eitaa logo
آسمانی باش
8.4هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
6.1هزار ویدیو
1 فایل
با رهنمودهای اهلبیت علیهم السلام و اولیاء الهی میتوانیم آسمانی باشیم مدیرکانال @ali_reza_ayati
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی از کسانی که گذشته خوبی نداشت اما با عنایت اهل بیت (علیه السلام) توانست گذشته خود را جبران کند یکی از شعرای زبر دست کربلای سیدالشهداء به نام مقبل اصفهانی است جریان بازگشت او به در گاه اهل بیت (علیه السلام) را چنین آورده است: منقول است که مقبل در عهد شباب جوانی بود ظریف و در ظرافت به غایط لطیف اتفاقاً ایام محرم به جمعی رسید که سینه زنان و گریان در عزای شاه شهیدان مشغول بودند به طریق استهزاء چیزی خواند که جمع عزاداران را متألم و نالان نمود. پس از چندی، به مرض جذام مبتلا گردید به حدی که مردم از وی تنفر جسته در گلخن حمام مقام گرفت اتفاقا سال دیگر شد روزی در زاویه خرابه با دل شکسته نشسته بود که ناگاه جمعی از شیعیان سینه زنان و یا حسین گویان می‏خواندند: چه کربلاست امروز چه پر بلاست امروز ‏ سر حسین مظلوم از تن جداست امروز ‏ مقبل را آتش در نهاد افتاد و به نظر حسرت در ایشان نگریست و گریست و گفت: روز عزاست امروز جان در بلاست امروز ‏ فغان و شور و محشر در کربلاست امروز ‏ در همان شب، حضرت پیغمبر (صلی‏ الله‏ علیه‏ وآله) را در خواب دید وی را نوازش فرمود و از تقصیرش گذشت و گویند که اسمش محمد شیخا بود و جناب ختم الرسل (صلی‏ الله‏ علیه‏ وآله) او را ملقب به مقبل نمود این بود که شروع نمود به ذکر واقعات و شرح حکایات سید الشهداء (علیه السلام) گوید: که چون واقعه شهادت را تمام نمودم شب جمعه بود چندان خواندم و گریستم تا آنکه در بستر خوابیدم در عالم خواب خود را در روضه عرش فرزند ابوتراب دیدم، صاحب محراب و منبر یعنی جناب پیغمبر (صلی‏ الله‏ علیه‏ وآله) نیز تشریف داشت. در آن اثنا (پیامبر (صلی‏ الله‏ علیه‏ وآله) امر نمود تا محتشم را حاضر کردند فرمود امشب شب جمعه است بر منبر برو و چیزی در مصیبت فرزندم بخوان محتشم به امر آن سید محترم بر منبر رفت، خواست در اول درجه بنشیند حضرت فرمود: بالا برو، چون به پله دوم رفت فرمود: بالا برو و هم چنین تا به بالای منبر نشست و خواند: برحربگاه چون، ره آن کاروان فتاد شور نشور واهمه را در کمان فتاد ‏ هر جا که بود آهوئی از دشت پا کشید هر جا که بود طایری، از آشیان فتاد‏ و ادامه شعر را خواندتا آنجا که: پس با زبان پر گله، آن بضعة البتول رو در مدینه که، یا ایها الرسول ‏ این کشته فتاده به هامون حسین تست وین صید دست و پا زده در خون حسین تست مقبل گوید: پس از فراغ از تعزیه داری و سوگواری، جناب سید امم خلعتی به محتشم عطا نمود من به خیال آنکه البته اشعار من قبول ابرار نگشته زیرا که به من التفاتی ننمود و امر بخواندنم نفرمود: ناگاه، حوریه‏ای به خدمت سید دو سرا عرض کرد که انیسه حوراء جناب فاطمه زهرا (علیه السلام) می‏گوید: که مقرر بفرما مقبل واقعه‏ ای در مرثیه سید الشهداء (علیه السلام) بخواند پس حضرت مرا امر فرمود بر منبر رفتم و بر پله اول ایستادم و خواندم: روایت است که چون تنگ شد بر او میدان فتاد از حرکت ذوالجناح و از جولان‏ نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت ‏ کشید پا زرکاب، آن خلاصه ایجاد به رنگ پرتو خورشید بر زمین افتاد‏ بلند مرتبه شاهی زصدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد ناگاه کسی اشاره نمود که فرود بیا، دختر سید دو سرا بیهوش گشته پس، من فرود آمدم و منتظر عطای خیر البریا بودم که دیدم ضریح منور سبط خیر البشر باز شد و شخص جلیل القدری بر آمد اما زخم سینه‏اش از ستاره افزون و جراحات بدنش از حد و حصر بیرون خلعت فاخری بمن عطاء نمود، عرض کردم فدایت گردم تو کیستی؟ فرمود: حسینم که دوش نبی بوده جایم فرستاده خلعت خدا از برایم ✍وقایع الایام، ص 64-66 اتصال به کانال👇 @Asemani_bashim
صدا ۰۰۷_sd.m4a
زمان: حجم: 12.44M
صوت ۱۲ دقیقه روضه امشب عبد یزدان @Asemani_bashim
صدا ۰۰۶_sd.m4a
زمان: حجم: 4.7M
صوت ۴ دقیقه روضه امشب حاج آقا شمس @Asemani_bashim
