eitaa logo
بصیرت ظهور
6.6هزار دنبال‌کننده
89هزار عکس
53.4هزار ویدیو
267 فایل
امام علـی (ع): فکر تو گنجایش هر چیزی را ندارد، پس آن را برای آنچه مهم است فارغ گردان. *تــوضیح:ما اخبار و .... مطالب مهم را در کانال جهت اطلاع اعضای محترم قرار می دهیم.
مشاهده در ایتا
دانلود
تحلیل رهبر انقلاب از معنای آراء باطله این دوره از انتخابات 👈بعضی‌ها روی آراء باطله تکیه می‌کنند. آراء باطله دلیل چیست؟ آراء باطله دلیل جدایی آن افراد از نظام است؟ ابداً، ابداً. عکس قضیه است. 👈آن کسی که می‌آید در شعبه‌ رأی‌گیری می‌خواهد رأی بدهد، با صندوق قهر نکرده، می‌خواهد رأی بدهد، نگاه می‌کند می‌بیند شخصی که قبول دارد در این مجموعه‌ نامزدها نیست، خب این چه کار کند؟ می‌تواند قهر کند بگوید حالا که شخص مورد نظر من در فهرست این نامزدها نیست من رأی نمی‌دهم، میتواند برود، اگر قهر نکرد، نرفت و رأی داد و اسم همان شخص را نوشت که این می‌شود آراء باطل یا رأی سفید انداخت، پس این پیداست که به صندوق رأی علاقمند است، پیداست که با صندوق رأی قهر نکرده، پیداست که به نظام علاقمند است. 👈بعضی‌ها روی این چیزهای بی‌خودی همین‌طور مدام تحرک و حرف و گفت و تحلیل‌های غلط و اینها می‌کنند.  👈 👇 http://sapp.ir/basiratezohor بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor
▪️بازتاب گسترده صحبتهای محمدباقر قالیباف رئیس مجلس ایران: ما اطلاعات و فیلم های دوربین ها را به آژانس بین المللی انرژی اتمی نخواهیم داد زیرا قرارداد بازرسی با آن منقضی شده است.  👈 👇 http://sapp.ir/basiratezohor بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor
بزرگوار میگفت دوره دولت من دهه رشد اقتصادی و پیشرفته کسی باور نمیکرد فقط یه اشکال کوچیک هست که رشد قیمت رو با رشد اقتصادی و اووونچنان رونق اشتباه گرفته که اونم چیز مهمی نیست و طبیعیه! هیچ بقالی نمیگه ماست من ترشه:))  👈 👇 http://sapp.ir/basiratezohor بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor
9.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تحقیر بی بی سی و اپوزیسیون توسط مهمان برنامه؛ تشبیه جالب اپوزیسیون به ملانصرالدین و الاغش!! 💢 بیژن عبدالکریمی خطاب به بی بی سی: 🔺"ماجرای اپوزیسیون مثل قصه ملانصرالدین و خر و پسرش است؛ عملکرد اپوزیسیون کاریکاتوری است؛ همیشه در حال بدگویی و حمله علیه ایران هستند فارغ از آن که بدانند این اقدامات به جایی نخواهد رسید!  👈 👇 http://sapp.ir/basiratezohor بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor
⭕️عوارض واکــــسن ایرانی 🔻‏کی میگه واکسن ایرانی عوارض نداره؟ خودم دیدم رهبر انقلاب واکسن زد، همه دشمناش همزمان سکته مغزی و قلبی کردن عوارض از این بیشتر؟! 😏☺️ 👈 👇 http://sapp.ir/basiratezohor بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor
تقلید کانال منافقین از کانال‌ مغرض داخلی! دیگه طوری شده که نیاز نیست منافقین در داخل آدم داشته باشن، یه سری به ظاهر دوستان دروغ و خوراک خبری رو تهیه می‌کنن براشون! کسی قرار نیست با این جماعت که ظاهرا وظیفه‌ای جز نا امید کردن مردم و پمپاژ خودتحقیری در جامعه ندارن، برخورد کنه؟  👈 👇 http://sapp.ir/basiratezohor بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor
8.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پاسخ کوبنده کارشناس روسی به سوال های جهت دار مجری اینترنشنال سعودی؛ این آمریکا بود که تعهداتش را نقض کرد و از برجام خارج شد؛ مسائل موشکی هیچ ربطی به برنامه هسته ای ایران ندارد! 💢 میخائیل اولیانوف، نماینده دائم روسیه در سازمان های بین المللی در واکنش به اظهارات مجری که قصد داشت ایران را مقصر اصلی برجام نشان دهد گفت: 🔺 "خودتان هم می توانید ببینید در سال اول سیاست فشار حداکثری، ایرانی ها به همه تعهدات برجامی خود ادامه دادند و گزارش های منظم سازمان انرژی اتمی هم آن را تایید می کند؛ شرکای ما غیر از روسیه و چین وسوسه این را دارند که مواردی را به برجام اضافه یا کم کنند اما باید بگویم که این تلاش ها هرگز به ثمره نخواهد رسید"  👈 👇 http://sapp.ir/basiratezohor بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor
2.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️طالبان می گویند که باید حکومت کابل از بین برود و حکومت اسلامی در افغانستان برقرار شود ضمنا در این ویدئو اعلام می کنند که ایران و روسیه نیز با این طرح موافق هستند میگه: ویدئوی منتشرشده قدیمیه و فردی که در این فیلم حضور داره، «ملا عبدالمنان نیازی» معاون شاخه انشعابی و جدایی‌طلب از گروه طالبانه که مستقیما با عربستان و پاکستان ارتباط داشته و سرویس امنیتی افغانستان در سال‌های اخیر از وی برای تضعیف قدرت طالبان در منطقه هرات، حمایت می‌کرده!! میگم: خود طالبان رو کی ساخته؟! کی بهش قدرت داد؟ از کجا تغذیه شد؟ پشت همه ی جنایتهاش مگه عربستان و طالبان پاکستان نبوده؟! اصلا مگه سرویسهای جاسوسی سیا و موساد رو سران طالبان سوار نبودن؟! میگه: بیا از آب و هوا حرف بزنيم و وقت خودمون رو تلف نکنیم! 😒  👈 👇 http://sapp.ir/basiratezohor بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor
‼️ببند دهنت رو بیشعور😳😳 بازروایی خاطره ای منتشر نشده از شهید بهشتی 1 یکشنبه 87 تیر 9 ساعت 9:58 صبح خاطره ای منتشر نشده از شهید آیت الله بهشتی جلسه پرسش و پاسخ پیرامون حوادث و اتفاقات اخیر با حضور آیت الله دکتر بهشتی زمان: روز شنبه 1358/12/4 از ساعت 17 مکان: سالن آمفی تئاتر دانشکده فنی   خیلی ها خودشان را برای چنین برنامه‌ای آماده کرده بودند. بیشتر از همه، ضد انقلاب ها منتظر بودند تا در چنین برنامه‌ای، به اهداف خود که تخریب دکتر بهشتی بود، برسند. به همین خاطر بود که بچه‌های چادر وحدت، از آن چه که امکان داشت در این مراسم پیش بیاید، هراس داشتند. حدود یکی دو ساعت قبل از شروع مراسم و آمدن دکتر بهشتی، ما که شاید حدود 15 نفر بیشتر نمی‌شدیم، برای پیش گیری از حوادث، در ردیف جلوی صندلی های سالن نشستیم. هر لحظه بر تعداد جمعیت افزوده می‌شد. قیافه‌های همه به خوبی نشان می‌داد که از گروه‌های چپی یا مجاهدین هستند. غالب دخترها، بی‌حجاب و نهایتا با تیپ ظاهری مجاهدین بودند. اصلا دختر مسلمان چادری بین شان به چشم نمی‌خورد. صندلی ها کاملا پر شده بود که آیت الله بهشتی از درِ پایین، کنار ردیف اول وارد شد. ما صلوات فرستادیم ولی همهمه‌ای در سالن افتاد که صلوات ما بین آن گم شد. دکتر بهشتی که پشت میز بالای سِن قرار گرفت، دو محافظش یکی در انتهای سمت راست، و دیگری در انتهای سمت چپ سالن، هر کدام با فاصله‌ای حداقل 10 متر ‌ایستادند. بسم الله الرحمن الرحیم را که آیت الله گفت، دقایقی به عنوان مقدمه پیرامون حوادث اخیر صحبت کرد و قرار شد بیشتر به سوالات مخاطبین پاسخ بدهد. کاغذهایی که روی آنها مثلا سوال نوشته شده بود، دسته دسته به ایشان داده می‌شد که یکی یکی برمی‌داشت و می‌خواند. از هر ده کاغذ، شاید فقط یک سوال درست و حسابی در می آمد. اکثرا اهانت و فحاشی بود. دکتر