eitaa logo
عطرِظهورِمولا
7.2هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
6.7هزار ویدیو
149 فایل
⚘به جامع‌ترین کانالِ ایتا خوش‌آمدید⚘ به کانال استیکر ما هم بپیوندید ↙️ https://eitaa.com/joinchat/2421358727C395e519fab گروه عطرظهورمولا↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/257818659Cab8649861b پیشنهادها و انتقادها @saheb12zaman
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از عطرِظهورِمولا
🏝🏝 ۷۰ (فصل‌دوم) آفات‌غفلت‌ازانتظارفرج(قسمت‌‌‌دوم) 💎وقتی توجه به فرج زیر سایه ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه نباشد، بشر گرفتار امیدهای پوچ و در نتیجه ناامیدی‌های جانکاه می‌گردد زیرا جایگاه امیدوار حقیقی خود را گم کرده است، به وام گرفتن از بانک جهانی امیدوار می شود و با به نتیجه نرسیدن برنامه های بانک جهانی مأیوس می گردد. ❌مشکل روشنفکران ما آن است که به چیزهایی غیر از فرجی که باید از طرف خدا باشد دل بسته‌اند و همین موجب می‌شود فریب فریبکاران بزرگ را تشخیص ندهند و عموما در دام آنها قرار گیرند و در نتیجه یک جامعه و یک نسل از دست برود. ❇️ انتظار فرج موجب می‌شود تا انسان‌ها وعده‌های فرهنگ غربی را فریب بزرگ ببینند. ⏪ عالمانی که بر مشرب پیامبر و ائمه‌ی معصومین عليهم السلام در فرهنگ انتظار به سر می‌برند، اگر یک چشم بر زمین دارند، با چشم دیگر به آسمان و فرج الهی نظر می‌دوزند و به نور وحی الهی، هر چیزی که در زمین، بوی خدا نمی‌دهد را نفی می‌کنند و با آن نوع فرهنگ در زمین تأثیر می‌گذارند و حجاب‌های فریب را می‌شکافند. ✅ امام خمینی«رضوان الله عليه» با روح انتظار فرج در عالم جديد تصرف کرد، بی آن که مرعوب فرهنگ غربی شود و فرهنگ مدرنیته بتواند در او تصرف کند و نظر او را از شرایطی که با ظهور امام عصر عجل الله تعالی فرجه پدید می‌آید به خود جلب کند، برعکس بعضی از مذهبی‌های غرب‌زده که ظلمات آخرالزمانی را نادیده می‌گیرند و پاسداران ظلماتی هستند که منجر به ادامه‌ی غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه است. @atr_ir
هدایت شده از عطرِظهورِمولا
5.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️حجت الاسلام حائری پور ▪️موضوع: نگرانی شیخ صدوق از انحراف مردم در زمان غیبت امام زمان (عج) ↙️↙️↙️ @atr_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از عطرِظهورِمولا
‌قسمت 2⃣1⃣ ❓پس خدا که این‌ها را خلق کرده، چگونه باید دیده شود؟! 💢او که مخلوق نیست که دیده شود یا حس شود. چیزهایی دیده می‌شوند و حس می‌شود که آفرید شده‌اند یعنی محدود هستند. یک زمانی نبودند بعد بود شدند. 👈مثلاً یک حجمی دارند، یک زمانی دارند، مکانی دارند که آن‌ها قابل دیدن می‌شوند. 💢آن‌چه که در مورد دیدنِ خدا هست، دیدن با چشم قلب است، با عقل است. 👈مثلاً می‌گوییم: این دیوار را یک بنّایی ساخته. ما نمی‌توانیم چون بنّا را نمی‌بینیم انکارش کنیم. می‌گوییم: آن بنّا این دیوار را ساخته، آن ساعت‌ساز این ساعت را ساخته. 💢خلقت خدا را هم که می‌بینیم، می‌گوییم: خالق آن این را به وجود آورده. .... ↙️↙️↙️ @atr_ir
هدایت شده از عطرِظهورِمولا
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏝جآن‌خواهَم‌اَز‌خُدا، نَہ‌یِڪي، بَلڪه‌صَد‌هِزار تا‌صَد‌هِزار‌بار، بِمیرَم‌بَرایِ‌یار🏝 ↙️↙️↙️ @atr_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از عطرِظهورِمولا
🏝بین توانستن و نتوانستن تنها یک حرف کوچک وجود دارد .... و آن حرف کوچک می‌تواند تقدیر شما را تغییر دهد!🏝 ⚘زندگی‌تون‌شیرین⚘ ↙️↙️↙️ @atr_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از عطرِظهورِمولا
10.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏝تسلیم توام، به سلام قسم پَرمو وا کن به حرم برسم🏝 🎙خواننده: غلامرضا صنعتگر ↙️↙️↙️ @atr_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از عطرِظهورِمولا
| از چیزی نمی‌ترسیدم 💌 برش‌هایی از زندگی‌نامه خودنوشت حاج‌قاسم سلیمانی 5️⃣ جوانِ شجاع 🏴 روز عاشورا بود که معمولاً هر سال در این وقت به امامزاده سیدحسین در چوپار می‌رفتیم. آن روز مانده بودم. برای سرزدن به دوستم فتحعلی، به هتل کسریٰ آمده بودم. هوا گرم بود و هر دوی ما از پنجره ساختمان، پایین را نگاه می‌کردیم. 🛎️ آن طرف خیابان، در مقابل ما، شهرداری و شهربانی کرمان بودند. دختر جوانی با سرِ برهنه و موهای کاملاً بلند در پیاده‌رو در حال حرکت بود که در آن روزها یک امر طبیعی بود. در پیاده‌رو یک پاسبان شهربانی به او جسارتی کرد. این عمل زشتِ او در روز عاشورا برای برآشفته کرد. بدون توجه به عواقب آن، تصمیم به برخورد با گرفتم. پاسبان شهربانی به‌سمت دوستش رفت پاسبان راهنمایی بود و در چهارراه جنبِ شهربانی مستقر بود. به‌سرعت با دوستم از پله‌های هتل پایین آمدم. آن‌قدر عصبانی بودم که عواقب این حمله برایم هیچ اهمیتی نداشت. دو پلیس مشغول گفت‌وگو با هم شدند. برق‌آسا به آنها رسیدم. با چند ضربه کاراته او را نقش بر زمین کردم. خون از بینی‌هایش فوران زد! 🚨 پلیس راهنمایی سوت زد. چون نزدیک شهربانی بود، دو پاسبان به‌سمت من دویدند. با همان سرعت فرار کردم و به ساختمان هتل پناه بردم. زیر یکی از تخت‌ها دراز کشیدم. تعداد زیادی پاسبان به وجود آوردند. قریب دو ساعت همه جا را گشتند؛ اما نتوانستند مرا پیدا کنند. بعد، از هتل خارج شدم و به‌سمت خانه‌مان حرکت کردم. زدن پاسبان شهربانی مغرورم کرده بود. حالا دیگر از چیزی نمی‌ترسیدم. ↙️↙️↙️ @atr_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا