روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة)، ابن فتال، ج1، ص: 183
جَاءَهُ رَسُولُ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ أَنَّا قَدْ أَجَّلْنَاكَ إِلَى غَدٍ فَإِنِ اسْتَسْلَمْتُمْ سَرَّحْنَاكُمْ إِلَى عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ زِيَادٍ أَمِيرِنَا وَ إِنْ أَبَيْتُمْ فَلَسْنَا تَارِكِيكُمْ وَ انْصَرَفَ
فَجَمَعَ الْحُسَيْنُ ع أَصْحَابَهُ عِنْدَ قُرْبِ الْمَسَاءِ. قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ زَيْنُ الْعَابِدِينَ ع فَدَنَوْتُ مِنْهُمْ لِأَسْمَعَ مَا يَقُولُ لَهُمْ وَ أَنَا إِذْ ذَاكَ مَرِيضٌ فَسَمِعْتُ أَبِي ع يَقُولُ لِأَصْحَابِهِ أُثْنِي عَلَى اللَّهِ أَحْسَنَ الثَّنَاءِ وَ أَحْمَدُهُ عَلَى السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَحْمَدُكَ عَلَى أَنْ أَكْرَمْتَنَا بِالنُّبُوَّةِ وَ عَلَّمْتَنَا الْقُرْآنَ وَ فَقَّهْتَنَا فِي الدِّينِ وَ جَعَلْتَ لَنَا أَسْمَاعاً وَ أَبْصَاراً وَ أَفْئِدَةً فَاجْعَلْنَا مِنَ الشَّاكِرِينَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً وَ لَا أَهْلَ بَيْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَوْصَلَ مِنْ أَصْحَابِي وَ أَهْلِ بَيْتِي فَجَزَاكُمُ اللَّهُ عَنِّي خَيْرَ الْجَزَاءِ أَلَا وَ إِنِّي لَأَظُنُّ يَوْماً لَنَا مِنْ هَؤُلَاءِ أَلَا وَ قَدْ أَذِنْتُ فَانْطَلِقُوا جَمِيعاً فِي حِلٍّ لَيْسَ عَلَيْكُمْ مِنِّي ذِمَامٌ هَذَا اللَّيْلُ قَدْ غَشِيَكُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلًا
فَقَالَ إِخْوَتُهُ وَ أَبْنَاؤُهُمْ وَ بَنُو أَخِيهِ وَ أَبْنَاءُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ لَمْ نَفْعَلْ لِنَبْقَى بَعْدَكَ لَا أَرَانَا اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ أَبَداً بَدَأَهُمْ بِهَذَا الْقَوْلِ الْعَبَّاسُ بْنُ عَلِيٍّ رض وَ اتَّبَعَتْهُ الْجَمَاعَةُ عَلَيْهِ فَتَكَلَّمُوا بِمِثْلِهِ وَ نَحْوِهِ
فَقَالَ الْحُسَيْنُ ع يَا بَنِي عَقِيلٍ حَسْبُكُمْ مِنَ الْقَتْلِ بِمُسْلِمٍ فَاذْهَبُوا أَنْتُمْ فَقَدْ أَذِنْتُ لَكُمْ قَالُوا سُبْحَانَ اللَّهِ مَا نَقُولُ لِلنَّاسِ نَقُولُ إِنَّا تَرَكْنَا شَيْخَنَا وَ سَيِّدَنَا وَ بَنِي عُمُومَتِنَا خَيْرَ الْأَعْمَامِ وَ لَمْ نَرْمِ مَعَهُمْ بِسَهْمٍ وَ لَمْ نَطْعَنْ مَعَهُمْ بِرُمْحٍ وَ لَمْ نَضْرِبْ مَعَهُمْ بِسَيْفٍ وَ لَا نَدْرِي مَا صَنَعُوا بِهِمْ لَا وَ اللَّهِ لَا نَفْعَلُ وَ لَكِنْ نَفْدِيكَ أَنْفُسَنَا وَ أَمْوَالَنَا وَ أَهْلَنَا أَوْ نُقَاتِلَ مَعَكَ حَتَّى نَرِدَ مَوْرِدَكَ فَقَبَّحَ اللَّهُ الْعَيْشَ بَعْدَكَ.