بهشتی، هر برگ را که بر می‌داشت، اول با خودش آرام را می‌خواند و سپس می‌گفت: - خب ... اینم به مادرم فحش داده ... این یکی هم باز به خونوادم اهانت کرده ... در سالن همهم? ثابتی وجود داشت. ناگهان با فریادی که از عقب جمعیت بلند برخاست، فضا متشنج شد: - کثافت ... آمریکایی ... مزدور ... ولی‌آیت الله بهشتی، آرام و ساکت نشسته بود و فقط به هتاکی های آنها گوش می‌داد. تبسّمی بر لب داشت که اعصاب ما بچه حزب‌اللهی را خورد می‌کرد. چه معنا داشت که طرف داشت به نوامیست فحاشی می‌کرد، ولی تو بخندی؟ کم کم فضای سالن پر شد از داد و فریاد و فحاشی. ناگهان برق سالن قطع شد و سالن در تاریکی محض فرو رفت. چشم چشم را نمی‌دید. با قطع برق، صدای فحاشی بلندتر شد. حرف های بسیار رکیکی خطاب به خانواده آیت الله بهشتی فریاد شد. وحشت وجود ما را گرفت که نکند ضد انقلابیون از فرصت پیش آمده سوء استفاده کنند و به ایشان آسیبی برسانند. هیچ کاری هم از دست ما ساخته نبود. با توجه به این که احتمال زیاد می‌دادیم که قطع برق با برنامه قبلی و حساب شده باشد، مراقب بودیم کسی از ردیف اول جلوتر نرود. به خاطر ازدحام جمعیت که در روی زمین و میان ردیف صندلی ها هم نشسته بودند، امکان کنترل جمعیت نبود. با هراس و وحشت نشسته و مضطرب بودیم که چه خواهد شد. بیشتر از 10 دقیقه برق سالن قطع بود. بغض گلویم را گرفته بود. می‌خواستم در آن تاریکی گریه کنم. اصلا دیگر بحث سیاست و اختلاف عقیده مطرح نبود. فحاشی های بسیار رکیکی خطاب به خانواده آیت الله بهشتی می‌شد. مخالفت با بهشتی، چه ربطی به خانواده‌اش داشت که هر چه از دهان کثیف شان درمی آمد، به آنها خطاب می‌کردند. صداها درهم و برهم به گوش می‌رسید. ما که چاره و توانی نداشتیم، فقط داد می زدیم: - ببند دهنتو بی شعور ... خفه شو ... ادامه را همراهی کنید....  👈 👇 http://sapp.ir/basiratezohor بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor
بگو ... باز هم بگو ... بگو ...(فحش بده) بازروایی خاطره ای منتشر نشده از شهید بهشتی 2 خاطره ای منتشر نشده از شهید آیت الله بهشتی جلسه پرسش و پاسخ پیرامون حوادث و اتفاقات اخیر با حضور آیت الله دکتر بهشتی زمان: روز شنبه 1358/12/4 از ساعت 17 مکان: سالن آمفی تئاتر دانشکده فنی ‼️ببند دهنتو بی شعور ... خفه شو ... 👈برق که آمد، همه جا خوردند. برخلاف تصور همگان، آیت الله بهشتی، درحالی که همچنان تبسم زیبایی بر لب داشت، سر جای خودش پشت میز نشسته و دو محافظ هم سر جاهای خود بودند و اصلا به کنار او نیامده بودند. آرامش و خون سردی بهشتی، هر دو گروه حزب‌اللهی و غیر حزب‌اللهی را عصبانی کرده بود. ضد انقلاب ها از تبسّم و خون سردی او در برابر هتاکی ها و اهانت های زشت شان شدیداً عصبانی شده بودند و با شدت بیشتری فحاشی می‌کردند ولی ما، از خون سردی او در برابر پر رویی آنها عصبانی می‌شدیم که چرا با آنها برخورد تند نمی‌کند و عکس العملی نشان نمی‌دهد؟ 😔ساعتی که به همین منوال گذشت، آیت الله بهشتی گفت: 👈- اگه دیگه سوالی نیست من برم ... ناگهان از وسط جمعیت، کسی فحش رکیکی داد که دکتر بهشتی با همان خنده همیشگی گفت: - خب مثل این که هنوز حرف دارین ... پس من می شینم و گوش میدم. که دوباره سر جایش نشست. با صبر و تحمل عجیب او، فحاشی های دشمنانش نیز ته کشید. از بالای سن که خواست بیاید پایین، از پله‌های سمت راست آمد تا از در بیرون برود. ما ده - پانزده نفر، سریع دویدیم و دست های مان را دور کمر او حلقه کردیم که مبادا ضدانقلابیون به ایشان آسیبی برسانند. دست