🔴 کتاب #داداش_ابراهیم
💥در کتاب پیشرو، ۲۲ داستان با روایتهای گوناگون بیان میشود تا نگاهی جامع و به یادماندنی را، از شهید ابراهیم هادی، در خاطر نوجوانان سرزمینمان ثبت کند.
💥«داداش ابراهیم» را محمد علی جابری با قلمی ساده و دلنشین نوشتهاست و میکائیل براتی، زحمت طراحی آن را داشتهاست تا تجربهای شیرینتر از خواندن در یاد فرزندانمان بماند؛
💥 اما جالبترین بخش کتاب تمرینات کوتاه و سرگرمکنندهای است که کودکان و نوجوانان با پاسخ به آنها دقت مطالعه خود را افزایش داده و نیز درک عمیقتری نسبت به شخصیت والای شهید عزیز به دست خواهند آورد
✅«کتابی با روایتها و داستانهای کوتاه در وصف زندگی شهید ابراهیم هادی است.»
❤️الگویی مناسب برای کودکان و نوجوانان❤️
✅ سفارش در سایت آنی نو👇:
https://onino.ir/dadash-ebrahim/
💥💥🔴از این نویسنده کتاب دیگه ای منتشر شده که باید تمام والدین برای تک تک فرزندانشون این کتاب رو تهیه کنن.
باید و لازمه، شخصیت کتاب رو همه نسلها با اون آشنا بشن.......
بعدا میام میگم😬😬
🔴 کتاب #عمو_قاسم
✅شهادت #سردار_قاسم_سلیمانی، واقعه ای تلخ بود که هرگز فراموش نخواهیمکرد. لحظه به خون غلتیدن اسطوره حقیقی که فراتر از مرزها بود.
✅💥اما سوال این است که چگونه به کودکانمان شبیه او بودن را بیاموزیم؟
اصلا سلیمانی شدن یعنی چه؟
حاج قاسم، الگوی مهربانه و پایان ناپذیر ما که بود؟
✅ برای ساختن یک چهره زیبا و واقعی و در عین حال ملموس برای کودکان، محمد علی جابری توانسته است ۲۰داستان کوتاه از زندگیایشان را به نگارش درآورد که در کنار تصویرگری دقیق میکائیل براتی در اختیار نسل آینده قرار گیرد.
💥سردار می گفت: «ما ملت شهادتیم، ما ملت امام حسینیم.»
ملت شهادت، فرزندان خود را با عشق شهادت تربیت می کند. بهترین راه برای ایجاد شوق شهادت نسل جدید، آشناسازی آنان با اسطوره ها و الگوهایی مانند سردار سلیمانی است
✅سفارش در سایت آنی نو:👇👇
https://onino.ir/amoo-ghasem/
💥💥💥اقا برا شما جوانان و بزرگان کانال هم از #حاج_قاسم عزیز کتاب داریم 👌👌
خودنوشته حاج قاسم عزیز از زندگی خودشون. از سال 1335 تا 1357.
💥💥حضرت آقا در مورد این کتاب فرمودن:
«بسمهتعالی
هر چیزی که یاد شهید عزیز ما را برجسته کند، چشمنواز و دلنواز است. یاد او را اگرچه خداوند در اوج برجستگی قرار داد و بدین گونه پاداش دنیایی اخلاص و عمل صالح او را بدو هدیه کرد ولی ما هم هرکدام وظیفهای داریم. کتاب حاضر را هنوز نخواندهام اما ظاهراً میتواند گامی در این راه باشد.
رزقناالله ما رزقه من فضله»
سیّدعلی خامنهای ۹۹/۱۰/۷»
کتاب مد نظر👇👇:
#از_چیری_نمی_ترسیدم
🔴 کتاب #از_چیزی_نمی_ترسیدم
✅ این کتاب که از دستنوشتههای شخصی شهید سلیمانی درباره دوران کودکی و زندگی در روستای ساده و زیبای قناتملک کرمان شروع میشود تا به مبارزات انقلابی در سال ۵۷ میرسد و از زندگی پر فراز و نشیب مردی میگوید که بالاترین مقام نظامی کشور و شهیدی جایگرفته در قلب مردم بود.
✅ نام این اثر از داستانی در کتاب گرفته شدهاست و اما در مقدمه کتاب از زینب سلیمانی،دختر شهید، میشنویم که:
«صبح روز چهارشنبه ۲۶آذر۱۳۹۹، خداوند مهربان توفیق زیارتِ رهبر معظم انقلاب را که جانم فدایشان باد، روزیمان فرمود. دیدار معظمٌلَه با اعضای ستاد بزرگداشت شهید قاسم سلیمانی و ما افراد خانوادهاش بود.من، بهنمایندگی از پدرم، برای ایشان هدیهای برده بودم.
این هدیه، زندگینامهای بود بهقلم حاجقاسم که قصد داشتیم بهمناسبت سالروز شهادتش، در قالب کتابی منتشر کنیم.آنچه همراهم بود، در واقع ماکِت یا نمونهٔ اولیهای از کتاب بود.در پایان دیدار، متن را تقدیمِ آقا کردم. ایشان پرسشهایی دربارهٔ آن پرسیدند و این هدیه را با مِهر پذیرفتند. چند روز بعد......
ادامه پست بعد👇👇
کتاب آنی نو || onino
🔴 کتاب #از_چیزی_نمی_ترسیدم ✅ این کتاب که از دستنوشتههای شخصی شهید سلیمانی درباره دوران کودکی و زن
🔴........چند روز بعد از آن دیدار و در دقایق پایانیِ نهاییشدن کتاب، متنی از دفتر رهبر معظم انقلاب به دستم رسید. ایشان منّت گذاشته و قبل از مطالعه، یادداشتی بهیاد «سرباز وفادار» خود نوشته بودند. متنی بود پُر از عطوفت و بزرگواری که چون روح بر کالبدِ این کتاب نشست.»
💥💥متن این یادداشت به شرح زیر است:
«بسمهتعالی
هر چیزی که یاد شهید عزیز ما را برجسته کند، چشمنواز و دلنواز است. یاد او را اگرچه خداوند در اوج برجستگی قرار داد و بدین گونه پاداش دنیایی اخلاص و عمل صالح او را بدو هدیه کرد ولی ما هم هرکدام وظیفهای داریم. کتاب حاضر را هنوز نخواندهام اما ظاهراً میتواند گامی در این راه باشد.
رزقناالله ما رزقه من فضله
سیّدعلی خامنهای ۹۹/۱۰/۷»
کتاب #از_چیزی_نمی_ترسیدم
#سردار_سلیمانی
✅سفارش در سایت آنی نو👇👇
https://onino.ir/i-was-not-afraid/
کتاب آنی نو || onino
🔴 #کتابهای_امنیتی در سایت آنی نو: #تو_زودتر_بکش https://onino.ir/you-kill-sooner/ #مار_و_پله https
سلااااااام و صبح جمعتون بخیر🌹🌹
اول صبحی اومدم با معرفی یکی دیگه از کتابهای امنیتی😉 از نوع داعشی.
اونم داخل ایران😳
آیا تا به حال درمورد کانال #داعش در ایران شنیده بودید؟
کتاب پیش رو در مورد #ادمین_کانال_داعش در ایران هست.
😳کسی نمی داند این ادمین می تواند یک زن بیست و چند ساله باشد، زنی که مادر دو سه تا بچه قد و نیم قد است
😥 زنی که از صحنه های دلخراش کشتار داعش، لذت می برد و فکر می کند دیدن اجرای حکم دین، خوب است.
و این کتاب:👇👇
#مار_و_پله
کتاب آنی نو || onino
سلااااااام و صبح جمعتون بخیر🌹🌹 اول صبحی اومدم با معرفی یکی دیگه از کتابهای امنیتی😉 از نوع داعشی. او
💥نویسنده این کتاب (فائقه میرصمدی) ابتدا در آبانماه سال ۹۶ دیداری با مدینه #ادمین_کانال_داعش در ایران داشته و پس از این که مامورین امنیتی قدری درباره این زن و فرزندانش و محل زندگی و وضع اجتماعی او برایش گفتهاند، نسبت به زندگی او مشتاقتر شده است بنابراین تصمیم گرفته داستان زندگی این زن را بنویسد. مدینه در این کتاب درباره همه زوایای زندگیاش حرف زده است.
🔴 کتاب #مار_و_پله
✅ تا حالا کتاب های متنوعی درباره اعضای گروهک داعش نوشته شده؛ ولی هیچ کس از #ادمین_کانال_های_داعش که در ایران فعالیت می کرد، خبری ندارد.
✅ کسی نمی داند این ادمین می تواند یک زن بیست و چند ساله باشد، زنی که مادر دو سه تا بچه قد و نیم قد است.
زنی که با دو بچه راهی افغانستان شده، مدتی آنجا زندگی کرده و بعد دست بچه هایش را گرفته و از سرزمین داعش فرار کرده و برگشته است به ایران.
✅زنی ریزنقش با قد کوتاه. زنی که می تواند در یکی استان های شرقی، غربی یا جنوب شرقی کشور سکونت داشته باشد.
✅«مار و پله» روایت جذابی از زندگی «خانم ادمین» است، عنصر پیوسته گروهک داعش! زنی که از صحنه های دلخراش کشتار داعش، لذت می برد و فکر می کند دیدن اجرای حکم دین، خوب است.😳
زنی که وقتی دستگیر می شود، اعترافات جالبی درباره امیران داعش مطرح می کند.
💥این کتاب را بخوانید و ببینید داعشی ها به چه چیزهایی فکر می کنند و چه چیزهایی برایشان ارزش دارد.
💥سفارش در سایت آنی نو:👇👇
https://onino.ir/snakes-and-ladders/
کتاب آنی نو || onino
🔴 کتاب #مار_و_پله ✅ تا حالا کتاب های متنوعی درباره اعضای گروهک داعش نوشته شده؛ ولی هیچ کس از #ادمین
💥🔴 #گزیده_کتاب
#مار_و_پله
💥همیشه از بازی مار و پله متنفر بودم؛ از نیش خوردن و سقوط و برگشتن به نقطۀ اول بدم میآید. از عصر روز اول دردسرهای من شروع میشود.
همیشه جرقۀ دعوا را عالیه میزند. سودابه از مسجد میآید و با کنایه حرف میزند، فکر میکند من چیزی به بازجو گفتم که چهل روز بازداشت بوده.
رگبار حرفهای سودابه اعصابم را خرد میکند. به ده نفر قول دادهام که صبور باشم؛ از قاضی و بازجو تا سیمین و مادرم و... ولی مگر حرفهای بیربط سودابه میگذارد آدم زبانش را در دهانش نگه دارد! همه توی هال نشستهایم. ادریس سرش را روی پایم گذاشته و خوابیده، خدیجه هم لم داده و تیزی آرنجش توی پایم فرو میرود....