24.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤍🕊رادیو مشکات تقدیم میکند.
●━━━━━━─────── ♪
◁ ❚ ❚ ㅤㅤ▷
📻پادکست شماره ۹
📼ای نفس خرم باد صبا
🌱با ما همراه باشید.
🦋💫🦋💫🦋💫🦋
👤سرپرست رادیو: حانیه مجتبایی
🎙️گوینده: مائده مختاری
🎞️تدوینگر: فاطمه ماهرانی
#مشکات
🦋💫🦋💫🦋💫🦋
✍️ درصورت تمایل به همکاری و ارائه پیشنهادات و انتقادات خود می توانید از طریق راه ارتباطی زیر با ما همراه باشید:
سرپرست رادیو:
@HM_1382
سردبیر مجله:
@F_Maherani28
𓊈🪔مشکات، چراغدانِ حقیقت𓊉
࿓𑁍✒ℰ。✒ℰ。✒ℰ。✒ℰ𑁍࿓
https://eitaa.com/meshkat_mag
◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇
🎐بسیجدانشجویے پردیسفاطمهالزهرا{س}اصفهان
https://zil.ink/basij_pfz_esf
#پهلوان_ابراهیم_هادی
🌱یکم اردیبهشت ماه،سالروز ولادت
🎖"پـهلـــوان شهیـــد ابـراهیــــم هـــادی"
بسیج دانشجویی پردیس فاطمه الزهراء (س) اصفهان
⭕️مسابقات قهرمانی باشگاه ها در سال 1355 بود.
مقام اول مسابقات ، هم جایزه نقدی می گرفت هم به انتخابی کشور می رفت. ابراهیم در اوج آمادگی بود. هر کس یک مسابقه از او می دید این مطلب را تایید می کرد. مربیان می گفتند: امسال در 74 کیلو کسی حریف ابراهیم نیست.
⚡️مسابقات شروع شد. ابراهیم همه را یکی یکی از پیش رو برمیداشت. با چهار کشتی که برگزار کرد به نیمه نهائی رسید. کشتی ها را یا ضربه می کرد یا با امتیاز بالا می برد.
به رفقایم گفتم: مطمئن باشید، امسال یه کشتی گیر از باشگاه ما میره تیم ملی. در دیدار نیمه نهائی با اینکه حریفش خیلی مطرح بود ولی ابراهیم برنده شد. او با اقتدار به فینال رفت.
حریف پایانی او همان سال قهرمان مسابقات ارتش های جهان شده بود.
❗️قبل از شروع فینال رفتم پیش ابراهیم توی رختکن و گفتم: من مسابقه های حریفت رو دیدم. خیلی ضعیفه، فقط ابرام جون ، تو رو خدا دقت کن. خوب کشتی بگیر، من مطمئنم امسال برا تیم ملی انتخاب میشی.
❌مربی، آخرین توصیه ها را به ابراهیم گوشزد می کرد. در حالی که ابراهیم بندهای کفشش را می بست. بعد با هم به سمت تشک رفتند.
من سریع رفتم و بین تماشاگر ها نشستم. ابراهیم روی تشک رفت. حریف ابراهیم هم وارد شد. هنوز داور نیامده بود. ابراهیم جلو رفت و با لبخند به حریفش سلام کرد و دست داد.
❕👀حریف او چیزی گفت که متوجه نشدم. اما ابراهیم سرش را به علامت تایید تکان داد. بعد هم حریف او جایی را در بالای سالن بین تماشاگرها به او نشان داد!
📿من هم برگشتم و نگاه کردم. دیدم پیر زنی تنها ، تسبیح به دست، بالای سکوها نشسته.
نفهمیدم چه گفتند و چه شد. اما ابراهیم خیلی بد کشتی را شروع کرد. همه اش دفاع می کرد. بیچاره مربی ابراهیم ، اینقدر داد زد و راهنمایی کرد که صدایش گرفت. ابراهیم انگار چیزی از فریادهای مربی و حتی دادزدن های من را نمی شنید. فقط وقت را تلف می کرد!
🌊حریف ابراهیم با اینکه در ابتدا خیلی ترسیده بود اما جرأت پیدا کرد. مرتب حمله می کرد. ابراهیم هم با خونسردی مشغول دفاع بود.
☄داور اولین اخطار و بعد هم دومین اخطار را به ابراهیم داد. در پایان هم ابراهیم سه اخطاره شد و باخت و حریف ابراهیم قهرمان 74 کیلو شد!
وقتی داور دست حریف را بالا می برد ابراهیم خوشحال بود! انگار که خودش قهرمان شده! بعد هر دو کشتی گیر یکدیگر را بغل کردند.
حریف ابراهیم در حالی که از خوشحالی گریه می کرد خم شد و دست ابراهیم را بوسید! دو کشتی گیر در حال خروج از سالن بودند. من از بالای سکوها پریدم پایین. با عصبانیت سمت ابراهیم آمدم.
داد زدم و گفتم: آدم عاقل، این چه وضع کشتی بود؟ بعد هم از زور عصبانیت با مشت زدم به بازوی ابراهیم و گفتم: آخه اگه نمیخوای کشتی بگیری بگو، ما رو هم معطل نکن.
🌜ابراهیم خیلی آروم و با لبخند همیشگی گفت:اینقدر حرص نخور ! بعد سریع رفت تو رختکن، لباسهایش را پوشید. سرش را پایین انداخت و رفت. از زور عصبانیت به در و دیوار مشت می زدم. بعد یک گوشه نشستم. نیم ساعتی گذشت. کمی آروم شدم. راه افتادم که بروم.
جلوی در ورزشگاه هنوز شلوغ بود. همان حریف فینال ابراهیم با مادر و کلی از فامیل ها و رفقا دور هم ایستاده بودند. خیلی خوشحال بودند. یکدفعه همان آقا مرا صدا کرد. برگشتم و با اخم گفتم: بله؟! آمد به سمت منو گفت: شما رفیق آقا ابرام هستید، درسته؟ با عصبانیت گفتم: فرمایش؟!
🪐بی مقدمه گفت: آقا عجب رفیق با مرامی دارید. من قبل مسابقه به آقا ابرام گفتم، شک ندارم که از شما می خورم، اما هوای ما رو داشته باش، مادر و برادرام بالای سالن نشستند. کاری کن ما خیلی ضایع نشیم.
بعد ادامه داد: رفیقتون سنگ تموم گذاشت. نمی دونی مادرم چقدر خوشحاله. بعد هم گریه اش گرفت و گفت: من تازه ازدواج کرده ام. به جایزه نقدی مسابقه هم خیلی احتیاج داشتم، نمی دونی چقدر خوشحالم.
💎مانده بودم که چه بگویم. کمی سکوت کردم و به چهره اش نگاه کردم. تازه فهمیدم ماجرا از چه قرار بوده. بعد گفتم: رفیق جون، اگه من جای داش ابرام بودم، با این همه تمرین و سختی کشیدن این کارو نمی کردم. این کارا مخصوص آدمای بزرگی مثل آقا ابرامه.
از آن پسر خداحافظی کردم. نیم نگاهی به آن پیرزن خوشحال و خندان انداختم و حرکت کردم. در را به کار ابراهیم فکر می کردم. اینطور گذشت کردن، اصلاً با عقل جور در نمیاد!
❕با خودم فکر می کردم، پوریای ولی وقتی فهمید حریفش به قهرمانی در مسابقه احتیاج دارد و حاکم شهر ، آنها را اذیت کرده، به حریفش باخت. اما ابراهیم...
⚠️یاد تمرین های سختی که ابراهیم در این مدت کشیده بود افتادم، یاد لبخندهای آن پیرزن و خوشحالی آن جوان، یکدفعه گریهام گرفت. عجب آدمیه این ابراهیم!
