eitaa logo
آسمانی باش
8.4هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
6.1هزار ویدیو
1 فایل
با رهنمودهای اهلبیت علیهم السلام و اولیاء الهی میتوانیم آسمانی باشیم مدیرکانال @ali_reza_ayati
مشاهده در ایتا
دانلود
12.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ سه دقیقه میلاد پیامبر رحمت علیه السلام محمد شجاعی @Asemani_bashim
وقت فضیلت نمازهای یومیه: وقت فضیلت نماز صبح: وقت فضیلت نماز صبح از اذان صبح تا بیست و یک دقیقه بعد از اذان صبح ادامه دارد. وقت فضیلت نماز ظهر: وقت فضیلت نماز ظهر از اذان ظهر تا یک ساعت و چهل دقیقه بعد از اذان ظهر ادامه دارد. وقت فضیلت نماز عصر: وقت فضیلت نماز عصر دو ساعت و پنجاه دقیقه بعد از اذان ظهر شروع می شود و تا چهل و دو دقیقه ادامه دارد. وقت فضیلت نماز مغرب: وقت فضیلت نماز مغرب از اذان مغرب تا پنجاه و یک دقیقه ادامه دارد. وقت فضیلت نماز عشا: وقت فضیلت نماز عشا، پنجاه و یک دقیقه بعد از اذان مغرب شروع می شود و تا سه ساعت و ده دقیقه ادامه دارد. ✍️پایگاه اطلاع رسانی حوزه @Asemani_bashim
9.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ میلاد پیامبر صوات الله علیه و آله صابر خراسانی @Asemani_bashim
هشام بن حَکم از شاگردان زبردست و هوشمند امام صادق (علیه السّلام) بود، روزی یکی از منکران خدا به نام «عبدالله دَیصانی» با هشام ملاقات کرد و پرسید: آیا تو خدا داری هشام: آری عبدالله: آیا خدای تو قادر است هشام: آری، هم توانا است و هم بر همه چیز مسلّط است عبدالله: آیا خدای تو می‌تواند همه دنیا را در میان تخم مرغ بگنجاند، بی‌ آن‌که دنیا کوچک شود، و درون تخم‌مرغ، وسیع گردد هشام: برای پاسخ به این سؤال به من مهلت بده عبدالله: یک سال به تو مهلت می‌دهم هشام، سوار شد و به حضور امام صادق ـ علیه السّلام ـ رسید، و عرض کرد: «ای فرزند رسول خدا، عبدالله دَیْصانی نزد من آمد و سؤالی از من کرد که برای پاسخ به آن، تکیه‌گاهی جز خدا و شما کسی نیست». امام: او چه سؤالی کرد هشام: او گفت، آیا خدا قدرت دارد که دنیا با آن وسعت را در درون تخم مرغ قرار دهد، بی‌آن‌که دنیا را کوچک کند و تخم مرغ را بزرگ نماید امام: ای هشام تو دارای چند حسّ هستی هشام: داری پنج حسّ هستم (بینائی، چشائی، شنوائی، بویائی و بساوائی (لامسه)) امام: کدام یک از این پنج حسّ، کوچک‌تر است هشام: حسّ بینائی. امام: اندازه وسیله بینائی (عدسی چشم) چقدر است هشام: به اندازه یک عدس، یا کوچک‌تر از آن است. امام: ای هشام! جلو و بالای سرت را نگاه کن، به من بگو چه می‌بینی؟ هشام نگاه کرد و گفت: «آسمان، زمین، خانه‌ها، کاخ‌ها، بیابان‌ها، کوه‌ها و نهرها را می‌نگرم». امام: خدائی که قادر است همه آن‌چه را با آن‌همه وسعت که می‌بینی، در میان عدسی چشم تو قرار دهد، می‌تواند همه جهان را در درون تخم‌مرغ قرار دهد، بی‌آن‌که جهان کوچک گردد و تخم مرغ بزرگ شود. در این هنگام، هشام خم شد و دست و پای امام صادق ـ علیه السّلام ـ را بوسید، و گفت: «ای پسر رسول خدا! همین پاسخ برای من بس است». هشام به خانه خود بازگشت، فردای آن روز عبدالله نزد هشام آمد و گفت: من برای عرض سلام آمده‌ام نه برای گرفتن جواب آن سؤال. هشام گفت: اگر جواب آن سؤال را می‌خواهی، این است جواب آن (سپس جواب امام را برای او بیان کرد) عبدالله دیصانی (تصمیم گرفت شخصاً به حضور امام صادق ـ علیه السّلام ـ برسد و سؤالاتی را مطرح کند) به خانه امام صادق ـ علیه السّلام ـ رهسپار شد و اجازه ورود طلبید، به او اجازه داده شد، او به محضر آن حضرت رسید و نشست و گفت: «ای جعفر بن محمّد! مرا به معبودم راهنمائی کن. امام: نامت چیست عبدالله، بیرون رفت، نامش را نگفت، دوستانش با او گفتند: چرا نامت را نگفتی. او جواب داد: اگر نامم را که عبدالله (بنده خدا) است می‌گفتم، از من می‌پرسید: آن‌که تو بنده او هستی کیست دوستان عبدالله گفتند: نزد امام برگرد و بگو: «مرا به معبودم راهنمایی کن و از نامم مپرس». عبدالله بازگشت و به امام صادق ـ علیه السّلام ـ عرض کرد: «مرا به معبودم راهنمائی کن و از نامم مپرس». امام اشاره به جایی کرد و فرمود: در آن‌جا بنشین. عبدالله نشست، در همین هنگام، یکی از کودکان امام که تخم‌مرغی در دست داشت، و با آن بازی می‌کرد، به آن‌جا آمد، امام به کودک فرمود: «آن تخم مرغ را به من