هدایت شده از جامعهشناسی جنگ
1⃣ چکیده هفت موج اصلاحات| بخش اول
💠 فصل اول: عدالت خانه
💎 نظریه مشارکت رقابت آمیز
🔹 شیعیان بر اساس اندیشه سیاسی خود در مقاطعی از تاریخ گذشته در بخشهای وسیعی از دنیای اسلام با گریز از مراکز قدرت، سیاستی منفی را در پیش گرفتهاند و در مقاطعی دیگر نیز به سوی سیاستهای مثبت و فعال گام برداشتهاند. با استفاده از همین مبانی بود که عالمان شیعه در دوران قاجار ابتدا طرح عدالتخانه و سپس مشروطه را برای تأمین مشارکت فعال و در عین حال رقابتآمیز مردم با دولت قاجار، عنوان کردند.
🔷 جنبش تنباکو تجربه موفقی بود که امکان حضور فعال مردم را در عرصه سیاست اثبات کرد. این جنبش گرچه سیاستی منفی بود که در قالب تحریم تنباکو انجام شد، لكن یک عمل انفعالی و سلبی محض نبود، بلکه یک مقاومت منفی بود، و مقاومت در حد ذات خود یک عمل اجتماعی فعال است. این مقاومت به رهبران مذهبی نشان داد که امکان رقابت فعال نیز وجود دارد و مشروطه، نظریه سازمان یافته این رقابت بود.
🔹 در این نظر گسل دولت و ملت به طور کامل حذف نمی شد، لكن حضور مردم در بخشی از اقتدار اجتماعی برای مشارکت رقابت آمیز با دربار قاجار تئوریزه میگردید.
🔹 برداشت عالمان دینی از مشروطه چیزی جز صورت مدون و تغییر نام یافته عدالت خانه نبود. عدالت خانه عنوانی بود که مشروطه با تقاضای آن آغاز شد. مشروطه لفظی بود که از ناحیه برخی دیگر از نظر به پردازان عنوان شده و رهبران دینی، این لفظ را به معنای مورد نظر خود به کار بردند.
🔷 مشروطه نظام مطلوب دینی نبود و هنگامی هم که لفظ مشروعه در کنار آن گذارده شده ، برخی از عالمان دینی از اضافه کردن این قید با این استدلال خودداری کردند؛ آنان می گفتند: مشروطه هرگز مشروعه و دینی نیست این استدلال را همان کسانی به کار می بردند که هم متدین بودند و هم از مشروطه دفاع می کردند.
🔷 هنگامی که برخی از مراجع طرفدار مشروطه، آن را غیر مشروع میخواندند. مرادشان جدایی دین از سیاست و با مطلوب بودن یک حاکمیت غیردینی و غیر شرعی نبود؛ مراد آنها این بود که مشروطه یک نظام در حد ذات خود غير مشروعی است که در شرایط فعلی همراهی و مشارکت با آن مشروع بوده و مطابق با دیانت است.
🔹 هنگامی که در جنبش عدالتخانه لفظ مشروطه مطرح شد، اغلب و یا همه مراجع نجف از قبول آن استنکاف ورزيدند. عالمانی که در تهران بودند در گفت و گوهای بعدی آنان را مجاب کردند که مشروطه چیزی از سنخ همان عدالتخانه است؛ یعنی نظامی است که گرچه ولایت جور در آن حضور دارد. لکن مردم با حضور در بخشی از اقتدار به کنترل ظلم پرداخته و لااقل مانع از رفتار و عمل ظالمانه آن می شوند.
🔹 در نظام مشروع دینی هم ولایت باید نصبی الهی و هم والی باید رفتاری عادلانه و در چارچوب شریعت داشته باشد. مشروطه نظامی بود که در شرایط محرومیت از خصوصیت نخست، دست کم ویژگی دوم را تأمین میکرد.
🔹 شیخ فضل الله نوری درباره مخالفت اولیه عالمان نجف و همراهی بعدی آنان با مشروطه می گوید: «علمای بزرگ که در مجاور عتبات عالیات و سایر ممالک هستند هیچ یک همراه نبودند. همه آنها را با اقامه دلایل و براهين، من همراه کردم.»
🔷 هنگامی که شیخ فضل الله نوری، لفظ مشروعه را در کنار مشروطه گذاشت، مرادش این نبود که مشروطه می تواند یک حکومت مطلوب شرعی باشد، بلکه مراد او این بود که مجلس نباید نقش پارلمان های غربی را ایفا کند و خود را در حکم مقنن بداند. مجلس باید نقش عدالتخانه را ایفا کرده و راه کارهای اجرای شریعت را دنبال کند.