کتاب سلام بر ابراهیم – ص 36
#شهید_ابراهیم_هادی
#رسانه_رسانا
◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇
🎐بسیجدانشجویے پردیسفاطمهالزهرا{س}اصفهان
https://zil.ink/basij_pfz_esf
هدایت شده از پایگاه خبری تشکیلاتی بعثنا
در جبهه رسانه، سرباز آوینی باش
🔰«راه آوینی»
🟢ویژه دانشجومعلمان سراسر کشور
با سرفصلهای:
💢از کامرانِ هنرمند تا مرتضیِ مکتبساز
💢تمدن غرب در آیینهی انقلاب اسلامی
💢تربیت انقلابی؛ درسهای مکتب آوینی
💢هنر انقلابی، از نظریه تا عمل
💢رسانه و جهان جدید، از لنز آوینی
💢رسانه متعهد به تعلیموتربیت
📆 ۱۷، ۱۸ و ۱۹ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ | تهران
◾️حضور در دوره منوط به پذیرش در مصاحبه است.
🖇جهت ثبتنام فرم الکترونیکی را پر کنید.
📲 کسب اطلاعات بیشتر:
09335300254
📌معاونت #رسانه مرکز بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان
@boesna_news
🔄❌بی عوض دانی چه باشد در جهان؟
⚰🔮عمر باشد عمر، قدرش را بدان…!
🪔سوماردیبهشتبزرگداشتشیخبهایی
#شیخ_بهایی
#رسانه_رسانا
◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇
🎐بسیجدانشجویے پردیسفاطمهالزهرا{س}اصفهان
https://zil.ink/basij_pfz_esf
گر نبودی مذهب و مکتب دگر چیزی نداشت
🪔اعتبار و عزت شیعه ز قول صادق است..
🥀عرض تسلیت #شهادت_امام_جعفر_صادق(ع)
#رسانه_رسانا
◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇
🎐بسیجدانشجویے پردیسفاطمهالزهرا{س}اصفهان
https://zil.ink/basij_pfz_esf
#مجموعه_پوستر
⭕️ماجرای شکست حمله نظامی آمریکا در طبس؛ روایتی از معجزهای در کویر
در شب ۵ اردیبهشت ۱۳۵۹ (۲۴ آوریل ۱۹۸۰)، آمریکا عملیاتی نظامی با نام رمز "دلتا" را برای آزادسازی گروگانهای سفارت خود در تهران آغاز کرد.
🚦نیروهای آمریکایی با هشت فروند بالگرد و چند هواپیمای نظامی وارد منطقهای در دل کویر طبس شدند؛ جایی که قرار بود به عنوان پایگاه موقت عملیات استفاده شود.
یکی از بالگردها از هواپیمای c-۱۳۰ سوختگیری کرد و از زمین برخاست که ناگهان بر اثر اشتباه خلبان با هواپیما برخورد کرد و هر دو آتش گرفتند. سپس بر اثر طوفان شن، دو بالگرد دیگر، دچار نقص فنی شدند و از انجام عملیات باز ماندند. در نتیجه اجرای طرح با هماهنگی کارتر متوقف شد و آمریکاییها از بیم آنکه، همگی در طوفان شن نابود شوند یا اسیر نیروهای ایران بشوند، از فرصت شب استفاده کردند و فرار کردند.
این حادثه در ایران به عنوان "معجزه طبس" شناخته میشود؛ چرا که بدون دخالت مستقیم نظامی ایران، دشمنِ تا دندان مسلح، شکست خورد. حضرت امام خمینی (ره) در واکنش به این حادثه فرمودند:
🌪✨«شنها مأمور خدا بودند.»
واقعه طبس نشانهای از اتکال مردم به قدرت الهی تلقی شد.
📈❌این شکست، در تاریخ ایالات متحده نیز یکی از لکههای ننگ در عملیاتهای برونمرزی این کشور محسوب میشود.
🌐کسب اطلاعات بیشتر
#طبس
#رسانه_رسانا
◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇
🎐بسیجدانشجویے پردیسفاطمهالزهرا{س}اصفهان
https://zil.ink/basij_pfz_esf