وَ قَالَ مُسْلِمُ بْنُ عَوْسَجَةَ وَ قَالَ وَ اللَّهِ لَوْ عَلِمْتُ أَنِّي أُقْتَلُ ثُمَّ أُحْيَا ثُمَّ أُحْرَقُ ثُمَّ أُحْيَا ثُمَّ أُحْرَقُ ثُمَّ أُذْرَى يُفْعَلُ بِي ذَلِكَ سَبْعِينَ مَرَّةً مَا فَارَقْتُكَ حَتَّى أَلْقَى حِمَامِي مِنْ دُونِكَ وَ كَيْفَ لَا أَفْعَلُ ذَلِكَ وَ إِنَّمَا هِيَ قَتْلَةٌ وَاحِدَةٌ ثُمَّ هِيَ الْكَرَامَةُ الَّتِي لَا انْقِضَاءَ لَهَا أَبَداً.
وَ قَامَ زُهَيْرُ بْنُ الْقَيْنِ رَحِمَهُ اللَّهُ فَقَالَ وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنِّي قُتِلْتُ ثُمَّ نُشِرْتُ ثُمَّ قُتِلْتُ حَتَّى أُقْتَلَ هَكَذَا أَلْفَ مَرَّةٍ وَ إِنَّ اللَّهَ يَدْفَعُ بِذَلِكَ الْقَتْلَ عَنْ نَفْسِكَ وَ عَنْ أَنْفُسِ هَؤُلَاءِ الْفِتْيَانِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ لَفَعَلْتُ وَ تَكَلَّمَ بَعْضُ أَصْحَابِهِ بِكَلَامٍ يُشْبِهُ بَعْضُهُ بَعْضاً فِي وَجْهِ وَاحِدٍ فَجَزَاهُمُ الْحُسَيْنُ ع خَيْراً وَ انْصَرَفَ إِلَى مِضْرَبِه
#مقتل_حسینی
@atraf_man
🔸افق فکری متفاوت آیة الله العظمی بروجردی و علامه امینی
🔹از آیة الله سید محمد جواد علوی بروجردی شنیدم که فرمودند:
آقای کوپایی علامه امینی را در اصفهان برای یک دهه منبر، دعوت کرده بود. ایشان موضوع بحث را اثباتِ کفرِ شیخین (ابوبکر و عمر) قرار میدهند. دو شب منبر میروند و بعد از شب دوم، آقای کوپایی به ایشان میگوید از طرف آقای بروجردی چند نفر آمدهاند و با شما کار دارند. آقای بروجردی تقاضا کرده است که موضوع بحث را عوض کنید.
آقای امینی نپذیرفتند و شب سوم هم ادامه دادند. فرداش آقای کوپایی آمد و گفت: جلسه تعطیل شده است! چون آقای بروجردی دستور دادهاند که جلسه تعطیل باشد.
آقای امینی میگفتند: من خیلی عصبانی و ناراحت به قم آمدم و خانه آقای بروجردی رفتم و به ایشان گفتم:
آقا! علی (ع) پدر شما است، من از او دفاع میکنم و شما مجلسش را تعطیل میکنید!
آقای بروجردی فرمودند: من امروز کاری را مشغول هستم که سید مرتضی علم الهدی میخواست انجام دهد، و آن رسمیتِ مذهبِ شیعه بین مذاهب هست! هزار سال گذشته و شیعه هنوز نتوانسته این کار را انجام دهد. من با شیوخ الازهر مراوده دارم، اگر این منبر شما را امروز بیایند ضبط بکنند و بروند آن جا بگذارند، تمام فعالیتهای ما بر باد میرود.
آقای امینی! من کاری را مشغول هستم که به خاطر آن حاضرم صد تا آقای امینی را فدا کنم!
آقای امینی میگفتند: من آن وقت قانع نشدم و ناراحت از پیش ایشان خارج شدم و پولی را هم که برای من فرستادند، قبول نکردم. آقای بروجردی فوت شدند و من چند سفر به مصر رفتم. آن جا فهمیدم که این فتوایِ شیخ محمود شلتوت چه اثری داشته و متوجه شدم که آقای بروجردی چه افقی را میدیدند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
گروه حوزه علمیه در واتساپ، سید حسین کشفی، ۱۴۰۰/۷/۲۵.
@bazmeghodsian
هدایت شده از رفیق شفیق
بیاد آنهائی که وجودشان برکت زندگانی ما بود.
خادم اهل بیت در عمرش
فخر باید به خدمتش بکند
مثل مادربزرگ خانه ی ما
که خداوند رحمتش بکند
.
پیرزن سال های آخر عمر
سخت دلبسته شد به خاموشی
چیزهای کمی به خاطر داشت
مبتلا بود به ، فراموشی
.
روزی از روزها به او گفتم
گرچه خو کردهای به بیماری
نام های ائمه را مادر !
این اواخر به خاطرت داری ؟
.
گفتم اول ؟ درست گفت ! ” علی “
پاسخ دومین سوال : حسن
سومی را نگفته گفت : حسین ؛
آن که در کربلا نداشت کفن
.
گفتمش چارمین ؟ و ساکت شد
گفت : مادر ! ببخش یادم نیست
تا همین جاش یاد من مانده ست
مشکل از دین و اعتقادم نیست
.
گفتمش آمدیم و از تو کسی
این سوالات را شفاهی کرد
دور از جان تو ، ملک در قبر
گر بپرسد چه کار خواهی کرد ؟
.
گر چه حرفم مزاح بود اما
اشک او روی گونه اش افتاد
گفت من رفته است از یادم
او مرا که نمی برد از یاد
.
من فقط تا حسین یادم هست
دادم از کف توان و نیرو را
شسته ام سالهای سال اما
استکان های مجلس او را
.
من که اولاد سیدالشهدا
اسم شان رفته است از یادم
زیر دیگ عزاش را یک عمر
فوت کردم به گریه افتادم
.
همه ی سال منتظر بودم
تا دوباره محرمش بشود
چادرم را به تکیه می دادم
تا سیاهی ماتمش بشود
.
اشک مادربزرگ در روضه
ماند از او به جا و ارثیه شد
رفت مادربزرگ از این دنیا
خانه ی کوچکش حسینیه شد !
خداوندا،پدران ومادران ما را که محبت اهلبیت (علیهم السلام) را از کودکی در وجودمان دمیده و ما را با اشک در عزای سیدالشهدا(ع) پرورش داده اند،
غریق بهار رحمتت قراربده.
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
امشب مطلبی را از حضرت آقا دیدم که مرا به فکر فرو برد! وحیرت کردم که چه مقدار از سخنان و نوشته هایی که می خوانم و می شنوم ملازم با این مطلب است:
"زیر سؤال بردن جهاد طولانی این مردم
اگر خدای نکرده در گوشه و کنار حوزه به وجود بیاید،
فاجعه است.
بزرگان حوزه بایستی مواظب و مراقب باشند و مانع بشوند "
۱۳۸۹/۰۷/۲۹
بیانات در دیدار طلاب و فضلا و اساتید حوزه علمیه قم
@atraf_man
هدایت شده از بینش راهبردی
#هواپیمای_اوکراینی
برگی از خطای انسانی زمانه حضرت رسول ص
انتخاب مدینه یا یثرب برای حضرت رسول کاملا انتخابی راهبردی بود.
از این جهت که راه ارتباطی و مواصلاتی مکه با شام را قطع میکرد
و این برای قریشی که تمام اقتصادش مبتنی بر تجارت با شمال و جنوب یعنی شام و یمن بود، ضربه سهمگینی به حساب می آمد.