عرض شد خدمت حضرت رضا (علیه السلام) وضع کسی که زیان فاحشی کرده بود ایشان فرمودند آن شخص کیست؟ گفتند فلان مرد سرمایه ای که معادل ده هزار دینار طلا بود در معامله ای به ده هزار درهم نقره تقلیل داده. حضرت فرمودند اگر کسی یک ثروت هنگفتی را به هزار درهم تبدیل کند آیا زیان و اندوهش بیشتر از کسی که گفتند نیست؟ عرض کردند چرا. فرمود اینک به شما خبر دهم از شخصی که زیان او بیشتر از دو نفریست که ذکر شد. فرض کنیم شخصی معادل هزار کوه طلا داشته باشد و آن هزار کوه را به هزار دانه گندم فاسد و پست بفروشد آیا پشیمانی و اندوهش از آنها بیشتر نیست؟ گفتند البته بیشتر است. فرمود اکنون نفر چهارم را به شما معرفی می کنم که ندامت او بیشتر از سه نفر قبل است و آن کسی است که بستگان پدر و مادر خود را در دستگیری و کمک مقدم بدارد بر بستگان دو پدر دینی خویش محمد و علی (علیهما السلام،) زیرا برتری خویشاوندان پیغمبر (سادات) بر خویشاوندان خود شخص بیشتر است از فضیلت هزار کوه طلا بر هزار دانه گندم فاسد. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 401 @Asemani_bashim
چون کرم لطف کامل حسن است هرکه شاه است سائل حسن است 🏴 شهادت کریم اهل بیت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام بر همگان تسلیت باد. @Asemani_bashim
9.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ میکس زیبا ۲دقیقه محمود کریمی علیرضا قربانی @Asemani_bashim
8.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ ۲دقیقه جانم حسن جانم حسین مهدی توکلی @Asemani_bashim
امام حسن علیه السلام دوستی شوخ طبع داشت . روزی به خدمت او رسید. امام علیه السلام فرمود: شب را چگونه صبح کردی ؟ او در جواب گفت : یابن رسول اللّه ! شب را بر خلاف رضای خود و خدا و شیطان به صبح آوردم . امام علیه السلام خندید و فرمود چگونه ؟ عرض کرد: خدای عزوجل دوست دارد که او را اطاعت کنم و مرتکب معصیت او نشوم و من چنین نیستم و شیطان دوست دارد معصیت خدا کنم و او را اطاعت نکنم و این چنین هم نیستم و خودم دوست دارم هرگز نمیرم و این گونه نمی باشم ✍🏻سایت اندیشه قم قصه های تربیتی چهارده معصوم (علیهم السلام) / محمد رضا اکبری داستانهای شنیدنی از چهارده معصوم(علیهم السلام)/ محمد محمدی اشتهاردی @Asemani_bashim
حجت الاسلام استاد میرزامحمدی4_5823402077673490065.mp3
زمان: حجم: 10.13M
صوت ۱۰دقیقه روضه شهادت امام حسن علیه السلام حاج آقا میرزا محمدی @Asemani_bashim
4.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ سه دقیقه یادی از بقیع @Asemani_bashim
صدا ۰۱۱_sd.m4a
زمان: حجم: 16.48M
صوت 16 دقیقه روضه امشب @Asemani_bashim
در حدیثی چنین آمده است که در اثناء جنگ صفین، مردم دسته دسته از اطراف می آمدند و با امیرالمؤمنین (علیه السلام) بیعت کرده و به سپاه آن حضرت می پیوستند. روزی حضرت فرمودند که: امروز صد نفر می آیند و با من بیعت می کنند. نود و نه نفر آمدند و روز بلند شد و وقت آن رسید که حضرت برای استراحت بروند، اما همچنان در آفتاب گرم نشسته و انتظار می کشیدند. ابن عباس می گوید: شبهه ای برای من پدید آمد، زیرا تاکنون هر چه آن حضرت فرموده بودند، تخلف نپذیرفته بود. حضرت همچنان منتظر بودند که اویس قرنی از راه رسید. ظاهراً ابتدا حضرت را نشناخت، سؤال کرد و حضرت را به او نشان دادند. وقتی به خدمت آن حضرت رسید، فرمودند: برای چه آمده ای؟ عرض کرد برای اینکه با شما بیعت کنم. فرمود: به چه بیعت کنی؟ عرض کرد: بمهجتی با سویدای قلب خود، و با دو دست با آن حضرت، بیعت کرد. و این امر منحصر و مختص به خود او بود. زیرا باقی مردم با یک دست بیعت می کردند. و سپس آن بزرگوار با دو شمشیر، یکی در دست راست و دیگری در دست چپ، جهاد کرد تا شهید شد. دیگران سپر را به دست چپ می گرفتند تا خود را حفظ کنند، اما این بزرگوار تمام همش علی (علیه السلام) بود و از خود خبری نداشت، جانم به فدایش باد که تن را قابل ندانست، لذا عرض کرد: بمهجتی. ✍🏻اسرار نماز: به قلم مبارک عالم ربانی، صاحب کرامات مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (قدس سره الشریف) @Asemani_bashim