✍ استاد پارسانیا
💠 @hparsania
هدایت شده از کانال خبری رجانیوز
📸نقاشی حسن روح الامین، تقدیم به ۱۱ شهید مدافع وطن مریوانی
✅ @Rajanews
درباره شهید و شهادت همچو منی چه بنویسد!
فقط می دانم از آن وادی طور دور گشته ام و پاکی ام و طهارت جوانی ام از دست رفت مگر حسین علیه السلام برایم فکری کند
سیدی اخرج حب الدنیا من قلبی
نوکرت محمد صابر
#حسین_نامه_ع
#شهدای_مریوان
پ.ن : چقدر جای آوینی خالی است. این روزها را این هجمه ها را این تلفات ها را کیست که روایت کند؟ کجاست عارف خاکی که بگوید از داشته هامان؟ کجاست آنکه ذکرش و داستانش بیادآورد آخرت را و پس زند برق دنیا را؟ چقدر دنیا محبوس تر از قبل است! آن بلبل خوش الحان که رشادت ها را یادآور میشد و چاووش شهر عشق می خواند کجاست؟آه از این همه غریبی! به درستی فرمود فقد الاحبه غربه. کجاست حبیب؟ کجاست مجلس ذکر و انس؟کجا بگشایم عقدها را و کجا دلتنگی ها را! دیده بگشا بر این رنجور ضعیف ناتوان. غیبتت گلو می فشرد و آه محروم و اشک معصوم و خون مظلوم و دل مغموم همه تو را می خواند؛سیدی غیبتک نفت رقادی وضیقت علی مهادی وابتزت منی راحة فؤادی، سیدی غیبتک اوصلت مصابی بفجائع الابد...
پ.ن :نقاشی اثر حسن روح الامین
شاید آوینی متکثر در دیگرانی شد که روح الامین یکی از آنها باشد. حفظهم الله
https://eitaa.com/atraf_man
السلام عليك يا علي بن موسي الرضا
هرگز نميرد آنكه دلش جلد مشهد است
حتي اگر بال و پرش را جدا كنند
سيد حسن رستگار
https://eitaa.com/atraf_man
غلبه در جنگ روانی؟
تحلیل من از اینکه #عربستان گفته نفت را فعلا از #باب_المندب صادر نمی کنه یک شوآف برای کسب حمایت بین المللی است تا هم مشروعیت زایی کنه هم حمایت دیگر کشورهای منتفع از این آبراه را کسب کنه.
راه حل زدن ...
راه حل زدن کشتی های "جنگی" عربستان در تنگه و زدن پالایشگاه و چاه نفت و ذخایر عربستان در خاک خودش است.
بنظر میرسه #انصارالله و ارتش اعلام کرده اند که کشتی جنگی را هدف قرار داده اند.
ولی عربستان اعلام کرد نفتکش بوده
باید مراقب بازی تبلیغاتی #سعودي
باشیم.
سعودی می تونه با اعلام ناامن بودن آبراه بین المللی، خیل عظیمی از کشورها را به جنگ بکشاند.
متاسفانه رسانه های ما با اعلام عملی شدن تهدید ایران با نا امن کردن دریا سرخ و دیگر تنگه ها، به این فریب جنگ روانی دامن زده اند.
جنگ با تبلیغات و عملیات روانی صحیح پیروز می شود. ان شاالله
https://eitaa.com/atraf_man
چه شد که اینگونه شد؟
قصه ما به سامان نرسد مگر آنکه دل از غیر ببریم
قصه ما مردم ما دولت ما حکومت از آنجا خراب شد
که دل به غیر او بستیم
وقتی گفتیم مسلمانیم
وقتی عزادار حسین شدیم
خب قواعد ما امتحان و ابتلاء ما فرق می کند
در حدیث قدسی فرمود قسم به خودم نا امید می کنم آنکه به غیر من امید بست
قصه ما از آنجا بی راه رفت که دل بست به حساب هایش به سرمایه گذار خارجی به فتح دل این و آن
و نفهمیدیم که فرمود دست بر زانوی خود بگذار و از زمین خود بخور
الحمدلله که پول نفت نیامد
شاید از این خواب خام و خیال بیدار شویم
وقتی همه ما ته دلمان غنج رفت که العاقبه روابط مان خوب می شود و پول سرازیر
وقتی همه ما گفتیم، خدا کنه ما که بخیل نیستیم
نفهمیدیم که به جنگ اعتقادات خود رفتیم
نفهمیدیم با مسلمانی خود درافتادیم
و در پی فرار از بند ولایت ...