حضرت، برای دستیابی به این هدف گروه های ویژه ای شکل دادند تا به کاروانهای قریش حمله کنند و امنیت این راه مواصلاتی را از قریش بگیرند.
نام این عملیاتها در اسلام «سریه» است.
در این سریه ها حضرت رسول خودشان مشارکت نمی کردند و فرماندهی را به افراد مختلفی می سپردند.
در یکی از این سریه ها، گروه ویژه حضرت رسول ص، به گمان اینکه در آخر ماه جمادی الثانی هستند، با یکی از کاروانها درگیر شدند و افرادی را کشتند، غافل از اینکه آنروز، روز اول ماه رجب یعنی ماه حرام بوده و کشت و کشتار در ماه حرام، گناه کبیره به حساب می آید و خلاف رویه و عرف بین القبایلی بود.
با اتفاق این خطای انسانی، مشرکین شروع به پروپاگانداسازی و شانتاژ علیه پیامبر و حکومت نوپای ایشان کردند. که ایشان و حکومتش به قوانین و عرف و رویه های بین القبائلی که خود هم تاکید بر احترام به آنها می کنند، پای بند نیستند.
پیامبر یارانش را فراخواند و از آنها جویای مساله شد که آنها متفق القول گفتند، ما خطای محاسباتی کرده ایم و گمان میکردیم که هنوز روز آخر ماه جمادی الثانی است اما بعد از کشتن آن افراد متوجه رویت هلال شدیم
این مساله منجر به این شد که عده ای از منافقین داخل جامعه نبوی همصدا و هم نوای با مشرکین، انتقادات خود را از حضرت رسول تشدید کنند و مدام از حضرت سوال می کردند که مگر قتال در ماه های حرام گناه کبیره نبود و چرا با این کار باعث شدید که دشمن تحریک شود و....
وقتی این فضا ایجاد شد، آیه نازل شد که:
يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ ۖ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ ۖ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ ۗ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىٰ يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا ۚ وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَٰئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۖ وَأُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
ترجمه: از تو، در باره جنگ کردن در ماه حرام، سؤال میکنند؛ بگو: «جنگ در آن، (گناهی) بزرگ است؛ ولی جلوگیری از راه خدا (و گرایش مردم به آیین حق) و کفر ورزیدن نسبت به او و هتک احترام مسجد الحرام، و اخراج ساکنان آن، نزد خداوند مهمتر از آن است؛ و ایجاد فتنه، (و محیط نامساعد، که مردم را به کفر، تشویق و از ایمان بازمیدارد) حتّی از قتل بالاتر است. و مشرکان، پیوسته با شما میجنگند، تا اگر بتوانند شما را از آیینتان برگردانند؛ ولی کسی که از آیینش برگردد، و در حال کفر بمیرد، تمام اعمال نیک (گذشته) او، در دنیا و آخرت، برباد میرود؛ و آنان اهل دوزخند؛ و همیشه در آن خواهند بود.
دوستان عزیز به والله خطای انسانی سرزده از پدافند سپاه عزیز ما گناه بزرگی است، اما فتنه های دشمن در جلوگیری از مسیر الهی و ترور سردار دلها و ابومهدی و داعش پرروری و صهیونیست پروری و سعودی پروری و دیکتاتورپروری و ممانعت از اجرای احکام و فرامین الهی و در یک کلام فتنه انگیزی آنها بزرگترین گناه نزد خداوند است.
لطفا حواسمان به دشمن در این جنگ ترکیبی و هیبریدی باشد.
با کانال #بینش_راهبردی همراه باشید.
http://eitaa.com/joinchat/2579496960C994bde62e8
انکار فاطمیه در بلاد شیعه عراق در جلسات و بصورت علنی و رسانه ای صورت گرفت
اما واکنش جدی و صریحی از علما و خطبایی که در داستان گرگیج، تند و تیز موضع گرفته بودند و داستان را رها نکرده بودند، نیست!
چرا؟
@atraf_man
امروز در جلسه ای با موضوع #برنامه_هفتم_توسعه شرکت کردم.
نکات زیادی در آسیب شناسی و ماجرای برنامه نویسی شنیدم.
و ابهامی برایم شکل گرفت و به پاسخی اجمالی دست یافتم.
#ابهام
چرا برنامه در عمل محقق نمیشود؟ چرا اهداف برنامه محقق نمیشود؟ آیا جهت برنامه خلاف جهت مسیر کلی نظام بوده است -گاه اینطور بوده-! آیا برنامه شلخته، ناهمتراز، آرمانی و دور از ظرفیت ها بوده است؟ غالبا بله. پس چگونه میشود برنامه نوشت و دولت بتواند اجرا کند؟ آیا ظرفیت ها، محدودیت های دولت و نیازهای روزمره اجازه هدایت گری به برنامه میدهد یا آن را به کناری می نهد؟ نسبت بین آرزوها و رویای آینده با توان فعلی و ضرورت ها و قید ها و ضیق ها چیست؟ چگونه میشود برنامه کارآمد نوشت و آرزوی ایرانی را بر اساس آمایش و توان محقق ساخت؟ آیا محدودیت ها نبایست ما را واقع گرا کند و از آرمانی و تخیلی زیست کردن دور کند؟ چه باید کرد و گره چگونه گشوده میشود!
آیا نقطه ای که امروز در آن ایستاده ایم محصول عمل به برنامه است یا عدم عمل به آن؟ آیا عمل به برنامه ها ممکن بوده است یا فراتر از توان و ظرفیت ها بوده!
عملگرایی محض دولت ها و انتخاب استراتژی از این ستون به اون ستون فرج است آیا محصول غیر واقعی بودن برنامه هاست یا ضعف اجرا؟
این سوال ها و مشابه آن تا بطور دقیق پاسخ داده نشود امکان تحول در برنامه نویسی و موفقیت نیست!
#پاسخ
پاسخم قطعا اجمالی و مبهم است اما فکر میکنم که میتواند در مقام نظریه پردازی کمی از ابهام کم کند و شفافیت مسیر را مهیا کند.
قطعا و حتما جامعه بی آرمان و حکومت بی آرزو نمی تواند جامعه را در مسیر پیشرفت و توسعه حکمرانی کند!
از سوی دیگر برنامه نویسی در طول سالیان گذشته با نگاه به آینده نگارش میشده است و ادعای حل مشکلات و قدم های رو به جلو داشته است.
از نظر من مشکل مرکزی برنامه ها نسبت غیر دقیق بین اهداف و آرزوها با ظرفیت ها و توان اجرایی و محدودیت های روزمره است!
آنقدر این مسئله بغرنج است که عده ای را به این ایده میرساند که اساسا نیاز به برنامه نویسی نیست و کار بدون آن هم جلو میرود و فقط به خود آزاری منتهی میشویم که چرا چنین و چنان نشد!
اما چه نسبتی بین این دو غلط است و چه نسبتی درست؟
نسبت غلط تصور غلط یا غیر دقیق یا آرمانی از ظرفیت ها و توان اجرایی است
و نسبت درست فهم دقیق و واقعی توان و ظرفیت هاست!
مشکل طی مسیر از ظرفیت و توان اجرا به سوی آرزو و آرمان نیست که بدیهی است
مشکل در فهم آرمانی و ایده آل از توان اجرایی و ظرفیت مان است
در واقع آرمان و آرزو در جای خودش که هدف و نقطه مقصد می باشد نمی نشیند بلکه در نقطه شروع و مبدا تصور و تخیل می گردد.
مدیران بسیاری هستند که ادعای تغییر یا تحول را دارند اما بعد از سال ها درجا می زنند چون آرمان و توان جهادی را در لحظه اکنون فرض می کرده اند در حالیکه فاصله زیادی با آن داشته اند، لذا مایوس و گیج در نقطه صفر می مانند.