های من درست دور پهلو و جلوی دکتر بهشتی، با یکی دیگر از بچه‌ها حلقه شده بود. نگاهم در چشمان او خیره مانده بود که نشان از صبر و تحمل بسیارش داشت. همین که به در خروجی نزدیک شد، جوانی حدودا 20 ساله، با چهره‌ای شدیداً عصبانی که رگ گردنش بیرون زده بود، خودش را رساند جلوی بهشتی. همین که رو در روی او قرار گرفت، شروع کرد به فحاشی. رکیک‌تر و کثیف‌تر از آن، اهانتی نشنیده بودم. بدترین اهانت های ناموسی را نسبت به خانواده آیت الله بهشتی، توی رویش فریاد کرد. من دیگر گریه ام گرفت. سعی کردیم او را از بهشتی دور کنیم، ولی او که ول کن نبود، سفت چسبیده بود و همچنان با عصبانیت و بغض، فحش می‌داد. ما هم که می‌خواستیم جوابش را بدهیم، با بودن بهشتی نمی توانستیم. مانده بودیم چه کار کنیم. اما آیت الله بهشتی، تبسّمی سخت بر لب آورد و درحالی که سرش را تکان می‌داد، زبان گشود و با لبخند خطاب به آن جوان عصبی گفت: - بگو ... باز هم بگو ... بگو ... ادامه را همراهی کنید....  👈 👇 http://sapp.ir/basiratezohor بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor
‼️دهنت رو ببند بیشعور!! (قسمت پایانی) بازروایی خاطره ای منتشر نشده از شهید بهشتی 3 من دیگر گریه ام گرفت. سعی کردیم او را از بهشتی دور کنیم، ولی او که ول کن نبود، سفت چسبیده بود و همچنان با عصبانیت و بغض، فحش می‌داد. ما هم که می‌خواستیم جوابش را بدهیم، با بودن بهشتی نمی توانستیم. مانده بودیم چه کار کنیم. اما آیت الله بهشتی، تبسّمی سخت بر لب آورد و درحالی که سرش را تکان می‌داد، زبان گشود و با لبخند خطاب به آن جوان عصبی گفت: - بگو ... باز هم بگو ... بگو ... این دیگر کی بود؟ طرف داشت بدترین اهانت های ناموسی را جلوی همه جمعیت نثارش می‌کرد، ولی او همچنان می‌خندید و تازه به او می‌گفت که باز هم بگوید. به سرعت بهشتی را به سالن و طرف در خروجی بردیم. دم در، آیت الله بهشتی از در خارج نشد. علت را که پرسیدیم، گفت: - من اگه از این جا برم بیرون ... شما این جوون‌ها رو می زنید ... با تعجب گفتم: - حاج آقا ما ده پونزده نفریم و اونا صدها نفر ... که خندید و گفت: - فرقی نمی‌کنه ... من پام رو از این جا بذارم بیرون، شما اینا رو کتک می زنین ... برای همین هم من همین جا می‌ایستم تا همه اینا به سلامت از دانشکده خارج بشن، اون وقت من می رم ... 👈🏼نمی پذیرفت که از سالن خارج شود. جمعیت داشت به طرف در خروجی می آمد؛ ما هراس داشتیم این جا هم اتفاق بدی بیفتد، ولی او نمی‌رفت. سرانجام با کلی قسم و آیه که به هیچ وجه به این جماعت چند صد نفره دست نمی زنیم، آیت الله بهشتی از در دانشکده خارج شد و در تاریکی، سوار ماشین شد و رفت. 👈🏼با رفتن بهشتی، ما که داشتیم از بغض می ترکیدیم، سریع در دانشکده را بستیم و دویدیم طرف میزهای داخل محوطه. هر کدام پای? میز آهنی یا چوبی ای به دست گرفتیم و به طرف جماعتی که درحال شعار دادن از سالن خارج می‌شدند، هجوم بردیم. هم آن جماعت فحاش که چند صد نفر بودند و کاملا فضای سالن را در اختیار گرفته بودند، از ترس ما ده پانزده نفر، به راهروهای دانشکده پناه بردند و ما که از ظلمی ‌که این بی شرف ها به آیت الله بهشتی کرده بودند، خون خون مان را می‌خورد، می‌دویدیم وسط شان و هر کس را که دم دست مان می آمد، می زدیم. بعضی که دیگر خیلی ترسیده بودند، از پنجره‌های دانشکده یک طبقه به بیرون پریدند و فرار کردند. بازنویسی خاطره ای از حمید داوودآبادی  👈 👇 http://sapp.ir/basiratezohor بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor