👌داستان کوتاه پند آموز
💭 دختری یک تبلت خریده بود.
پدرش وقتی تبلت را دید پرسید:
وقتی آنرا خریدی اولین کاری که کردی چی بود؟
دختر گفت: روی صفحه اش را با برچسب ضدخش پوشاندم و یک کاور هم برای جلدش خریدم.
💭 پدر: کسی مجبورت کرد اینکار را بکنی؟
دختر: نه!
پدر: به نظرت با این کارت به شرکت سازنده اش توهین شد؟
دختر: نه پدر، اتفاقا خود شرکت توصیه میکند که از کاور استفاده کنیم.
💭 پدر: چون تبلت زشت و بی ارزشی بود اینکار را کردی؟
دختر: اتفاقا چون دلم نمیخواهد ضربه ای بهش بخوره و از قیمت بیفته این کار را کردم.
پدر: کاور که کشیدی زشت شد؟
دختر: به نظرم زشت نشد؛ ولی اگه زشت هم میشد، به حفاظتی که از تبلتم میکنه می ارزه.
💭 پدر نگاه با محبتی به چهره دخترش انداخت، و فقط گفت:
"حجاب" که میگن یعنی همین"
#نشر_حداکثری
بصیرت ظهور &تلگرام👇
telegram.me/basiratezohor
سروش👇
sapp.ir/basiratezohor
ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
✅حضرت آیت الله بهجت قدس سره:
وای بر ما اگر روزی بیاید که اسرار پنهان ما زیرورو شود و معلوم گردد که از اهل علم و اهل دین نیستیم، و تنها دنیای خود را آباد کرده ایم، و با این هیکل و لباس و مقام، اعمال و رفتار و اقوال، ما به صورت غیرمستقیم سبب انحراف دیگران شده ایم.
📚 در محضر بهجت، ج۱، ص۱۲۲
بصیرت ظهور &تلگرام👇
telegram.me/basiratezohor
سروش👇
sapp.ir/basiratezohor
ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
🔻علامه حسن زاده آملی:
💠 «از اهمّ مراقبات این است که انسان، مواظب واردات و صادرات دهان (و گوش) خود باشد... انسانی که واردات گوشش یاوه و هرزه و گزاف است صادراتش هم آلوده است. حرفها و افسانه های باطل، دهن و ذهن را کج و معوج میکند».
📗#انسان_و_قرآن
علامه حسن زاده آملي
بصیرت ظهور &تلگرام👇
telegram.me/basiratezohor
سروش👇
sapp.ir/basiratezohor
ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
سلسله درس هایی از سیره پیامبر اکرم(ص) وأئمه معصومین (س)
🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟
فصل چهارم امور اقتصادی(تولید)
بهرور ساختن مال ) رفاه اقتصادی جامعه در گرو دو عنصر محوری است : کوشش در تولید ؛ قناعت در مصرف . مقصود از تولید در اینجا هرنوع اشتغال به کار مشروع برای زندگی و پیشرفت اقتصادی فرد و جامعه است و شامل کشاورزی ، دامداری ، تجارت ، صنعت و مانند آنها می شود ودر آیات و روایات بر آن تأکید شده است کار و کوشش برای کسب مال حلال ، به گونه عام و تولید به طور خاص. مورد توجه و تشویق پیشوایان دین است در مقابل معطل گذاشتن مال نکوهش شده است امیر مومنان (س) می فرماید ملتی که آب و زمین کشاورزی به اندازه کافی دارد ولی آب ها را مهار و زمین را اصلاح نکند و از آن ها بهره برداری نکند و در اثر کم کاری یا بد کاری محتاج گردد از رحمت حق دور باد
💥💥💥💥💥💥💥💥
مفاتیح الحیاة ص 577و578
بصیرت ظهور &تلگرام👇
telegram.me/basiratezohor
سروش👇
sapp.ir/basiratezohor
ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
✍روزگاری در زدن هم اصولی داشت ، کوبه زنانه داشتیم و مردانه...
✍و وقتی در زده میشد صاحب خانه میدانست آنکه پشت در است زن است یا مرد و بر آن مبنا به استقبال او میرفت،
زندگی ها در عین سادگی در و پیکر و اصول داشت...
✍مردها کفشهای پاشنه تخم مرغی میپوشیدند تا از صدای آن از فاصله دور در کوچه پس کوچه های تو در تو خانمها بفهمند نامحرمی در حال عبور است...
✍منزلها بیرونی و اندرونی داشت و از ورود مهمان تا خروجش طوری منزل ساخته شده بود که متعلقات به تکلف نیفتند...
✍آن روزگاران امنیت ناموسی چندین برابر این زمان بود،
نه سیستم امنیتی در منازل بود و نه شبکه های مجازی برای پاییدن همدیگر...
✍اطمینان و شرافت و وفاداری و نگه داشتن زندگی با چنگ و دندان و آبروداری زوجین اصل زندگی بود...
✍من هرگز بخاطر ندارم کسی مهریه ای اجرا بگذارد و دادسراها این همه پرونده طلاق و درخواست طلاق و فرزندان طلاق...
✍نه ال سی دی بود نه اسپیلت و لباسشویی،
صابون مراغه ای بود و دستان یخ زده مادر در زمستان که با گریسیلین ترکهایش را مداوا میکرد...
✍و پدری که سر شب دم غروب خونه بود و خیز برمیداشت زیر کرسی و مادر کاسه اناردون کرده روی کرسی میگذاشت و نصف بدنمان زیر کرسی و سر و کله کز کرده در بیرون آن،با لباسهای ضخیم...
✍پاییزی پر باران و زمستانی پر از برف داشتیم
یادش بخیر همه چکمه داشتیم و تا لبه چکمه برف می آمد،هم زمین برکت داشت هم آسمان...
✍سفره مان برنج بخودش کم میدید،اما صفا و سادگی داشت...
و پنج ریالی پدر در صبحگاه مدرسه میشد نصف نان بربری با پنیر...
✍آن روزها پشت این دربهای کوبه دار با هم حرف میزدند خیلی گرم و صمیمی...
✍تابستان ها چقدر روی تخت های چوبی ستاره شمردیم و لذت آسمان بی غبار را بردیم...
چه حرمتی داشت پدر و مادر...
✍و پولها و مالها چه برکتی...
چقدر دور هم حرف برای گفتن داشتیم،
✍و چقدر از خدا میترسیدیم...
کله صبح قمری ها(یاکریم ها) میخواندند ،
✍با دوچرخه درخونه ها نون تازه و عدسی و شیر می آوردند محال بود کسی یازده صبح بیدار شود...
✍زود میخوابیدند و سحر بیدار میشدند و بهترین رزقها را دریافت میکردند،
زمستون برف وشیره میخوردیم و خیلی چیزی برای خوردن پیدا نمیشد و بهترین غذا را جمعه ها میخوردیم،
آنروزها مردم چقدر به یکدیگر رحم میکردند و مهربان بودند و گره گشا و اعصابها حرام ترافیک و ... نمیشد...
✍نفهمیدم چی شد ولی برف و کرسی و ستاره ها و کاسه بی تکلف انار و درب کوبه دار و دورهمی ها همه یکباره جمع شد...
✍حالا ما مانده ایم و دنیای بی خیر و برکت و دربهای ضدسرقت و آدمهایی که سخت فخر میفروشند و متکبرند گویی هرگز نمیمیرند و چنان دنیا دارند که گویی برای آن آفریده شده اند...
⬅️چقدر نعمتها از کف رفت و ما خواب خوابیم
بصیرت ظهور &تلگرام👇
telegram.me/basiratezohor
سروش👇
sapp.ir/basiratezohor
ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor