eitaa logo
اطراف|م.ص.صاد
110 دنبال‌کننده
123 عکس
97 ویدیو
8 فایل
اطراف , گاه نوشت‌ ادمین @Saber1365
مشاهده در ایتا
دانلود
فراخوان برای ؛ چرا ؟ ۱ مقام معظم رهبری (حفظه الله) در سخنان اخیر خود در ادامه چند سخنرانی قبل، از لزوم جهاد تبیین و اهمیت و کارویژه آن سخن گفته اند و آن را از همه مطالبه نموده اند، از همین رو شایستگانی به تکاپو افتاده اند تا به این واجب کفائی لبیک بگویند و در این زمینه ورود کنند. اما معمولا سرعت، فوریت و تعجیل در رقابت، برخی از افراد و سازمان ها را از تدبیر و آنچه باید بکنند و آنچه نباید بکنند باز می دارد و خطر کارهای سطحی و نمایشی را افزایش می دهد. نگارنده بر این باور است که جهاد تبیین مفهوما در بیانات رهبر انقلاب بارها مورد تاکید قرار گرفته است، از زمانی که در باب عبرت های عاشورا و خواص و عوام می فرمودند تا برهه فتنه 88 که از خواص و فرهیختگان و افسران جنگ نرم خواستند تا عمار وار وارد شوند و سخن بگویند و تبیین نمایند، آن موقع ایشان، خود را وسط پیکار جنگ، تبیین کرد که شمشیر کشیده است و هل من ناصر می گوید! از آن مهمتر بنظر می رسد رهبری برای جایگاه خود، شان بسیار مهمی در جهاد تبیین فرض نموده اند و در هر سخنرانی و بیانی به تبیین و نشان دادن راه از بیراه همت گماشته اند و طرز رهبری خود را در بعد عمومی در این شان دیده اند و هدایت عمومی را اینگونه پیش می برند. در اینجا این سوال پیش میآید که اگر جهاد تبیین سالهاست که پرونده روی میز رهبری و جزء مطالبات ایشان است، چرا امسال ـ 1400 ـ مورد مطالبه جدی و موکد قرار گرفته است؟ مگر قبلا واجب نبوده است و مطالبه نشده است؟ مگر پیش از این افراد و نهادهایی مشغول این جهاد نبوده اند! بنظر نگارنده آنچه که رهبری را واداشته تا مجدد نیروها را به صف کند، نخست عبارت است از درک اهمیت این شان رهبری که برای بسیاری مغفول است و خود نیاز به تبیین دارد و گاه به صورت شبهه در میآید و ذهن ها نمی تواند بین دغدغه شان و مسئولیت های رهبری جمع کند و دوم آنکه تبیین تا کنون نتوانسته است به سقف حداقلی خود برسد و راضی کننده باشد و همیشه در کف و سطح مانده است، به عبارت دیگر تبیین های صورت گرفته در انواع قالب ها ناکارآمد بوده و نتوانسته است آن طرز و شان رهبری را امتدا ببخشد و محقق سازد. اگر چه ایشان تا کنون توانسته است جامعه را با انقلاب و آرمان ها همراه سازد و تا طلیعه 43 ام جلو بیاورد اما فشار حدکثری دشمنان در ساحت تبلیغ و جنگ روانی و انحراف افکار بسیار قوی تر و جلو تر از نیروهای انقلاب بوده است. تلخ تر آنکه جریان انقلابی نیز دچار انحراف و اعوجاج فکری می شود. به مانند اینکه فیلم ساز انقلابی و با بودجه انقلاب در توصیف وضع موجود و برون رفت بسوی وضع مطلوب، حوزه و روحانیت را نشانه می رود، یا از درون حوزه افرادی در مسئله کرونا و واکسن و مانند آن در مقابل جریان هدایت رهبری به اسم انقلابی گری مقابله می کنند و افعال و اهوای خود را دنبال میکنند و اساسا نمی توانند حرف حق خود را به نفع انقلاب بیان کنند بلکه به معارضه میافتند و دشمن دائم از آنان سوء استفاده تبلیغی می کند و برای نظام و انقلاب هزینه ایجاد می کنند. همچنین است نهادهایی که نمی توانند اشتباهات خود را جبران نمایند و حتی در برابر توبیخ و نقد رهبری نیز دست به توجیه گری می زنند و از مقصر واقع شدن و عذرخواهی می هراسند. این دسته معمولا خود را پشت رهبری و نظام پنهان می کنند و جزئیت خود را به اسم کلیت نظام جا میزنند و اینگونه کل سیستم نزد افکار عمومی با انگ و شبهه مواجه می شود. در این معرکه طبیعی است که رهبری مجدد فراخوانی برای جهاد تبیین صادر می نمایند، چون جامعه در مقوله های اندیشه ای و کاربردی دچار تعارضاتی می گردد که به تحیر و سرگردانی آن می انجامد. به تحلیل فوق می بایست این مطلب را نیز اضافه کرد که تبیین های موجود از وجوه و ساحت های نظام و انقلاب بسیار سطحی و کم عمق می باشند و عمده تبیین های عمیق، مهجور و منزوی شده اند و در لابه لای سخنران ها و سلبریتی ها و شوهای مجازی و تصویری گم می شوند. جامعه سر رشته افکارش را به کسانی داده است که بی عمق و بی جهت سخن پراکنان حرفه ای شده اند و نمی دانند چه می گویند. متاسفانه می بایست مجدد نگران این دست تبیین ها بود، جهادگران تبیینی که بدون عمق وارد میدان می شوند و بجای پر کردن خلاء ها بر شبهات و تحیرها میافزایند. بدون شک هرگونه عملیات تبیینی بدون پشتوانه تئوریک از وضع امروز و آنچه بایست باشد نمی تواند بر رفع سوء تفاهم ها بیانجامد بلکه بلعکس سبب ریزش ها و فاصله گرفتن های بیشتر می گردد و انگ توجیه گری و ماست مالی کردن قوت میگیرد. نتیجه آنکه تا جهاد تبیین مبتنی بر قوت تئوریک در بیان ریشه ها و وضع امروز در ساحت های مختلف سیاست، اجتماع، اقتصاد، فرهنگ و مسائل مختلف اصلی آن نباشد، فرمان دومی صادر نخواهد شد و ما هنوز در امتحان اول و فرمان اول مانده ایم و به جلو نرفته ایم. @atraf_man
الشورى اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبَادِهِ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﻛﺎﺭ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﻧﻜﺘﻪ‌ﺳﻨﺞ ﺍﺳﺖ. ﺑﻪ ﻫﺮﻛﻪ ﺻﻠﺎﺡ ﺑﺪﺍﻧﺪ، ﺭﻭﺯی ﻣﻲ‌ﺩﻫﺪ‌‌. ﺍﻭ ﻧﻴﺮﻭﻣﻨﺪِ ﺷﻜﺴﺖ‌ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﺍﺳﺖ. (١٩)
لوامع صاحبقرانى، ج‌4، ص: 566‌ علامه محمد تقی اول نشر اسماعیلیان/۱۴۱۴ه ق/چ دوم باب و ... "فَذَكِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّكْرىٰ ... و اگر مناسب داند سخنان حكيمانه تازه كه تأثيرش بيشتر باشد ذكر كند چنانكه در حسن كالصحيح از حضرت صلوات اللّٰه عليه منقول است كه فرمودند كه ترويح كنيد نفوس خود را به حكمتهاى تازه به درستى كه نفوس را كلال و ماندگى دست مى‌دهد چنانكه بدن را دست مى‌دهد و از اين جمله است اشعار محققان مثل حكيم و حكيم و و غير ايشان" @atraf_man
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
896.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید بهشتی: باید هر چه زودتر به این فاصله جهنمی سطح زندگی در جمهوری اسلامی ایران پایان دهیم و اگر کسی جلو نیوفتد ناچارم شروع کنم و عمل کنم... @BisimchiMedia
اطراف|م.ص.صاد
شهید بهشتی: باید هر چه زودتر به این فاصله جهنمی سطح زندگی در جمهوری اسلامی ایران پایان دهیم و اگر کس