@atraf_man
واپسین موقف معراج حقیقت زهراست
سر توحید در آیینه غیرت زهراست
روح آدم ، شرف خاتم ، دردانهی غیب
ذات عصمت ، نفس صبح قیامت زهراست
مصدر واجب و ممکن ز ازل تا به ابد
باده وحدت و خم خانه ی کثرت زهراست
خشم و خشنودی حق، غایت پاداش و جزا
رایت رحمت و تمهید شفاعت زهراست
به عبادت نرسد عادت دینداری ما
گر ندانیم که معیار عبادت زهراست
منشأ بود و نبود، آینهپرداز وجود
وحدت غیب و شهودِ احدیت زهراست
در نمازی که وضویش بود از خون جگر
قبلهی باطن اربابِ طریقت زهراست
نه همین ام ابیهاست به تقدیم وجود
شخص روحالقدس و شأن ولایت زهراست
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
سرّ سرمستیِ هفتاد و دو ملت زهراست
غایت سیر وجود است رسیدن به علی
غایت سیر علی هم چو بدایت زهراست
یوسفعلی میرشکاک
@atraf_man
ریچ کیدز آو تهران
پیجی است برای نشان دادن بچه پولدارهای تهران. عموما در کپشن یا کامنت هم به نظام و انقلاب و روحانیت فحش میدهند که دارند یواشکی چه ها نمی کنند! کاملا نفرت پراکنی و با هدف عصبانی سازی و عقده سازی در مخاطبین! مخاطبین احتمالا ساده دلی که با خود فکر میکنند هر که در دولت است یا آخوند باطن و پشت پرده ای چنین لاکچری و فضاحت باری دارد که در ظاهر مردم را به ساده زیستی و مقاومت فرامیخواند! خب نتیجه این معادله چیزی جز عصبانیت و احساس خیانت از سوی دولتی ها و روحانیت نیست.
البته حساب پهلوی چی ها جداست آنها تو کامنت ها جگرسوزی میکنند!
اما قصه پیج آنجا جالب میشود که پهلوی چی بودن خودش را رو میکند و با عکس محمدرضای فراری به یاد شرف و انسانیت و خصوصا انسان با کلاس آه می کشد!
این وضعیت روانی و فکری خیلی از عموم مردم عادی ماست. ترور روانی با خیالات پهلوی چی ها، آنها که هنوز تاریخ به دزدی و خیانت شان ندیده است.
#تاریخ_انقلاب
#امام_خمینی
#منتظری
ماجرای تفاوت برخورد آقای منتظری در حصر سیدصادق روحانی و دفن آقای شریعتمداری ۱
یکی از مسائلی که درباره بیت آقای منتظری مطرح میشود، غلبه سیاسیکاری و خط و خطبازی است. این به چه معنا است؟
دفتر و بیت آقای منتظری، دفتر و بیت نفر دوم نظام است، و این جایگاه اقتضا میکند از موضع کلان ملی و ناظر به مصالح عمومی نظام کنش داشته باشد؛ نه اینکه باندی و جناحی رفتار کند. من این را کمی توضیح بدهم. مثلا بیت آقای منتظری دشمنی غلیظی با سپاه داشت. یکی از محورهایی هم که اینها دنبال میکردند همین مسئله بود که ریشه در خط3 اصفهان داشت. آنها از نظر سیاسی با شخص آقای محسن رضایی به عنوان فرمانده سپاه هم به شدت بد بودند. ملاقات درست به او نمیدادند که بیاید و گزارش بدهد، از آن طرف اخبار منفی جنگ را پیش آقای منتظری پررنگ میکردند و برخی فرماندهان و رزمندگان منتقد و مخالف فرماندهی را پیش آقای منتظری میبردند و گزارشهایی منفی متعدد میدادند. نتیجه اینکه آقای منتظری هم با سپاه خوب نبود. همانطور که در نامه های سیدمهدی که در منزلش کشف شد هم آمده، آقای منتظری را به این نتیجه رسانده بودند که 1- نیروهای صالح از سپاه تصفیه شدهاند. 2- خط فکری سپاه از خط اصولی انقلاب منحرف شده و 3- شکست در جبههها هم مهمترین دلیل عدم کفایت سپاه است. آن موقع بحث نیروهای سه گانه سپاه مطرح بود که آقای منتظری مخالفت کرد. قرار بود 500 گردان رزمی ایجاد کنند که باز هم آقای منتظری مخالف بود. آقای منتظری هم صریحا به برخی مسئولین گفته بود و بعدا به امام هم نوشت که سیدمهدی از فرمانده سپاه و وزیر اطلاعات باکفایتتر است.
