بسم الله الرحمن الرحیم
بحث #باستان_شناسی_پروژه_نفوذ به یاری خدا در 6 فصل و بصورت موجز و مختصر تقدیم عزیزان خواهد شد.
💊جای مقدمه)
دشمنان اسلام در هر مقعطی که دچار استیصال می شوند و توان مبارزه ی رو در رو را در خود نمیبینند با نفوذ در لایه های تصمیم گیر و تصمیم ساز، سعی در انحراف و یا تضعیف و یا کند شدن حرکت رو به رشد اسلام شده و می شوند.
بحث نفوذ، مساله ای نیست که مربوط به انقلاب افتخار آمیز ما باشد. از صدر اسلام و با تشکیل حکومت رسول الله (ص) ما شاهد نفوذ عناصر منحرف در دستگاه حکومتی بوده ایم.
از نفوذ خلیفتین که از عناصر شناسنامه دار یهود بوده اند تا نفوذ در بدنه انقلاب نوپای جمهوری اسلامی، همه یک خط را دنبال میکند و آن چیزی نیست جز مبارزه ای از روی استیصال دشمنان.
🔑فصل اول) نفوذ در بدنه ی انقلاب نوپای جمهوری اسلامی
از روز 22 بهمن که رسما رژیم ستمشاهی توسط خواست مردم و با رهبری امام راحل(ره) به آخر ایستگاه خود رسید ما شاهد نفوذ عناصر واداده در بدنه انقلابی جمهوری اسلامی بوده ایم.
امام خمینی(ره) در 15 بهمن 1357 در مدرسه علوی تهران، مهندس مهدی بازرگان را به عنوان نخست وزیر دولت موقت معرفی کردند. (حکم توسط هاشمی رفسنجانی قرائت شد).
👈بازرگان ماجرای انتصاب خود به نخست وزیری را این گونه شرح می دهد:
«اما انتصاب دولت موقت را باید از چهاردهم بهمن ماه در دبیرستان رفاه _ سه روز بعد از ورود امام به تهران _ شروع کنیم. امام خمینی در آن سه روز با چه کسانی گفتگو کرده بودند خبر ندارم. همین قدر می دانم که اعضای شورای انقلاب تقریبا همه روزه در طبقه دوم دبیرستان رفاه جمع می شدیم و سری هم به آقا در ساختمان علوی می زدیم عصر شنبه که رفتیم ما را مخاطب قرار داده پرسیدند ، برای نخست وزیری چه کسی را تعیین کنیم؟ حاضرین ساکت مانده به یکدیگر نگاه می کردند، اسامی اشخاصی چون آقای صدر حاج سید جوادی در صحبت های بین الاثنین به میان آمد. نمی دانم مرحوم مطهری بود یا یکی دیگر از روحانیون شورای انقلاب که مرا پیشنهاد کرد. اعضای غیر روحانی هم شخص دیگری را در نظر نداشتند ولی نظر عموم روی من رفت و اگر کسی موافقت نداشت حرفی نزد بازرگان سپس توضیح می دهد که برای مطالعه و مشورت اجازه می خواهد و در این فاصله بنا به تصریح ابراهیم یزدی با آیت الله طالقانی مشورت می کنند. آیت الله طالقانی مخالفت می کنند چرا که معتقد بودن دیدگاه های وی با روحانیون شورای انقلاب متفاوت است. گویا در نهایت اصرار ابراهیم یزدی بازرگان را متقاعد به پذیرش پست نخست وزیری می کند.
👈بازرگان در ادامه گفته هایش اذهان میکند:
«که در جلسه روز یک شنبه آیت الله خمینی راجع به عدم وابستگی حزبی و این که نخست وزیر و وزرا _ و شاید اعضای شورای انقلاب _ نباید عضو هیچ حزب باشند بیاناتی عرض کردند. حاضرین متعجب شدند چون امر مسلم، نخست وزیر انتخابی از نهضت آزادی بود. همین مطلب را آقای مهندی کتیرایی یا مرحوم مطهری عنوان کردند امام فرمودند خوب استعفا دهند.... بالاخره قرار شد کسانی که حزبی هستند از مسئولیت و اشغال فعالیت و مشارکت در حزب خود ، خوداری نمایند» (بازرگان، مهدی، شورای انقلاب و دولت موقت، ص 36_33) .
👀 به هر روی با همه مخالفت ها و موافقت ها دولت موقت کار خود را آغاز می کند.
👈امام در حکم نخست وزیری بازرگان (15 بهمن 1357) حق شرعی خود را این گونه توضیح می دهند:
«من ایشان (مهندس بازرگان) را حاکم کردم، یک نفر آدمی هستم که به واسطه ولایتی که از طرف شارع مقدس دارم، ایشان را قرار دادم. ایشان را که قرار دادم، واجب الاتباع است. یک حکومت عادی نیست. یک حکومت شرعی است. باید از او اتباع کنید. مخالفت با این حکومت مخالفت با شرع است و قیام علیه شرع است.»
(صحیفه امام، ج6، ص54)
📍نکته:
نخستین وظیفه ای که بر عهده دولت موقت محول شد برگزاری رفراندوم برای تغییر نظام حکومتی بود.
بازرگان به تبعیت از افکار لیبرالی خود «جمهوری دموکراتیک اسلامی» را طرح نمود. که این عنوان با مخالفت های صریح امام خمینی(ره) مواجهه می شود. اظهارات امام پیش از انجام همه پرسی، بیانگر این مطلب است که جمهوری اسلامی خواسته مردم است و در یکی از سخنرانی های خود می فرمایند:
«ما اسلام را می خواهیم. ملت ما اسلام را می خواهد... ملت ما یک پارچه خواهان جمهوری اسلامی است... و ما باید آن را دنبال کنیم». (صحیفه امام، ج6،ص 353) و بالاخره در 11 فروردین 58 انتخابات در سراسر کشور برگزار شد و حدود 2/98 درصد از مردم به جمهوری اسلامی آری گفتند.
برای جواب به این سوال باید کمی عقبتر برگردیم و در پاریس هنگامی که امام (ره) در تبعید به سر میبردند چراییه این سوال را جستجو کنیم.
بدیهی بود که امام خمینی مواضع بازرگان را میشناختند و با آن موافق نبودند.
بازرگان در اواخر مهر در پاریس خدمت امام رسید و تلاش کرد تا به اصطلاح مواضع امام را تعدیل کند. وی در حضور امام خمینی «سه انگشتش را جلو امام گذاشت و گفت:
آقا! ایران سه رکن دارد: شاه، ارتش و آمریکا. شما میگویید شاه برود، اولا کجا برود؟ شاه رفتنی نیست، به فرض برود، با آمریاک و ارتش چه میکنید؟ فکر این دو رکن را کردهاید؟
👈حضرت امام با تبسم فرمودند: شما بگویید شاه باید برود، با مردم همصدا بشوید، وقتی رفت، ارتش فرزندان همین مردماند، به دامن انقلاب بر میگردند، آمریکا هم گورش را گم میکند. شما غصه اینها را نخورید، شما موضع ملت را بپذیرید که شاه باید برود».
امام خمینی بعد از ملاقات بازرگان در یک سخنرانی ضمن اشاره به «سیاست گام به گام» بازرگان فرمودند: گاهی «بعضی از محترمین» پیشنهادهایی میدهند که «اصل رژیم باقی باشد»، ولی شاه برود یا باشد، اما طبق قانون اساسی «سلطان باشد و حکومت نکند» و «بعد کمکم، یک قدم به جلو برویم». بنده گفتم آقا اگر شما این قدم را سست کنید در قدم دوم قدمهای شما را میشکنند».
مهندس بازرگان قبل ازاین نیز هنگام بازداشت (1357/6/18 تا 1357/6/26) در مصاحبهای که ساواک با وی انجام داده بر اختلافات خود با امام خمینی(ره) تصریح میکند و میگوید:
«در حال حاضر رهبری فعالیتها از دست ما گردانندگان سابق خارج شده و جوانان هستند که با اعتقاد به مبارزه و جهاد که بیشتر از افکار خمینی الهام میگیرند، کارها را در دست دارند». وی در مورد حکومت پیشنهادی امام خمینی میگوید: «به نظرات خمینی از نظر حکومت اسلامی ایراداتی داشته و گفتهام از نظر مذهب تا به حال راجع به حکومت از جانب روحانیون مطلبی عنوان نشده و از نظر تاریخی تا به حال مطرح نبوده است. اگر چنین مسئلهای را عنوان میکند [سقوط رژیم] در صورت تحقق چه چیز جانشین حکوکمت خواهد کرد؟ از طرفی عقیده دارم که روحانیون نمیتوانند حکومت را اداره کنند».
✂️حال سوال این است که امام خمینی با همه شناختی که از بازرگان داشتند، چرا وی را مامور تشکیل دولت موقت کردند؟
👈یکی از عوامل مهم، احترامی بود که امام خمینی به نظریات ومشاورههای یاران خود قائل بودند و به عبارتی اصل احترام به مشورت موجب تصمیم امام خمینی شد.
حاج احمدآقا فرزند امام خمینی معتقدند که «دوستان امام( بخوانید اصرار جناب آقای هاشمی)، آقای مهندس بازرگان برای نخستوزیری موقت انتخاب و پیشنهاد کردند. امام مخالف بودند، اما به واسطه احترام به نظر دوستان قبول کردند».
امام خمینی خود در نامه معروفی که در 1368/1/6 به آقای منتظری نوشتند تصریح کردند که «والله قسم، من با نخستوزیری بازرگان مخالف بودم، ولی... نظر دوستان را پذیرفتم».
امام خمینی با همه قاطعیت، رای اکثریت مشاورین را همواره مورد احترام قرار میدادند، چنان که در انتخابات قائممقامی آقای منتظری هم با اینکه مخالف بودند به دلیل نظر اکثریت خبرگان آن را پذیرفتند. همان طوری که با ریاست جمهوری بنیصدر نیز مخالف بودند، ولی به احترام رای اکثریت مردم ریاست وی را تنفیذ کردند.
شاید تصریح امام خمینی در حکم انتصاب بازرگان مبنی بر «بنابر پیشنهاد شورای انقلاب» و تاکید بر آن در سخنرانی معارفه که «شورای انقلاب ما پیشنهادشان این بوده است که ایشان رئیس دولت باشند» همه اشارهای به این موضوع باشد که امام خمینی شخصاً نظر مثبتی بر نخستوزیری بازرگان نداشتهاند. با این حال امام خمینی خود را مبرای از مسئولیت این اشتباه نمیدانستند. ایشان در سخنرانی 1354/5/29 به تشریح این اشتباه پرداختند و علت آن را نداشتن «تجربه»میدانستند که علت اساسی آن بود که «ما دو دسته بودیم یک دستهمان از مدرسه آمده بودیم و یک دستهمان از خارج آمده بودیم. نه ما (مدرسهایها) تجربه انقلابی داشتیم و نه آنها (خارجنشینها) روح انقلابی را» به این جهت «دولت موقت را قرار دادیم و خطا کردیم. از اول باید یک دولتی که قاطع باشد و جوان باشد تا بتواند مملکت را اداره کند» انتخاب میکردیم. امام خمینی در عین حال به ناچاری و عدم آشنایی نیروهای انقلاب نیز در این انتخاب اشاره کردند و فرمودند: «منتها آن وقت ما نداشتیم فردی را که بتوانیم، آشنا نبودیم تا بتوانیم انتخاب کنیم. انتخاب کردیم و خطا شد». امام خمینی در این سخنرانی مسئولیت این اشتباه را پذیرفتند و فرمودند: «ما یا مقصریم یا قاصر و در هر دو جهت آن در پیشگاه ملت جواب باید بدهیم». با این تحلیلها باید پرسید دلیل انتخاب پیشنهاددهندگان خصوصا استاد مطهری و دکتر بهشتی چه بود؟
در آن زمان بسیاری بر این اعتقاد بودند که مسئولیتهای اجرایی باید در دست شخصیتهای غیرروحانی قرار بگیرد، حتی خود حضرت امام نیز بر این اعتقاد پافشاری میکردند. ثانیاً مسئولیت خطیر اولین دولت اسلامی باید به کسی واگذار میگردید که از سابقه و تجربه مدیریتی حکومتی برخوردار باشد. از آنجا که انقلابیون رادیکال همیشه از مناصب حکومتی به دور بودهاند از هیچ تجربه مدیریتی برخوردار نیستند؛ اما بازرگان بعد از بازگشت از فرنگ، تدریس در دانشکده فنی را آغاز کرد، بعد از چندی با جمعی از دوستانش یک شرکت ساختمانی به نام «اما» را تاسیس کرد، بعد از آن رئیس دانشکده فنی شد و در دولت مصدق به عنوان عضو هیئت خلع ید درآمد و سپس به مدت 9 ماه به عنوان رئیس هیئت مدیره رشکت نفت ملی منصوب گردید، چندی بعد مدیریت سازمان لولهکشی آب تهران را پذیرفت و مدتی نیز در شرکت سیمان درود فعالیت میکرد. علاوه مهندس بازرگان رهبر نهضت آزادی به عنوان یک حزب سیاسی بود و سابقه فعالیتهای سیاسی و فرهنگی فراوانی داشت. به همین جهت یاران امام خمینی معتقد بودند که مهندس بازرگان علاوه بر تدین صاحب تجربه هم میباشد.
عدهای نیز معتقد هستند «باید مجموعهای روی کار میآمد که مخالفین و بیرونیها خیلی حساسیت نشان ندهند». آیا این موضوع مورد توجه بعضی از یاران امام بوده است یا نه چندان روشن نیست، ولی یکی از فواید دولت بازرگان با همه ناکارآمدیها، کم شدن حساسیت آمریکاییان نسبت به انقلاب اسلامی بود، با این همه نمیتوان گفت اگر یک دولت انقلابی روی کار میآمد، از دست آمریکا در آن موقعیت کاری ساخته بود یا نه؟ تجربه نشان داده است که آمریکا در سختترین شرایط تحقیرآمیز گروگانگیری، در حالی که ایران انقلابی با بحران داخلی و جنگ خارجی روبهرو بود کاری نتوانست انجام دهد!
در شكلگیری حادثه تسخیر لانه جاسوسی آمریكا، عوامل متعددی دخیل و موثر بودند كه تقریباً همهی این عوامل، متأثر از عملكرد دولت آمریكا، درقبال انقلاب اسلامی ایران بود. واقعیت این است كه دولت آمریكا با وجودپیروزی انقلاب، دست از مداخلهگری در امور ایران برنداشت. در طول 9 ماه بین22 بهمن 1357 تا 13 آبان 1358، انواع و اقسام حركتهای توطئهآمیز درسراسر كشور، علیه انقلاب شكل گرفت. كه به گونهای آشكار، دست آمریكاییهادر وقوع آنها دیده میشد و عملاً سفارت آمریكا، به صورت یك مركز جاسوسی، برای سازماندهی حركتهای تفرقه افكن و تجزیهطلبانه، درآمده بود.پیش از آن حضرت امام بر این مسأله واقف بودند ولذا در این مدت، در تمامیسخنرانیها و اعلام مواضع خودشان، طلاب و دانشجویان و جوانان را بههشیاری در برابر آمریكا و ضرورت مقابله با توطئههای این دولت، فرامیخواندند. همین هشدارها، باعث میشد تا دانشجویان به این یقین برسند كهحضرت امام، به عنوان رهبری انقلاب، اخبار و گزارشهای دقیقی به حضورشان واصل میشود كه اینگونه نسبت به اقدامات آمریكا، هشدار میدهند و همگانرا به مقابله با این اقدامات، دعوت میكنند.