مردی برای اخذ وام به صندوق مسجد مراجعه کرد ولی پاسخ شنید "چون اهل مسجد نیستی به شما وام نمیدهیم" او هم چند روز در مسجد نماز خواند و با مراجعه به صندوقدار و اشاره به حضورش در نمازها وام خواست، ولی باز هم نه شنید و عصبانی گفت حال که اینطور شد من هم نمازها را بی وضو خواندم!
#خواهران_منصوریان
*سیاوش آقاجانی*
سروش👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
13.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مستندی جنجالی از اعترافات "دری اصفهانی" (جاسوس هستهای) که امروز توسط "کریمی قدوسی" در مجلس پخش شد
🔹آقای ظریف هم امروز فرمودن که شهادت میدهم آقای دری اصفهانی وطن پرست است
سروش👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
🔴به ثمر نشستن گفتمان سیاست خارجی دولت اعتدال
به سلامتی، جناب حسین فریدون هم فردا #دکتر می شوند. عنوان تز "گفتمان اعتدال در سیاست خارجی".
تز دولت اگر برای مردم نان و آب نشد و دلار 11 هزار تومانی و تورم افسارگسیخته را روی دست آنها گذاشت، اما برای متهم ماجرای مدیران نجومی بگیر، یک دکترا دست و پا کرد.
#دکتر_فریدون متخصص ...
سروش👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basirate
#بد_و_بدتر
جناب دکتر ظریف، خیلی #بد است که آدم برای تبرئه خود خائن وطن فروش را خادم وطن پرست بنامد؟! البته #بدتر داستان امروز اینست که آن سازمانی که ظریف مجوز حضور #دری_اصفهانی در تیم مذاکره کننده برجام را به آنها حواله می دهد! بیانیه بدهد و او را از اتهام نه، که جرم قطعی مبری کند.
سروش👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
🔻وقتی رئیس فراکسیون غذا و داروی مجلس میگوید "مردم نگران نباشند؛ در تامین شیرخشک و پوشک بچه به طور قطع مشکلی نداریم."
فکر میکنم این دولت و مجلس باید از خجالت سرشان را بگذارند زمین و بمیرند. دغدغهی این کشور از موشکهای دوربرد و پرتاب ماهواره و فرستادن موجود زنده به فضا و نانو و سلولهای بنیادین رسیده به پوشک بچه!
آقای روحانی! تو با این مملکت چه کردی؟!
#توییت
🖋کبری آسوپار
سروش👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
1.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بزودی در سراسر ایران
سروش👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
📖 داستان
#ادامه_خاطرات_یک_وهابی
#قسمت_بیست_و_یک : 1⃣2⃣
(شفایم_بده)
اون جمعه هم عین روزهای قبل ، بعد از نماز صبح برگشتم توی تخت ... پتو رو کشیدم روی سرم و سعی می کردم از هجوم اون همه فکرهای مختلف فرار کنم و بخوابم ...
.
حدود ساعت پنج بود ... چشم هام هنوز گرم نشده بود که یکی از بچه های افغانستان اومد سراغم و گفت: پاشو لباست رو عوض کن بریم بیرون ... با ناراحتی گفتم: برو بزار بخوابم، حوصله ندارم ... .
خیلی محکم، چند بار دیگه هم اصرار کرد ...دید فایده نداره به زور منو از تخت کشید بیرون ... با چند تا دیگه از بچه ها ریختن سرم ... هر چی دست و پا زدم و داد و بی داد کردم، به جایی نرسید ... به زور من رو با خودشون بردن ... .
.
چشم باز کردم دیدم رسیدیم به حرم ... با عصبانیت دستم رو از دست شون کشیدم ... می خواستم برگردم ... دوباره جلوم رو گرفتن ... .
.
حالم خراب بود ... دیگه هیچی برام مهم نبود ... سرشون داد زدم که ... ولم کنید ... چرا به زور منو کشوندید اینجا؟ ... ولم کنید برم ... من از روزی که پام رو گذاشتم اینجا به این روز افتادم ... همه این بلاها از اینجا شروع شد ... از همین نقطه ... از همین حرم ... اگر اون روز پام رو اینجا نگذاشته بودم و برمی گشتم، الان حالم این نبود ... بیچاره ام کردید ... دیوونه ام کردید ... ولم کنید ... .
.
امام رضا، دیوونه هایی مثل تو رو شفا میده ... اینو گفت و دوباره دستم رو محکم گرفت ...
سروش👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor