بسیج مدرسه علمیه معصومیه قم
💎 درس اخلاق #قرآنی استاد ملکی 🔺 امشب(شنبه ها) بعد از نماز مغرب و عشاء 🕌 مسجد مدرسه علمیه معصومیه
📣 اطلاعیه؛
🔺جلسه اخلاق قرآنی استاد ملکی امشب برقرار نمیباشد.
23.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار خانواده آیتالله محمدتقی مصباح یزدی (رضوان الله علیه). ۱۴۰۱/۱۰/۰۵
💻 Farsi.Khamenei.ir
🤝انساندوستی
🖊شهید مطهری:
♦️یکی اینکه آن خویی که معیار انسانیت است محبت است، انساندوستی است و مادر همه خویهای خوب دیگر، محبت است.
♦️پس اگر کسی خلق و خُویش براساس انساندوستی بود و انساندوست بود انسان است: به سرنوشت دیگران همان قدر اندیشیدن که به سرنوشت خود و بلکه به سرنوشت دیگران بیشتر از سرنوشت خود اندیشیدن.
در منطق دین اسم این را «ایثار» میگذارند.
📕آزادی معنوی، ص۲۳۳
✊بسیج مدرسه معصومیه قم:
@basij_masoumieh
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 #حدیث_زندگی | به یاد خدا افتادن با دیدن اهل دین و تقوی
🔺️ مروری بر حدیث استفاده شده در بیانات حضرت آیتاللهخامنهای در دیدار خانواده آیتالله مصباح یزدی ۱۴۰۱/۱۰/۵
💻 Farsi.Khamenei.ir
📨 روایت فاطمیه
📜 روایت بیست و هشتم - موکب های هیئت فقه و شهادت
🔹بنا بود ایستگاه صلواتی بزنیم. بهش گفتم که بناست شب باران ببارد و اسپیس زدن را به فردا موکول کند. تنبلی می کردم؟! شاید. زیر بار نرفت و گفت فردا کلی کار داریم و هر طور هست باید شروع کنیم. نبودن نیروی انسانی را بهانه کردم، خدا را وسط کشید و گفت کریم است. کمبود اسپیس هم جلویش را نگرفت! خواستم حجم کار را کم کنم و گفتم فقط یک ایستگاه بزنیم و باز هم قبول نکرد!
🔸انگار بنا داشت من را ادب کند! تا دیر وقت پای کار ایستاد و با کمک بقیه نصف کار را جلو برد. بنا بود صبح ایستگاه را سیاه پوش کنیم. پی کاری رفته بودم. شاکی بود که چرا کسی نیست! شاکی تر جواب دادم که دنبال کاری رفته ام! کلی دعوا کردیم!
🔹تا ظهر همه کارهای ایستگاه تمام شد. حالا هر طور می خواهید نگاه کنید به ماجرا ولی کاری که برایش این همه وقت می گذاری و دعوا هم می کنی، بنظرم خیلی قیمت دارد! برد با او بود ...
#مادری_ام
#روایت_فاطمیه
✊بسیج مدرسه معصومیه قم:
@basij_masoumieh
📨 روایت فاطمیه
📜 روایت بیست و نهم - رویش های پیشران
🔹سیزده ساله است، وقتی حرف از موکب فاطمیه شد و دید که نمیتواند مثل موکب محرم نوکری کند، تو جواب دوستانش که یکی یکی داشتند اعلام آمادگی میکردند برای چرخاندن موکب، فقط یک کلام نوشت: «خوش به حالتون 😭»
🔸دیگر هیچ نگفت! آخر شب دیدم خودش را رسانده بود به موکب! با آن وضعیتش شروع به کمک کرده بود و مشغول شابلون نویسی برای ماشین ها شد!
🔹راستش فکر نمیکردم بتواند بیاید و کاری کند. تازه پایش را عمل کرده بود...
#مادری_ام
#روایت_فاطمیه
✊بسیج مدرسه معصومیه قم:
@basij_masoumieh
📨 روایت فاطمیه
📜 روایت سی ام - استان یزد
🔹از مراسم تشییع شهید گمنامی بر میگشتیم که بیست و سه سال بیشتر نداشت... مجلس عجیبی شده بود... جمعیت زیادی در اون محله جمع شده بودن که دور از توقع به نظر می رسید...
🔸کنار خیابون که پیاده میرفتیم، کنار اولین موکب وایسادم که چایی بخورم. تا بچه های موکب من رو دیدن، همه جمع شدن... پرسیدم چه خبره؟! گفتن حاجی وایسا تا یه عکس یادگاری بگیریم!