یا مثلا اینها از نظر سیاسی، با جامعه مدرسین و خط راست دشمن بودند. تا اینجایش شاید خیلی مهم نباشد. اما وقتی این نگاهها در معادلات بیت و شخص نفر دوم کشور اثرگذار میشود کار خراب میشود. دقیقا این اتفاق افتاده بود. طراحی عجیبی میکردند، از اینکه به افراد این جریان ملاقات ندهند، راهشان ندهند، ملاقاتهایشان را محدود کنند، علیه اینها گزارش بدهند و نقاط ضعفشان را پررنگ منعکس کنند. خب طیف حاکم بر دفتر تبلیغات هم جناح راست نبود اما چون به سیدهادی تمکین نمیکردند، مغضوب بودند و در اختلافات بین کتابخانه سیاسی و دفتر تبلیغات، آقای منتظری جانب کتابخانه را میگرفت. عجیب اینکه دفتر تبلیغات بشدت مرید منتظری بود، ولی اطلاعات پنهان و آشکار میگوید محمودی(مسئول آن) هرگز منتظری را قبول نداشت. در تلفن میگفت منتظری شلوار خودش را نمیتواند بالا بکشد، چطور میخواهد مملکت را اداره کند. وقتی بعد از سال 64 در جریان خط3 که اینها بودند انشعاب رخ داد، جریان حاکم بر بیت آقای منتظری به همین دوستانشان یعنی شیخ حسن ابراهیمی و آقای قاضی عسگر هم رحم نکردند. چرا؟ چون با این طیف مخالف بودند. آنقدر فتنهگری و دشمنی زیاد بود که حتی رفتند علیهشان پروندهسازی کردند. آقای محمدعلی هادی نجفآبادی که نماینده مجلس بود یکی از کسانی بود که مرید آقای منتظری بود، ولی مغضوب همین طیف حاکم بر دفتر بود و نهایتا هم علیهش سند جعل کردند که منبع ساواک بوده است. همین سعید منتظری این کار را کرد.
واقعا سعید این کار را کرده بود؟ یا چون علیه دکتر هادی بود تحلیل دستگاه امنیتی این شد که کار آنها است.
تحلیل نبود و نیست، اطلاع بود و اثبات شد. وقتی افشاگری علیه دکتر هادی در قم دست به دست شد که او با ساواک همکاری کرده، اداره اطلاعات قم این مساله را پیگیری کرد و بر اساس اطلاعات معلوم شد که این جعل سند، کار سعید پسر آقای منتظری است. چون بخشی از پروندههای ساواک قم سالها قبل تحویل آقای منتظری شده بود. در نتیجه دو نفر از مسئولین وزارت اطلاعات از تهران به قم نزد آقای منتظری آمدند و اسناد و مدارک را به او ارائه کردند. مساله روشن بود و جای تردیدی باقی نبود، لذا از ایشان خواستند که برای تحقیقات بیشتر سعید را به تهران ببرند و بازجویی کنند. آقای منتظری سفت و محکم مخالفت کرد و اجازه نداد. گفتند ببرند ادارهکل قم، اجازه نداد. آخرش گفت بیایید همینجا از او بازجویی کنید و من هم دعوایش میکنم که دیگر از این غلطها نکند. خب آن دوستان ما از این رفتار آقای منتظری متعجب شده بودند. بعد همین آقای منتظری در نماز جمعه میگفت افشاگری ها را کنار بگذارید و آبروی مردم را نبرید.
@atraf_man