خاصیت پروژه بگیری همینه
شما برو پیجا و کانالاشونو زیر و رو کن
ببین میگن این تجمعات این بزن برقص ها این خیابون بستن ها خلاف شرع و غیر قانونینه؟
ببین صداشون اصلا در میاد
اما همین حروم لقمه ها تا میدیدن چهارنفر جمع شدن یکجا مطالبه حجاب و عفاف دارن ، نعره میزدن که اینکار غیر قانونیه ! هزارتا برچسب میزدن بهشون که اینا خوارجن اینا تو زمین دشمن بازی میکنن ،حتی همین چند روز پیش دیدم یکی برداشته بود تجمع اینارو مسخره کرده بود و نوشته بود ده نفر جمع شدن خودشونو مسخره خاص و عام کردن
با مطالبه حجاب و عفاف.
تعداد کمشونو مسخره کرده بود.
این وضعیت ما حاصل جاده صاف کنی
پروژه بگیرهاس ، مردم باید خودشون
زرنگ باشن و فریب اینارو نخورن.
هدایت شده از بصیرت محور
زمان:
حجم:
1.5M
ما هنوز نفهمیدیم
حجاب بهانه بود
پروژه اصلی نهادینه کردن
نافرمانی مدنی بود.
نافرمانی مدنی یعنی:
نه به قانون
نه به قانون یعنی خداحافظ جمهوری اسلامی
#بصیرت_محور
📍 http://Eitaa.com/basirat_mehvar
هدایت شده از بصیرت محور
12.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت اول☝️
شهید رسول دوست محمدی😔
سیاهیهای خیمه اما حسین (ع) را آتش زده بودند. شهید دوست محمدی با آقای مجتبی معتمدی سریعاً با چند نفر دیگر جلوی خیمه حضور پیدا میکنند. کسانی که خودشان را عضو مردم میدانند، شروع میکنند به سنگپرانی و حمله. البته ما انها را از مردم نمیدانیم، وگرنه مردم کجا به خیمه امام حسین (ع) حمله میکنند؟ اینها گروهی اراذل و اوباش بودند که فقط دنبال آشوب بودند.
وقتی دوستان ما جلوی خیمه ایستاده بودند، فرد آشوبگری که صورتش را پوشانده بود، به سمت خیمه هجوم میآورد. اینجا معتمدی او را از پشت میگیرد تا به طرف خیمه نرود. در همین حین همین آدم چاقو را درمیآورد و تا جایی که من دیدم دوازده سیزده تا چاقو به بازوی آقای معتمدی میزند. حال ایشان به لطف امام حسین (ع) خوب است چرا که وی با خوردن چاقو از حال میرود. چون این چاقو 7 سانت داخل بدنش رفته و دوازده سیزده تا چاقو به بازوی وی میخورد. شهید دوستمحمدی میآید تا مجتبی را نجات بدهد که خودش با یک ضربه چاقو در قلب به زمین میافتد...
این اغتشاشگران اینقدر نامرد بودند؛ که جلوی آمبولانس را میگیرند و نمیگذارند آمبولانس به محل حادثه برسد. اینها بویی از مردانگی نبرده بودند.
پ ن : نه میبخشیم ، نه فراموش میکنیم
#بصیرت_محور
⭕ ایتا 👇
📍 http://Eitaa.com/basirat_mehvar
⭕ تلگرام👇
📍 https://t.me/basirat_mehvar1
هدایت شده از بصیرت محور
12.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت دوم☝️
شهید حمید پورنوروز😔
آشوبگران با شنیدن صدای موتور بچه های گردان فرار کردند، لیدرهای اصلی به سمت یک کوچه فرار کردند اما وقتی متوجه بنبست بودن کوچه شدند و دیدند راه فراری ندارند، درب یک منزل را شکستند و وارد آن منزل شدند.
موتور حمید زودتر از بقیه دوستانش به آن کوچه رسید، حمید با شنیدن صدای پیرزنِ صاحبخانه که از ترس فریاد میزد نتوانست منتظر بماند تا بقیه دوستانش برسند؛ پیاده شد و وارد منزل شد.
تعدادی از آشوبگران پشت درب منزل ایستاده بودند تا نگذارند رفقای حمید وارد منزل شوند، اینجا بود که حمید تنهای تنها ماند بین یک عده آدم بیرحم..
با هرچه که در دستشان داشتند حمید را زدند و یکی با سنگ به سرش و دیگری با چاقو به گردنش و چند نفری هم به جان پهلویش افتادند.. آنجا بود که
ندای "سلام بر مادر" بلند شد و حمید که آن شب دنبال روضهخوان سرور زنان دوعالم بود، خودش شد روضه مجسم مادر، روضه غریب گیر آوردنت.