🔹البته عکس خوب ماجرا تو دوربین عکاسی عکاس بود که من هیچ دسترسی بهش ندارم 😁 این عکس هم غنیمت بود که پیداش کردم!
#مادری_ام
#روایت_فاطمیه
✊بسیج مدرسه معصومیه قم:
@basij_masoumieh
📨 روایت فاطمیه
📜 روایت سی و یکم - نورآباد استان فارس
🔹پرسیدند شغل؟! گفتم نویسنده! برایشان تعجب برانگیز بود. همین را مستمسک قرار دادم برای بحث! یک نمودار کشیدم و یک طرف آن نوشتم «عمر» و طرف دیگر «پیشرفت». سه خط کشیدم و با این خطوط سعی داشتم نشان بدهم باید برای رسیدن به اهداف زحمت کشید. برای شان مثال هایی از دانشمندان زدم. حتی پای خودم را وسط کشیدم و گفتم برای چاپ کتابم، اواخر کار مجبور شدم پنج روز مداوم خودم را در خانه حبس کنم.
🔸سوالات شان را با همین خط ها جواب می دادم. که اگر ما رو به پیشرفت باشیم، جای امیدی هست که ماشین خیلی خفن تولید کنیم! حتی سوال «زن، زندگی، آزادی یعنی چه؟!» را هم با همین نمودار ...
🔹 قانون «پنج ت» را به عنوان قانون پیشرفت بیان کردم! معلمی داشتیم که قانون «سه خ» را تولید کرده بود! خوب بخور، خوب بخواب، خواب بخوان! من ایراد داشتم به این قانون ... یعنی هر طور حساب می کردم این قانون خیلی انسانی نبود! دور از شأن شمای خواننده، حیوانی بود! همین باعث شد که قانون «پنج ت» را درست کنم. توکل، توسل، تفکر، تمرین، تکرار! و سعی کردم که این «پنج ت» را برای شان توضیح بدهم، با مثال ... انسان اگر ضعیف باشد احتیاج دارد دستش را در دست بزرگتری بگذارد. اسم این حالت چیست؟! یکی داد زد توکل!!! نمی دانم چطور به ذهنش رسیده بود، ولی خب ... درست حدس زد! و بقیه ت ها را هم همینطور ...
#مادری_ام
#روایت_فاطمیه
✊بسیج مدرسه معصومیه قم:
@basij_masoumieh
📨 روایت فاطمیه
📜 روایت سی و دوم - نورآباد استان فارس
🔺روایت یک ناظر کیفی هشت ساله!
🔹 وارد کلاس که شدیم، عمو به بچه ها توضیح داد من و محمد حسن دو برادر هشت و ده ساله هستیم. گوشه ای روی یک صندلی نشستیم. آرام! دعوا هم نکردیم!
🔸 عمو راجع به زیبایی هایی که خدا به دختر ها داده صحبت می کرد. راجع به این که این زیبایی ها، این طلا و جواهرات را باید از نامحرم پوشاند. دختر ها تا این حرف ها را می شنیدند، حجابشان را درست می کردند! همه حجاب خوبی داشتند، دو سه نفری بودند که حجاب پوشیده ای نداشتند و همان ها هم با حرف های عمو، حجاب شان را کامل می کردند.
#مادری_ام
#روایت_فاطمیه
✊بسیج مدرسه معصومیه قم:
@basij_masoumieh
22.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حتما_ببینید
📽:کلیپ: شبهای مادری
گزارش تصویری از چند روز تلاش خالصانه خواهران در عرصه جهاد تبیین فاطمی در موکب و نمایشگاه شبهای مادری
🙏 و اما برگ آخر این دفتر، توسل و عرض ادب به ساحت حضرت مادر...
😭 چه صحنه زیبا و معنوی ای شده بود پایان چند روز تلاش و همت و #جهاد_فاطمی با ریزش اشک روضه در توسل به صاحب و بهانه اصلی این حرکت...
🔹این آغاز راه است...
🔺به عشق حضرت مادر، صدیقه طاهره، خواهران محترم در طول ایام فاطمیه و روزهای قبل از شروع نمایشگاه، خالصانه و مجاهدانه وارد میدان عمل شدن، که همین اخلاص آنها و متبرک شدن این حرکت به نام مطهر حضرت زهرا سلام الله علیها، بر لطف و زیبایی و طراوت معنوی کار افزود و همراهی و همدلی مومنانه را رقم زد.
#شبهای_مادری
#جهاد_تبیین_فاطمی
#کارگروه_خانواده
#مدرسه_علمیه_معصومیه
@masoumieh_ir
✊بسیج مدرسه معصومیه قم:
@basij_masoumieh
📨 روایت فاطمیه
📜 روایت سی و سوم
🔹 هر چه قدر اصرار کردم که من اینجا کار دارم، باید بالای سر آتشی که روشن کرده ام بایستم، قبول نکردند! گفتند ما این جا بادبزن زیاد داریم و برو! رفتم! مطیعاً لأمرهم ...
🔸 برنامه ریزی دقیق، ریز به ریز، نقطه زنی! که کدام مدرسه در کجای شهر، چه ساعتی، حضور پیدا کنم. یک لحظه را هم خالی نگذاشته بودم. اما عرفت الله سبحانه بفسخ العزائم! خداوند متعال برنامه ما را امضا نفرمودند. به دلیل بارش برف، برودت هوا، لغزندگی معابر مدارس تعطیل اعلام شد!
🔹 پلن بی را روی کار آوردم. از این حوزه به آن حوزه! از این دفتر به آن دفتر! که آقا! ما باید در کشور یک شبکه بشویم! که باید کاری بکنیم! پیش از آن کز ما نیاید هیچ کار ... خیلی خوب گوش می دادند، خیلی خوب تایید می کردند و خیلی خوب در دفتر را باز می کردند و من را تا دم دفتر مشایعت می کردند! همه اش به احترام عمامه ای بود که سرم بود! و الا خیلی بدتر برخورد می کردند! یک نفر که رسما جلویم وایساد و گفت: «تازه از خواب بیدار شدید؟! خسته نباشید! حالا آبی به صورت بزنید بعد در خدمت تان خواهیم بود!» و در دفتر را باز کرد و من را به بیرون مشایعت ...
🔸این وسط کور سوی امیدی هم البته دیده شد. امام جمعه موقت همراهی کرد و حرف های من را رد نکرد. هر چند که در پاسخ نهایی به مشکل، دو جواب مختلف داشتیم ولی همین که با من همراه شد خیلی خوب بود! البته بعدا متوجه شدم به جای اینکه من امام جمعه را همراه کنم، امام جمعه من را با خودش همراه کرده، ولی همین هم خیلی عالی بود 😐
#مادری_ام
#روایت_فاطمیه
✊بسیج مدرسه معصومیه قم:
@basij_masoumieh
📨 روایت فاطمیه
📜 روایت سی و چهارم - موکب هیئت فقه و شهادت درب مدرسه علمیه معصومیه
🔹چند شب را تحت عنوان میز گفتگو در خدمت مردم بودیم. مردمی که با هر تفکر و اعتقادی می آمدند چای ،نسکافه و یا دمنوشی میخوردند و در همین حین با اساتیدی که پشت میزها نشسته بودند گفتگو میکردند.
🔸تقریبا اکثر اساتیدی که در این طرح حضور داشتند از این سبک برنامه رضایت داشتند. در این چند شبی که خدمت اساتید بودیم، تجربیات و خاطرات جالبی را نقل کردند.
🔹از جوانی که قصد داشته اسلحه ای تهیه کرده و به دفتر علما حمله کند چون عامل بدبختی مملکت را حوزه میدانسته ولی وقتی با یکی از اساتید گفتگو می کند متوجه می شود حوزویان هم منتقد وضع موجود هستند
🔹یا از طلبه آفریقایی که از اجرای این طرح ذوق زده شده و گفته بود حتما در کشور خودش این طرح را اجرا خواهد کرد
🔹و یا از جوان افغانی که دانشجوی پزشکی کابل بود و بعد از اتفاقات افغانستان به ایران پناه می آورد و از لحاظ روحی در مرز متلاشی شدن بود، ولی با توصیه و راهنمایی اساتید امیدوار به ادامه تحصیل در ایران می شود
🔹و یا از پیرمردی که ۶۰ سال در آلمان زندگی کرده و الان به ایران آمده و به اساتید گفته بود: همه دنیا را گشتم، هیچ جا ایران خودمان نمیشود.
🔹و ده ها خاطره دیگری که مجال بیان آنها نیست.
🔸تقریبا وجه اشتراک صحبت های مردم این نکته بود که ای کاش حوزه این طرح را به طور دائم اجرا می کرد. مثلا هر هفته یک شب درهای حوزه به روی مردم بازی می شد و طلاب پای درد و دل مردم می نشستند...
#مادری_ام
#روایت_فاطمیه
✊بسیج مدرسه معصومیه قم:
@basij_masoumieh