فعلا اما در ابتلاء مومنانه هستیم
به امید آنکه بیرون نرانند از این گردونه
این قصه و مردم را ...
یا رب نظر تو برنگردد
برگشتن روزگار سهل است
https://eitaa.com/atraf_man
عقب ماندگی عراق و عقب ماندگی آینده او تضمین شد!
بدبختی و عامل عقب ماندگی، ترس و بزدلی است و البته وابستگی ... و شاید دیدارهای هفتگی با سفیر انگلیس ...
ذلت آینده را هم خرید
به گزارش ایسنا، به نقل از اسپوتنیک عربی، حیدر العبادی، نخست وزیر عراق در یک نشست هفتگی در پاسخ به سوالی در رابطه با از سرگیری تحریمهای آمریکا علیه ایران گفت: ما کاملا مخالف تحریمهای بینالمللی هستیم و عراق هزینه سنگینی برای تحریمهایی که به مدت 13 سال علیه آن اتخاذ شد پرداخت کرد. تحریمها بر اساس تضغیف نظام پیشین ( عراق) علیه ما تحمیل شد اما منجر به تضعیف ملت، ایجاد شکاف در جامعه، از بین بردن بافت اجتماعی و ایجاد پدیدههایی شد که از قبل نبودند. این تحریمها نه تنها آن نظام را از بین نبرد بلکه به ظلم و استبداد خود ادامه داد و قوی تر شد چراکه شهروندان ضعیف شده بودند.
وی افزود: ما تحریمها را یک خطای اساسی و استراتژیک میدانیم و با آن همراهی نخواهیم کرد، ما مخالف تحریم هستیم اما به منظور حمایت از ملتمان به آن پایبند خواهیم بود.
العبادی ادامه داد: ما نیز همانند دیگر کشورهای جهان جز از طریق بانک فدرال عراق نمیتوانیم از دلار استفاده کنیم. حصار و تحریم جوامع را نابود میکند. ما مخالف تحریمها هستیم. نمیتوان تنها به خاطر یک هدف سیاسی یک ملت کامل را ضعیف و گرسنه کرد.
وی افزود: ما مخالفت تحریم هستیم ممکن است به آن پایبند باشیم زیرا کشورهای بزرگتر از ما پایبند هستند، اگر پایبند نباشیم شکست خواهیم خورد، من از تحریمها راضی نیستم اما این مساله به این معنا نیست که من خدمتی را ارائه دهم و یا خودم را اذیت کنم، من به عنوان نخست وزیر عراق نمیتوانم موضعی اتخاذ کنم که به ضرر شهروندانم باشد.
نخست وزیر عراق در پایان گفت که برخی ها از ما دعوت میکنند که حامی مستضعفین باشیم و ما حامی مستضعفین هستیم، برخی مصلحت دیگران را به مصلحت مردم ترجیح میدهند. ما به کشورهای همسایه تجاوز نمیکنیم اما اولویت ما ملت ما است و موضع ما مخالفت با تحریمها است.
https://eitaa.com/atraf_man
هدایت شده از خبرگزاری فارس
صبح امروز؛ تصویری از رهبرانقلاب در مراسم غبارروبی مضجع مطهر امام رضا علیهالسلام. ۹۷/۵/۱۸
@Farsna
اطراف|م.ص.صاد
صبح امروز؛ تصویری از رهبرانقلاب در مراسم غبارروبی مضجع مطهر امام رضا علیهالسلام. ۹۷/۵/۱۸ @Farsna
رضا جان است شاه مردم ایران
رضا خان نه
🏴 ٧ ذیالحجة، شهادت امام محمد باقر(علیه السلام)
بیشترین دوران امامت امام محمد باقر(علیه السلام) مصادف بود با خلافت هِشام بن عبدالملک اموی.
هِشام در سال ١٠٦ق که سال دوم خلافتش بود به حج رفت و امام باقر نیز همراه فرزندش امام صادق(علیهما السلام) در این سال به حج آمده بودند.
مَسلمة بن عبدالملک برادر هشام، امام صادق(علیه السلام) را دید که به مردمی که اطرافش بودند اینگونه میگوید:
«سپاس خدایی را که محمد را به حق پیامبری برانگیخت، و ما را به او ارج و حرمت نهاد، ماییم برگزیدگان خالص خدا از بین خلقش و منتخبان او از بین بندگانش، و خلفای خدا. پس سعادتمند کسی است که از ما پیروی کند و تیرهبخت کسی است که با ما دشمنی ورزد و مخالفت نماید.»
یکی از همراهان هشام، نافع -غلام آزاد شدۀ عبدالله بن عمر- بود. او در حالیکه امام باقر(علیه السلام) در رکن کعبه بود و مردم بسیاری گرد ایشان آمده بودند به هشام گفت:
بروم از او مسائلی بپرسم که کسی نتواند پاسخ دهد مگر آنکه یا پیامبر باشد یا فرزند پیامبر یا وصی پیامبر!
هشام گفت: برو بلکه بتوانی خجالت زدهاش کنی!
مسائلی که نافع مطرح کرد همه را امام بی درنگ پاسخ و شرح داد و نافع ناگزیر به تصدیق جوابهای امام شد و در نهایت به اعلمیت و سزاوار بودن پیروی از امام اقرار کرد.
لذا هشام نتوانست به خواستهاش که تکذیب امام و از بین بردن محبوبیت مردمی ایشان بود برسد.
پس از اتمام مناسک حج و بازگشت هشام به دمشق، به فرماندار مدینه دستور داد که امام باقر را بهمراه امام صادق به دمشق روانه کند.
هنگام ورود امام به دمشق، هشام سه روز آنها را معطل کرد تا در روز چهارم، مقربان و محافظانش را حاضر و مسلح در دو طرف به صف ایستاند و دستور داد که هرگاه دیدید من محمد بن علی را توبیخ و سرزنش کردم بعد از سکوت من شما یکیکتان شروع کنید او را توبیخ و ملامتش کنید. و سپس اجازۀ ورود به امام داد.
هنگامی که امام باقر(علیه السلام) وارد شد سلامی عمومی به همۀ حاضران داد و نشست؛ بدون آنکه سلامی خاص و با عنوان خلافت به هشام دهد و بدون آنکه برای نشستن اذن بگیرد.
و همین موجب خشم و کینۀ بیشتر هشام شد و شروع کرد به سرزنش امام و گفت:
«ای محمد بن علی، تمامی ندارد که همیشه مردی از شما جامعۀ مسلمانان را دو نیم میکند و اختلاف میاندازد و مردم را بسوی خود میخواند و گمانِ باطل میبرد که اوست که امام است، از روی کم عقلی و علم کم!»
هنگامی که ساکت شد افراد حاضر یک یک شروع کردند به توبیخ امام، تا آخرین نفرشان.
پس از آنکه همگی ساکت شدند امام باقر(علیه السلام) برخاست و در ضمن سخنانی اینگونه به حاضران فهماند که هدایتِ اولین و آخرین مردم به وسیلۀ این خاندان است و اگر امویان به حکومتشان مغرورند، حکومت نهایی که بر تمام حکومتهای دیگر چیره میشود از آنِ متقین و پرهیزکاران است که همانا اهل بیت(علیهم السلام) اند.
سپس هشام مصرانه امام را واداشت به تیراندازی به سوی نشانهای که بر سر نیزهای نصب کرده بود و امام شروع کرد به تیراندازی؛ تیر اول به وسط هدف اصابت کرد و تیر دوم، تیر اول را تا سر آن شکافت و به وسط هدف رسید. و هیمنطور ادامه داد تا آنکه بعد از اصابت تیر نُهم، هشام نتوانست جلوی خود را بگیرد و با صدای بلند امام را تحسین کرد.
و پس از آن در ضمن صحبتهایی با امام باقر و در حالیکه امام صادق نیز در سمت راست امام باقر نشسته بود گفت: از روزی که یادم میآید هرگز مانند این تیراندازی ندیدهام! و گمان نکنم در زمین کسی باشد که بتواند اینچنین تیراندازی کند!
سپس از امام باقر پرسید: آیا جعفر هم مثل شما تیراندازی بلد است؟
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«ما آن تمام و کمالی که خدا در آیۀ ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً﴾(مائدة: ٣) بر پیامبرش نازل فرمود را از یکدیگر به ارث میبریم، و زمین خالی نمیشود از کسی که بصورت کامل انجام میدهد این اموری را که افراد دیگر غیر از ما از اتمامش ناتوانند.»
هشام با شنیدن این جواب، صورتش از شدت خشم سرخ و چشم راستش دگرگون و لوچمانند شد. پس مدت اندکی ساکت و خاموش گردید و چشمانش به زمین دوخته شد. سپس سرش را بلند کرد و پرسید:
«آیا ما و شما همگی فرزندان عبد مُناف نیستیم و نسَب ما و نسَب شما یکی نیست؟!...»
و در خلال پرسشها و پاسخهایی امام باقر(علیه السلام) برای هشام توضیح داد که اسرار الهی، علم و دیگر ویژگیهای پیامبر به امیرالمؤمنین منتقل شد و از ایشان به امام بعدی و به همین صورت ادامه دارد.
پس هشام مدتی طولانی نگاهش به زمین دوخته شد. سپس سرش را بلند کرد و به امام باقر(علیه السلام) گفت: حاجتت را بخواه.
1️⃣
(ادامه در صفحۀ بعد)
@Yusufi_Gharawi
(ادامه از صفحۀ قبل)
2️⃣
امام فرمود: اهل و عیالم را پشت سر گذاشتم در حالیکه نگران بودند بخاطر این سفرَم!
هشام گفت: خدا نگرانیشان را با برگش
تت نزد آنها اُنس دهد، اینجا نمان و همین امروز حرکت کن.
امام باقر و امام صادق برخاستند و هشام نیز برخاست، و هر دو امام با هشام معانقه و برایش دعا نمودند و خارج شدند.
پس از خروج از قصر هشام ماجرای مناظرۀ بین عالِم مسیحی و امام باقر(علیه السلام) رخ داد و هشام با افرادی که جهت کسب اطلاع فرستاده بود از چیرگیِ علمی امام و شور و همهمهای که میان مردم افتاده بود مطلع شد و پیکش را با هدیهای نزد امام فرستاد، و در عین حال دستور داد همان لحظه شهر را بسوی مدینه ترک کنند.
در مسیر طبیعی میان دمشق تا مدینه لازم بود امام در شهر مَدیَن توقفی داشته باشد تا برای خود و خادمانِ همراه و چارپایانشان آذوقه تهیه کنند.
اما هشام پیکی را به این شهر فرستاد که پیش از امام به آنجا رسید و به فرماندار آنجا ابلاغ کرد که:
«دو پسرِ ساحر ابوتراب، محمد بن علی و جعفر بن محمد که در تظاهرشان به اسلام دروغگو هستند، بر من وارد شدند و هنگامی که آنها را بسوی مدینه بازگرداندم آنها به قسّیسان و راهبان کافر مسیحی تمایل پیدا کردند، و همکیش بودنشان را برای آنها آشکار کردند و از اسلام بسوی مسیحیت خارج شدند و خود را به آنها نزدیک کردند! و من بخاطر خویشاوندیشان خوش نداشتم رسوا و عقوبتشان کنم و مایۀ عبرت دیگران قرارشان دهم! پس هرگاه این پیامم بدست رسید به مردم اعلام کن:
هرکه با آنها خرید و فروش کند یا دست بدهد یا به آنها سلام کند خونش هدر است! زیرا این دو از اسلام مرتد شده اند! و أمیرالمؤمنین(هشام) تصمیم گرفته است که این دو را به بدترین نحو به قتل رساند!»
این دستور هشام و افترائاتش باعث شد که دوازۀ شهر مَدین بر امام بسته شود و رفتار مردم با ایشان به مراتب بدتر از رفتارشان با یهود و نصارا باشد. تا آنکه امام باقر(علیه السلام) ناچار به ایستادن در جایگاه حضرت شعیب(علیه السلام) در خارج از شهر و اتمام حجت با مردم مَدین شد و در پی آن پیرمردی از اهل مدین آنها را از نزول عذاب الهی انذار داد.
امام و همراهانش فردای آن روز از آنجا حرکت کردند و به مسیرشان ادامه دادند. و پیرمرد ناصح و دلسوز نیز از سوی هشام عقوبت شد و معلوم نشد چه بر سرش آمد.
بهرحال کینه و حسادت هشام بن عبدالملک نسبت به امام محمدباقر(علیه السلام) ادامه یافت تا آنکه سرانجام ایشان را مسموم کرد و امام پس از تحمل سه روز مسمومیت از دنیا رفت.
📚 موسوعة التاريخ الإسلامي ٧: ٥٧، ٥٩، ٦٢ - ٦٦، ٦٩ - ٧١، ٨٥.
از:
روضة الكافي: ١٠٣ - ١٠٥، ح٩٣؛
دلائل الإمامة در بحار الأنوار ٤٦: ٣٠٦، ب٧: «خروجه إلى الشام»، و ٣٠٧ - ٣١٣؛
اصول الكافي ١: ٤٧٢؛
مصباح كفعمي در بحار الأنوار ٤٦: ٢١٧.
@Yusufi_Gharawi