پ ن : نه میبخشیم ، نه فراموش میکنیم
#بصیرت_محور
📍 http://Eitaa.com/basirat_mehvar
هدایت شده از بصیرت محور
12.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت سوم:
شهید فرید کرم پور
پ ن : نحوه شهادت آقا فرید
منو یاد این بیت انداخت😔
ناله ات زیرِ سم اسب مرا پیرم کرد
چشمم از بعدِ على اکبر خود ترسیده💔
#بصیرت_محور
📍 http://Eitaa.com/basirat_mehvar
اونا از کشته سازی های فیکشون
روایت غالب به مردم تحویل دادن
ما از مظلومیت این شهدا
نتونستیم ذره ای استفاده کنیم
خون این شهدا میتونست خوی وحشی و درنده این جریانو به مردم ثابت کنه
منتها نشد ، ما خودمونم نتونستیم
چون بستر اینستاگرام بابت اینکارا
پیجمون رو بست.
همین امروز دوتا پستمون رو برداشت
با محدودیت پیجو میاریم بالا
تا ازش بهره ببریم برای مخابره روایت
اینستاگرام حرومی میاد میبنده.
از اون طرف کشته های فیک اینارو بولد میکنه بعنوان سند جنایت جمهوری اسلامی
اما کشته های مارو بشدت سانسور و بایکوت میکنه
هدایت شده از ا
تیک تاک هر کدام از پست های شما را میذارم کم مونده خودمو هم شوت کنه بیرون
اوایل یک در میان اجازه میداد ولی بعد یه مدت هر چی از کلیپ های شما را گذاشتم حذف شد
بصیرت محور
تیک تاک هر کدام از پست های شما را میذارم کم مونده خودمو هم شوت کنه بیرون اوایل یک در میان اجازه مید
یوتیوب هم همینه
کلا تو این پلتفرمها ما هرچی بگیم
و هرکاری کنیم غیرمجازه
بصیرت محور
#رفاقت اگر تصویر بود... #بصیرت_محور 📍 http://Eitaa.com/basirat_mehvar
یکی از تلخ ترین چیزهایی که تا به این سن تجربه کردم ، دوری از رفقایی بود که جونم به جونشون بند بود...
اکیپی بودیم که همه جا با هم بودیم
اگر کلاسامون جدا میوفتاد میرفتیم
پیش مدیر که الا بالله مارو بنداز تو یه کلاس، با هم میرفتیم با هم میومدیم
با هم تو یه محل بازی میکردیم
اون موقع من عاشق لیزر بودم
یه اسباب بازی فروشی بود به اسم حسن آقا، پولامو جمع کردم رفتم خریدم
حتی بازش نکردم بردم همونجوری دادم به علی از بس دوسش داشتم مثل برادرم...
زمونه مارو از هم جدا کرد💔ما مجبور شدیم خونه مونو عوض کنیم و کلا از اون محله بریم . چند سال بعد رفتم
دم خونه ی یکی از بچه ها، دل تو دلم نبود
با خودم میگفتم الان یعنی چه شکلیه؟
منو یادش هست ؟ در زدم در و باز کرد
گفتم منزل فلانی؟ گفت : نه
خیلی پکر شدم رفتم پرس و جو کردم
دیدم از اون محله رفتن ، ضد حال بدی بود
خیلی بد...طی این سالها تو عالم رویا
این بچه ها رو بارها و بارها دیدم
انگار روحم دنبالشون بود و وقتی بهشون میرسید از شدت ذوق از خواب میپریدم
و وقتی میدیدم خواب بوده ، چنان پکر میشدم که نگو و نپرس...
تو ایام کرونا دوتاشونو بالاخره با هزار
پرس و جو پیدا کردم، خیلی تغییر کرده بودن، دیگه اون صمیمیت دوران بچگی نبود ،زن و بچه دار شده بودن و سرشون به زندگی شون گرم بود و حسابی عوض شده بودن. خدا میدونه با چه حسرتی دارم
اینو مینویسم که چقدر دلم تنگ شده برای اون روزا💔 برای آتیش سوزوندنامون
برای فوتبال بازی کردنامون ، برای گریه کردنامون برای خوراکی خوردنامون
برای مسخره بازیامون ،برای قدم زدنامون
برای راه کج کردنامون ، برای شوخی هامون
برای دعواهامون... روزگار بین ما جدایی انداخت و حسرتی ابدی به ما هدیه داد.
یکی از این بچه ها رو یکبار اتفاقی چند سال پیش تو اتوبوس دیدم ، سمت بعثت!
اون سوار اتوبوس بود من پیاده ، یک لحظه از جلوی چشمم رد شد ، دوست داشتم اون لحظه زمان متوفف بشه برم بغلش کنم
گردنشو بگیرم بگم محمد جواد آشغال
میدونی چند ساله به فکرتم؟ میدونی چشمم چقدر دنبالت گشته؟
حیف که همچین قدرتی رو نداشتم
و اتوبوس گازشو گرفت رفت
دویدم دنبالش به امید اینکه وایمیسه
اما اتوبوس رفت و دل مارو هم با خودش برد... تو این سالها دوست ها و همکلاسی ها و همکارهای زیادی رو دیدم
اما هیچ کدوم رفاقت دوران بچگی رو
برام زنده نکرد جوری که هنوز که هنوز
روحم تو اون فضا سیر میکنه و دنبالش میگرده.