بده» کودک، تخم‌مرغ را به امام داد. امام، آن را به‌دست گرفت و به عبدالله رو کرد و فرمود: «ای دَیصانی! این تخم را نگاه کن که سنگری پوشیده است، دارای: ۱ـ پوست ضخیم است. ۲ـ زیر پوست سخت آن، پوست نازکی قرار داد. ۳ـ زیر آن پوست نازک، (مانند) نقره‌ای است روان (سفیده) ۴ـ سپس طلائی است آب شده (زرده) که نه طلای آب شده با آن نقره روان بیامیزد، و نه آن نقره روان با آن طلای روان مخلوط گردد، و به همین وضع باقی است، نه سامان دهنده‌ای از میان آن بیرون آمده که بگویید: من آن را آن‌گونه ساخته‌ام، و نه تباه کننده‌ای از بیرون به درونش رفته، که بگوید من آن را تباه ساختم، و روشن نیست که برای تولید فرزند نر، درست شده یا برای تولید فرزند ماده، ناگاه پس از مدّتی شکافته می‌شود و پرنده‌ای مانند طاووس رنگارنگ، از آن بیرون می‌آید، آیا به نظر تو چنین تشکیلات (ظریفی) دارای تدبیر کننده‌ای نیست عبدالله دیصانی در برابر این سؤال، مدّتی سر به زیر افکند، سپس (در حالی که نور ایمان بر قلبش تابیده بود)سر بلند کرد و گفت: «گواهی می‌دهم که معبودی جز خدای یکتا نیست و او یکتا و بی‌همتا است، و گواهی می‌دهم که محمّد ـ صلّ الله علیه و آله ـ بنده و رسول خدا است، و تو امام و حجّت از طرف خدا بر مردم هستی، و من از عقیده باطل و کرده خود توبه کردم و پشیمان هستم». ✍️(ثقه الاسلام کلینی)-اصول کافی،ج۱،ص79 @Asemani_bashim
3.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ دو دقیقه مولودی امام صادق علیه السلام محمود کریمی @Asemani_bashim
امام صادق علیه السلام فرمودند: وقتی به ‌تشییع جنازه میروی تصور کن که تو خود به ‌جای این میّت قرار گرفته‌ای و تو را به ‌سوی قبر سیر می‌دهند پس مواظب باش که چه توشه‌ای برای آن روز مهیّا کردی و با چه پس‌انداز و ذخیره‌ای به‌ سوی قبر می‌روی ✍️ اصول کافی: ج ٣، ص ٢٥٨ @Asemani_bashim
5.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ ویژه باسم کربلایی با زیرنویس @Asemani_bashim
20.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ مولودی ۳دقیقه بنی فاطمه میلاد پیامبر رحمت صلوات الله علیه وآله @Asemani_bashim
دنیا همین است همچون آب دریا که هرچه بنوشی بیشتر تشنه میشوی تا تو را هلاک کند @Asemani_bashim
6.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ دو دقیقه پیامبر رحمت صلوات الله علیه و آله حاج آقا عالی @Asemani_bashim
8.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ دو دقیقه چگونگی سلام به پیامبر صلوات الله علیه و آله به نقل از امام رضا علیه السلام @Asemani_bashim
زیک مشرق نمایان شد دو خورشید جهان آرا 4_6037455362146173980.mp3
زمان: حجم: 8.56M
متن شعر فایل صوتی زیک مشرق نمایان شد دو خورشید جهان آرا که رخت نور پوشاندند بر تن آسمان ها را دو مرآت جمال حق دو دریای کمال حق دو نور لایزال حق دو شمع جمع محفل ها دو وجه الله ربانی دو سر الله سبحانی دو رخسار سماواتی دو انسان خدا سیما دو عیسی دم دو موسی ید دو حسن خالق سرمد یکی صادق یکی احمد یکی عالی یکی اعلا یکی بنیانگر مکتب یکی آرنده ی مذهبی یکی انوار را مشعل یکی اسرار را گویا یکی از مکه انوار رخش تابید در عالم یکی شد در مدینه آفتاب طلعتش پیدا یکی نور نبوت را به دل ها تافت تا محشر یکی نور ولایت را ز نو کرد از دمش احیا رسد آوای قال الصادق و قال رسول الله به گوش اهل عالم تا که این عالم بود بر پا یکی جان گرامی در دو جسم پاک و پاکیزه دو تن اما چو ذات یک تا هر دو بی همتا محمد کیست جان جان جان عالم خلقت که گر نازی کند در هم فرو ریزد همه دنیا محمد کیست روح پاک کل انبیا در تن که حتی در عدم بودند بی او انبیا یک جا محمد کیست مولایی که مولانا علی گوید منم عبد و رسول الله بر من رهبر و مولا محمد از زمان ها پیشتر می زیست با خالق محمد از مکان پیموده ره تا اوج او دانی محمد محور عالم محمد رهبر آدم محمد منجی هستی محمد سید بطحا محمدکیست آنکو بوده قرآن دفتر مدحش که وصفش را نداند کس به غیر از قادر دانا محمد را کسی نشناخت جز حق و علی هرگز چنان که جز خدا و او کسی نشناخت حیدر را وضو گیرم ز آب کوثر و شویم لب از زمزم کنم آنگه به مدح حضرت صادق سخن انشا ششم مولا ششم هادی ششم رهبر ششم سرور که هم دریای شش گوهر بود هم در شش دریا صداقت از لبش خیزد فصاحت از دمش خیزد