim
@saatibarayagha
13.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلامی از مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام
@Asemani_bashim
1.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزیده ای از برنامه زندگی پس از زندگی
@Asemani_bashim
6.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جسم و دل
شیخ اسماعیل رمضانی
@Asemani_bashim
3.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بگو با صاحب الزمان
حاج آقا بندانی نیشابوری
@Asemani_bashim
روزی مرحوم حاج میرعلی محدّث از پدر خانمش مرحوم آیه اللّه حاج میر باقر مجتهد (۱۲۶۱ _ ۱۳۴۶ قمری) که از بزرگان علمای خوی بود، می پرسد:
در ایام اقامت خود در عتبات عالیات، چه کرامتی از آن بزرگواران مشاهده کردی؟
ایشان می فرماید: دو خانواده معروف در کربلا با یکدیگر وصلت می کنند. پس از شش ماه اختلاف اخلاقی پیش می آید و دختر به خانه ی پدر برمی گردد و آشنایان هر چه وساطت می کنند، مفید واقع نمی شود.
یک سال بعد پدر و مادر این دختر به نجف اشرف مهاجرت می کنند و این دختر در کربلا تنها می ماند.
روزی پسر به سراغ دختر می آید، با وعده و وعید او را قانع می کند، وارد خانه شده و با او همبستر می گردد.
داماد می رود و دیگر به سراغ دختر نمی آید، دختر حامله می شود، پسر مطّلع می شود و ادّعای ناموس می کند.
خانواده دختر از دختر ماجرا را می پرسند و او حقیقت را بیان می کند ولی داماد انکار می کند.
برادران دختر تصمیم می گیرند که خواهرشان را به قتل برسانند، دختر می گوید: اگر دست من به دامن پسر برسد، من بی گناهی خود را اثبات می کنم.
خانواده پسر و دختر، او را به زور به خانه ی دختر می آوردند، هر چه دختر او را نصیحت می کند، تأثیر نمی کند، دختر یقه ی او را می گیرد و او را کشان کشان به حرم مطهّر حضرت ابوالفضل عليهالسلام می آورد.
علاوه بر خانواده دختر و پسر، مردم کوچه و بازار نیز به دنبال آنها راه می افتند.
دختر در حالی که با یک دست از یقه ی او گرفته بود، با دست دیگر از ضریح حضرت ابوالفضل عليهالسلام می گیرد و عرض می کند: اگر نمی خواهید که آبروی من و خانواده ام از بین برود، بین من و این جوان عصیانگر داوری کن.
ناگهان ضریح به حرکت درمی آید و جوان بدبخت چند متر به هوا پرتاب می شود، به هلاکت می رسد و سیاه می شود و بر زمین می افتد.
خدّام حرم و مردم حاضر در صحنه، ریسمانی به پایش می بندند و جسد نحس او را در شهر می گردانند.
✍️جرعه ای از کرامات امام حسین عليهالسلام
نویسنده: علی اکبر مهدی پور
@Asemani_bashim
@saatibarayagha
2.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رزق و روزی پروردگار
سوره طه آیات 131 و 132
@Asemani_bashim
10.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ريسمان ولایت
شیخ احمد کافی
@Asemani_bashim
28.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پناه امیرالمؤمنین علیهالسلام
حاج آقا کاشانی
@Asemani_bashim