بعد از دیدن این ویدئو ایده ای به ذهنم خطور کرد. شاید بشود ادعا کرد که اسلام به نحو تام و جامع در لایه های مختلف حیات بشر و زیست اجتماعی آن ظهورات مختلفی دارد. و شاید بشود ادعا کرد که در لایه عمومی جامعه، عدالت اقتصادی - به معنای عدم زندگی طبقاتی و بهره برداری غیر منصفانه طبقات برخوردار نسبت به طبقات ضعیف - ، ظهور و بروز توحید، باور به امامت و معاد، تجلی اخلاق و فقه است؛ به تعبیر واضح تر، هر لایه از حیات بشری اقتضایی دارد که تمام حیثیت های وجودی و خیر را در خود به نحو اجمال و در یک صورت خاص نمایان می کند. در آن صورت خاص همه اهداف و غایات و کمالات جمع و حاضرند. و لازم نیست به دنبال احضار و ایجاد آن باشیم. در آن مرتبه تمامی خیر در یک صورت متعین ظاهر میشوند و در دیگر مراتب صورت دیگری با غالبیت یک مظهر دیگر جلوه دارد. مثلا لایه معنوی جامعه خالی از امور دیگر نیست لکن تمامی کمالات و خیرات پشت ظهور معنویت و توحید صف بسته اند. لایه سیاسی و حکومتی جامعه نیز؛ امر ولایت و تولی نسبت به سرپرست جامعه در خود توحید، عدالت، اخلاق و غیره را جمع کرده است @atraf_man
امير المؤمنين كفؤ سيدة النساء يقول الصاحب بن عبّاد (رحمه الله) مخاطباً أبا الحسن (عليه السلام): يا كفؤَ بنتِ محمّدٍ لولاكَ ما زفّت إلى بشرٍ مدى الأحقابِ يا أصلَ عترةِ أحمدٍ لولاكَ لم يكُ أحمدُ المبعوثُ ذا أعقابِ كان النبيُّ مدينةَ العلمِ التي حوتِ الكمالَ وكنتَ أفضلَ بابِ @atraf_man
هدایت شده از تاریخ حوزه طهران
🔹مبارزات سیاسی ✍ آیت‌الله حاج شیخ محمدعلی جاودان از علمای فعلی تهران متولد ۱۳۲۴ش، در سالهای دهه ۴۰ در به فعالیت علمی، تبلیغی و به طور نامحسوس فعالیت سیاسی اشتغال داشتند. در پی گزارشی مبنی بر فعالیت مخفیانه وی و دوستانش علیه رژیم در مسجد امین الدوله، ساواک آنان را مدتی تحت تعقیب قرار داد ولی به چیزی دست نیافت. 📃 در گزارشی به تاریخ 7 /11 /47 آمده است: «به قرار اطلاع جوانانی که مرکز فعالیتشان در مسجد امین الدوله می باشد اخیرا به ۵ دسته تقسیم شده و هدفشان فعالیت سری و زیر زمینی به منظور پشتیبانی از روحانیون افراطی و مبارزه با دولت و ایجاد بلوا و آشوب و احیانا ترور مقامات مملکتی می باشد. جعفر کلاهدوز، مهدی زمانی، سیدتقی خاوری، کاظم عینکچی، تحت نظر *شیخ محمد جاویدان* ساکن خیابان سیروس کوچه حمام گلشن دست چپ درب اول فعالیت دارند... این افراد ,دستگاه تکش, را برای نام جمعیت خود انتخاب کرده اند.» 📃در گزارش دیگری در تاریخ ۴۷/۱۱/۹ آمده: «نام دستگاه تکش با نظر شیخ محمد جاودان و چند نفر دیگر انتخاب شده است... در صورت تصویب به منظور روشن شدن موضوع شیخ محمد جاودان احضار و بطور غیرمستقیم سئوالاتی در این زمینه از وی به عمل آید.» 📃اما در نامه دیگری ساواک چنین اعلام نظر می‌کند: «احضار شیخ محمد جاودان در حال حاضر به مصلحت نمی‌باشد.» 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
هدایت شده از محمد فنایی اشکوری
1_1629948293.docx
حجم: 43.2K
آنچه همه باید بدانیم خلاصه متن مکتوب https://eitaa.com/dreshkevari
هدایت شده از LIBANIRAN
8.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اجرای سرود عاهدناك امام زماني، در استادیوم باستانی رومی شهر صور در جنوب لبنان شما فقط می‌بینید عده زیادی نوجوان و جوان لبنانی در استادیوم تجمع کرده و سرود می‌خوانند. اما از هوای شرجی آنجا خبر ندارید. در دمای ۲۹ درجه و رطوبت ۸۰٪ نزدیک ساحل، نیم ساعت زیر این آفتاب ماندن خصوصا برای محجبه‌ها بسیار سخت است. @LIBANIRAN
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸بالاخره صف پاکان و ناپاکان، جدا خواهد شد🔸 دیروز گروهی از خبرنگاران پیش من آمده بودند و سؤالاتشان را مطرح کردند. اولین سؤالشان این بود: در این 15 سال که از انقلاب گذشته، شاهد برگشتن جوانان از انقلاب هستید؟ در واقع، از من می خواست که این را تأیید کنم! گفتم من به شما توضیح می دهم؛ انسان دو بخش دارد: بخشی که می خواهد مقتدر باشد و از همه بزند و از همه بِبَرَد و همه را غارت کند؛ و بخشی که می خواهد یک ذره به کسی تعدّی نکند. شما اروپایی ها، امریکایی ها، این بخشِ بزن-بخور را می‌بینید و آن بخش نزن-نَبَر را نمی‌بینید. شما، به جز هرزه ها هیچکس زیر چترتان و پرچمتان نخواهد ماند و ما تمام پاکان جهان را، از چنگ شما بیرون می آوریم. ما با شما عالَم را قسمت می کنیم. پاکان عالم را از شما خواهیم گرفت و شما هرزه‌های ما را از ما خواهید گرفت؛ هرزه های ما برای شما و پاکان عالَم برای ما. اگر در عمق اروپا و آمریکا یا حتی در درون اسرائیل، هست، بالاخره از صفوف شما خارج خواهد شد و به ما خواهد پیوست؛ و اگر در درون خانه های ما، وجود داشته باشد، بالاخره از بین ما خارج خواهد شد و به شما خواهد پیوست. این قرار ما با شما. قرآن می فرماید: «لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ». بگذار تا ویدئو، تمام هرزه های ما را ببرد و ببینند که هنر متعهد ما، تمام متعهدهای آنها را به پیش ما خواهد آورد. متعهد ما، متعهد ما، متعهد ما بالاخره پیام انبیاء را به زبان هنر در اقصی نقاط عالم منتشر خواهد کرد. جشن در مقابل جشن؛ فیلم در برابر فیلم؛ سرود در مقابل سرود. @haerishirazi @aboutalebi57
سند نویسی از بیماری تا درمان! هرچند برخی سند نویسی را نوعی بیماری تلقی میکنند و آن را به نوعی فرار از پاسخگویی به مسئله ها بر میشمرند اما نگارنده ضمن حفظ موضع نقد نسبت به سندهای موجود اما همچنان معتقدم فقدان سند راهبردی برای هر امر کلانی به معنای حرکت در تاریکی و خاموشی مطلق سوار بر یک تریلی در جاده ای باریک و لغزنده است. سند چگونه باید باشد؟ به باور من سند بایست بر منهج حرکت از جز به کل نگارش شود و به سوی اهداف و غایات مطلوب. جزئیاتی که از زبان کارشناسان ارشد و دارای اندیشه خارج شده و ناظر به مسائل و تخصصی است. حرکت از جز به کل به معنای دیدن مسئله های خرد و جواب های فنی در دل یک کلان پاسخ و یک کلان زاویه و یک کلان رویکرد و یک کلان نظریه. سند عبارت های کلی و کلان اما ناظر به پاسخ های جزئی و مسائل خرد است. نشانگرهای مطلوب و وضعیت مطلوب میبایست نو و از تکرار خارج شده باشند؟ جواب به این سوال دو شق میشود. فرض اول: پاسخ ها روشن است اما عوامل اجرایی توان اجرا و به منصه ظهور رساندن راه حل ها را ندارند. در واقع جواب های رایج همان راه حل های درست هستند لکن توان اجرا و مدیریت مشکل است. در این فرض سند نویسی چاره مشکلات نخواهد بود. فرض دوم: راه حل های رایج که معمولا بیش از نود درصد سند ها را تشکیل میدهند همیشه در حال اجرا هستند و اتفاق نویی در راه نخواهد بود. سند نویسی امروز به تدوین راه کارهای موجود تقلیل یافته و فی الواقع امروزه ما در حال تجربه کردن همین راه حل ها هستیم و نباید توقع اتفاق جدید باشیم! برشی از سند تحول دولت ۱۳ام در موضوع سیاست خارجی نشانگرهای مطلوب و چرخش های توصیه شده همان ایده ها و آرزوهای تکرار شده در ۳۰ سال اخیر است. و شاید بغیر از ۱۰ درصد اختلافی سر آن نباشد(مورد اختلافی احیا برجام و مذاکره) الباقی موارد آرزوهای درست و اهداف ماست و چرخش بایست حرکت نویی باشد برای رسیدن به آنها. در واقع در این قسمت شما چیزی بیش از آنکه کارشناسان در برنامه های رسمی و رسانه ها بیان میکنند نمی بینید. بنظر نگارنده سهل ترین پاسخ ها و سهل ترین سوال ها مطرح شده و اگر به نهادهای زیرربط ارجاع دهید احتمالا اینگونه پاسخ خواهید گرفت که مگر ما غیر از این عمل میکنیم و یا فکر می کنیم؟ شما چه حرف تازه و ایده جدیدی برای ما دارید؟ و ایضا در قسمت امنیت و دفاع. این نوع سند نویسی تحول آفرین نیست و در بروکراسی رایج و ترتیبات اداری مقبول و از قضا استقبال میشود چون اساسا چرخشی برای نهاد مخاطب به همراه نخواهد داشت! راه حل پیشنهادی سند باید از بدنه کارشناسی نهادهای ذی ربط اخذ شود و توسط اندیشمندان حوزه و دانشگاه نقد و بررسی و در رفت و برگشت های چندباره به زبده دانش و راه حل های اجماعی و شبه اجماعی رسید. همان حرکت از جز به کل و تلاش برای فهم کلان ریز مسائل ها. @atraf_man
مخمس مدح مولا امیرالمومنین علیه السلام اثر استاد یوسفعلی میرشکاک هو ازلـی لـم یـزلـی حیــدر کــرار علـی دم به دم صاحب دم دلبر و دلدار علی ظاهر و باطن هستی گل و گلزار علـی اول و آخــر عـشـق آیـنـه کـردار علـی در و دیـوار علی مرکز پـرگار علـی * هستی مطلق حـق معبد و معبود خودی ساجـد درگـه دل مقصد و مقصود خـودی گوهر هـر دو جهان بارگـه جـود خودی شش جهت آینه دار خود و مسجود خودی قـبـله بی جـهـت ای داور دادار علـی * هرطرف رو کنی ای دل در و دیوار تویی بـر سـر راه خـودی برزن و بـازار تویـی پـرده دار مـن بـی چـاره و بـیـمـار تویـی غافل از عشـق به هـرگونه ز تیمار تویی عشـق یعنی حسـن حیـدر کرار علی * بـادم آورد و ز خـاک سـر کـوی تو نبـرد آب جـز خجلـت از آیـیـنه روی تـو نبـرد آتشم بـاده شد و ره به سبـوی تو نبرد خاک بر باد شد و راه به سوی تو نبرد بنده را تا به ابد یار و مددکار علی * کـربـلای تـو شـدم پــر ز بـلای تـو شدم نـاوک انداختی و قـهر خـدای تو شـدم همچو عباس همه مهر و ولای تو شدم پسـرت بـودم و خاک کف پـای تو شدم ازل لم یزل ای دیده و دیدار علـی * بـه کجا رو کنم ای روی تـو آیینه من ای شده کعبه دیدار خوشت سینه من ای فـدای رخ تـو مهر من و کینه من می کـنـد یـاد تــو هـردم دل دیـرینـه من ای نـگـارنده هفت اخـتر دوّار علـی * دل سیـتـا ز تـو دیوانـه رامـا شـده است ارجن آسا همه تن مهر کریشنا شده است سرم از دوری تو خانه سـودا شـده است دل مـگـو لـانـه زنـبـور ز غـوغـا شـده اسـت پـادشاه دو جهـان دیـده بیـدار علـی * پـور بوطـالـب و پیـر دو جهـان دل که تـویـی طالب، آن شیـفته وادی و منـزل کـه تـویـی جعفر آن پیر به مطلق شده واصل که تویی چون عقیل از دل من، یکسره غافل که تویی هندی و در جگرم دلبـر و دلدار علـی * یــاد کـن یــاد کـن از یــار مـگــر یـادت کــرد آن که عمری به غم خود ز غم آزادت کـرد دل عاشق به تو داد از مه و خور شادت کرد همـچـو ایران همه ویـران بودی آبادت کـرد سر عیـاران، رستـم، یـل دادار علـی * ای کـیـومـرث ازل، جـُبـتِـر پنهـان حیـدر دل و دلــداده و دلــدار دو گیـهـان حیـدر حـیّ و قـیّــوم در آفــاق فــراوان حـیدر آفــریـنـنـده آیـیـنـه بـدیـنــسـان حـیدر ای هماهنـگی هنگـامه دیدار علـی * هـرچـه گـویـیم به گــرد سـر کویـت نـرسیم جـز بـه انــدیــشـه بـویـیـدن مـویـت نـرسـیم وای بـر مـا که بـه بـوسیــدن رویـت نـرسـیم ما چه هستیم چو می، گر به سبویت نرسیم ای به هنگام غضب آتش خون بار علـی * مرگ هم آمد و جنگید و تو بـردی مه من از زمین نقش زمان را تـو ستردی مه من هرچه کردیم تو دانی که شمردی مه من عالمی مرد و تو ماندی و نمـردی مه من تو، کـه ای؟ بارگه داد جهاندار علـی * یا علـی دلبر من جـان به فدایـت همه دم یا علـی هر دو جهان مست لقایت همه دم یا علـی گـو که بجویـیم کجـایـت همـه دم جــز دل زار نـدیــدیــم ســرایــت هـمـه دم دم به دم ذکـر دل خسته و بیمار علـی * تا جهان هست، جهان گیر و جهان دار یکیست پادشـاه دو جهـان حـیــدر کرار یـکیـسـت ای پـراکـنــده دلـان واحــد قـهـار یـکــیــســت علـی عـالـی اعـلـای مـددکـار یـکـیـسـت چند نامیم به رمزش، همه دم یار علـی * هر چـه کوشـی تـو نیابـی سر مـویی زان یـار پس چه جوشی و چه کوشی تو به غفلت بسیار حسرت اسـت ار نـتوان دیـدن در روی نـگـار حـیــرت ، ار آیـنـه گـشتـه اسـت به آیـیـنـه دچـار پــر پـرواز هـزار آیــنــه پـرگـار علــی * کـیست آن آیـنـه کردار کـه پـرواز از اوست عیـن راز دو جهـان اسـت و گُـل راز از اوست مـرکــز غـیـب و شـهـود آیـنـه نـاز از اوست آب و آتـش بـه کف و خاک هوا تـازه از اوست آفـریـنـنده افــلاک نگـونـسار علــی * یـا علـی یـاد تـو هـر کـو نکـنـد نامـش نـیـسـت جز به آتش همه جا صحن و در و بامش نـیست تویی آن قصه سرا، قصه که فرجامش نـیـسـت غـمـی از روز و شـب و گـردش ایامش نـیـسـت رازدار دو جـهـان، مـرکـز پرگـار علـی * نیست در صنع تو یک نقطه خطا از کم و بیش پـادشـاهــی تــو و ابـنـای دو عـالــم درویــش بنـدگـانـنـد و گـدایــان رهــت از پـس و پـیــش مات، هـفتـاد و دو مـلـت ز تو ای ملّه و کـیش شهـسوار دل من ای غم و غم خوار علـی * یوسفت مُرد به مصری که در آن راه نماند بـیـم افـتـادن در چـاه و ســرِ جـاه نمـانـد جز غـم دیدنت ای دلـبـر و دلـخـواه نمـانـد در بـسـاط دل بـی چــاره بـه جـز آه نـمـاند بـرفـرازنـده ایــن گـنـبـد دوّار علــی * یـاد روی تو کـنـم آیـنـه پوشـت گـردم گُل دستار شوم بـا بر و دوشـت گردم در کجا از پی آن چشمه نـوشت گردم کـاش خـاک ره آن بـاده فـروشت گردم که مرا خمر دهد از خم خمّار علـی @atraf_man