eitaa logo
⚘ خاطرات شهدا ⚘
1.2هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
160 ویدیو
0 فایل
با شهدا و راه و رسم شهدا تا ظهور امام زمان(عج) ارتباط با ادمین : @smh66313
مشاهده در ایتا
دانلود
📌ادب احمد فوق‌العاده بود، این ادب احمد به نظر من شاه کلید همه چیز بود و به خیلی چیزها رشد داد. نمونه‌ای از تواضع احمد این بود که در مراسم‌های مختلف مثلا در هفته‌ جنگ که فرماندهان را دعوت می‌کنند یا یک روز ستاد کل دعوت می‌کند، به جلسه‌ای. ترتیب چیدن صندلی‌ها به نسبت درجه و رتبه و جایگاه است و هر کس جای مشخصی دارد. یکی از علت‌هایی که من امتناع داشتم از شرکت در مراسم‌ها به خاطر اخلاق و برخورد متواضعانه‌ی احمد بود، یک معرکه‌ای داشتیم در جایگاه، احمد همه را به هم می‌ریخت و جابه جا می‌کرد تا خودش آخر بایستند، امکان نداشت که این جوری نباشد. @bashohada_313
•°‏سجــده‌ۍ نماز معجزه اسٺ.... به خاڪ می افتی اما به آسمان میرسۍ @bashohada_313
🔻می‌گفت: به هیچکس اجازه نده پشت سر آقا حرف بزند خودش این طور بود دیده بودم وقتی کسی حرف نامربوطی درباره آقا میزد اخم هایش می رفت توی هم اگر با بحث می توانست جواب طرف را بدهد جواب میداد و گرنه بلند میشد و می رفت... شهدارایادکنیم @bashohada_313
📝 ¦ گفتم اصلا بگو چه جور دختری می‌خواهی؟ شروع کرد به سخنرانی که زن من باید خانواده‌دار باشد، مومن باشد، حجابش خیلی خوب باشد، اهل مسجد و بسیج و هیئت باشد و اگر من خواستم این جور جاها بروم جلویم را نگیرد.... گفتم: اوه! حالا برو اگه همچین دختری را پیدا کردی بیا بگو تا بریم خواستگاری! دو سه روز بعد آمد و گفت: ننه! خانم سلیمانی دختر فلانی را می شناسی؟ از الان ۲۰ روز وقت داری بروی راجع بهشان تحقیق کنی.😊 🌷🍃 شهید جواد محمدی 📗 ¦ قسمتی‌ازکتاب‌ دخترها بابایی‌اند 🌹 نثار روح ملکوتی امام و شهداء صـلـوات @bashohada_313
💢اسماعیل دقایقی، فرمانده دلاور لشکر بدر، شب‌ها با استفاده از تاریکی به چادرهای بچه‌های بسیجی سر می‌زد و آن‌جا را نظافت می‌کرد. از بس خاکی می‌گشت، اگر کسی به لشکر بدر می‌آمد، نمی‌توانست تشخیص بدهد فرمانده لشکر کیست. یک بار یکی از بچه‌ها که اسماعیل را نمی‌‌شناخت و فکر می‌کرد نیروی خدماتی‌ست، به او گفته بود چرا نیامدی چادرمان را نظافت کنی؟، و او جواب داده بود: به روی چشم؛ امشب می‌آیم. @bashohada_313
3.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نمیگم شهید بشید، خدا کنه شهید نشید تا هفتاد،هشتاد سالگی ... فعلاً تا جوانید کارتون داریم اما مثل شهیدها زندگی کنید ... @bashohada_313
جورے زندگـی‌ ڪن ڪـــسانے ‌ڪہ تو را‌ ميےشِناسَند‌ «اما خُدا را ‌نمے‌‌شِناسَند» بـ‌ واسطه‌ ے ‌آشنایے‌ با تـو‌ با‌ خُدا آشنا ‌شَوَند .  .  . 💗 @bashohada_313
🥀میگفت: صد رکعت نماز بخون، صدتا کار خوب انجام بده؛ ولی کسی نتونه باهات حرف بزنه اخلاق نداشته باشی، به هیچ دردی نمی‌خوره! مؤمن باید شاد باشه! اخلاق خوب داشته باشه! یاد شهدا باصلوات 🥀 @bashohada_313
گفتـــم: ببیــــنم‌توےدنــیاچه‌آرزویےداری؟» قدرےفڪرڪردوگفت: «هیچی» گفتم: یعنےچۍ؟مثلاًدلت‌نمیخوادیه‌ڪاره‌اےبشۍ،ادامه‌ تحصیل‌بدےیاازاین‌حرفهادیگہ؟! گفت: «یه‌آرزودارم.ازخداخواستم‌تاسنم‌ڪمه وگناهم ازاین‌بیـشترنشده،شهیدبشم.» @bashohada_313
💢گاهی قوم و خویش‌های شهرستانیمان گله می‌کردند که جناب صیاد هم وسیله دارن، هم راننده. اون موقع ما باید با تاکسی از ترمینال و فرودگاه بیاییم خونه‌تون. این درسته؟ ما که تهران رو خوب بلد نیستیم. به پدر که می‌گفتیم، می‌گفت: مسئله‌ای نیست. فوقش دلخور می‌شن. اون‌ها که نمی‌خوان جواب بِدن، من اون دنیا باید جواب بدم. راننده و ماشین که اموال شخصی من نیست. @bashohada_313
همسرش‌میگفت‌: وقتایے‌ڪہ‌ناراحت‌بودم‌با‌اینڪہ‌ سرش‌دادمے‌زدم‌مے‌گفت‌ -جان‌دل‌هادے....؟ چند‌هفتہ‌بیشتر‌از‌شهادتش‌نگذشتہ‌بود یه‌شب‌ڪ ِخیلی‌دلم‌گرفتہ‌بود‌ قلم‌و‌ڪاغذ‌برداشتم‌شرو؏‌ڪردم‌ به‌نوشتن...از‌دل‌تنگم‌گفتم... از‌عذاب‌نبودنش‌براش‌نوشتم‌،هادے‌... فقط‌یه‌بار.... فقط‌یه‌باردیگہ‌بگو‌جان‌دل‌هادے....💔 نامہ‌رو‌تازدم‌وگذاشتم‌رومیز‌خوابیدم‌.... بعد‌شهادتش‌بهترین‌خوابے‌بودڪ ِمیشد ازش‌ببینم...دیدمش...صداش‌ڪردم‌... بهترین‌جوابے‌ڪ ِ‌میشد‌ازش‌بشنوم... -جان‌دل‌هادے...؟ چیه‌فاطمہ؟ چرا‌اینقدر‌بے‌تابے‌مےڪنے...؟🙂💔 توجات‌پیش‌خودمہ‌شفاعت‌شده‌ای -شهید‌هادۍشجاع @bashohada_313