هرگز ظاهر زندگی دیگران رو با باطن زندگی خودمون مقایسه نکنیم! شبکه‌های اجتماعی ویترین زندگی مردم هستند، با دیدن عکس‌ها قضاوت نکنیم... سروش👇 http://sapp.ir/basiratezohor بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor

🔷اصلاح طلب عزیز! اینکه روزنامه هایِ شما یکپارچه خبر فوت #ضياءالدين_درى رو سانسور میکنن، بیش از همیشه ملت رو به این واقعیت می‌رسونن که شماها به راستی سرمایه اسرائیل در ایرانید ▪️ #توییت سروش👇 http://sapp.ir/basiratezohor بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor

✅درکنار غذا چه چیزهایی بخوریم؟ 🔹 گوجه: افزایش هضم وجذب ویتامین های غذا 🔹 کاهو: کاهش پرخوری 🔹 جعفری: افزایش آرامش هنگام خوردن غذاو کمک به هضم آن سروش👇 http://sapp.ir/basiratezohor بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor

ترور یه واژه فرانسویه و معادل عربیش میشه "فتک". یعنی کشتن غافلانه و هدفمند (بدون اینکه طرف مقابل رو از کشتنش خبر کنی). یهود بنیان گزار ترور بوده و هست. ولی کشتن مجرمی که تحت تعقیب هست و میدونه قراره کشته بشه، معنای ترور نداره و بهش میگن "اغتیال". مثل کشتن کعب بن اشرف به دستور پیامبر (ص)، که ترور محسوب نمیشه. چون کعب میدونست دنبالش هستن بخاطر کارهاش. نمونش در دوران اخیر، شهید نواب صفوی بود که کارش ترور نبود، بلکه اغتیال بود. یهودی از 300 سال قبل از تولد پیامبر (ص) شروع به ترور کردن. از جد بیستم پیامبر (ص) یعنی "عدنان" شروع کردن. حالا ما از ترور جد دوم پیامبر (ص) یعنی "هاشم" که بنی هاشم حاصل از ایشون هست، بحث رو شروع میکنیم. ترور حضرت هاشم: هاشم از مکه برای تجارت به شام میره و توی یثرب (مدینه) مهمان یکی از بزرگان قبیله خزرج میشه و ایشون که اسمش عمرو بوده پیشنهاد میده هاشم دامادش بشه. هاشم با سلمی دختر عمرو ازدواج میکنه و میره مکه و بعد از باردار شدن سلمی برای وضع حمل دوباره میارش مدینه و خودش واسه تجارت رفت شام. هاشم به سلمی گفت احتمال داره از این سفر برنگردم و از پسری که به دنیا میاری خیلی نگهداری کن. بعدش هاشم رفت غزه و اونجا با سم کشتنش و همونجا خاک شد و به همین دلیل به غزه میگن غزه الهاشم. پس هاشم ترور شد اما تیر یهود دیر به هدف خورد. ترور عبدالمطلب: اسم پسر هاشم رو "شیبه" گذاشتن. مطلب برادر هاشم به مدینه رفت و این پسر که حالا 9 سالش بود رو دید که موقع کشتی گرفتن میگه "انا بن الهاشم" و وقتی قضیه رو از مادرش جویا شد بهش گفت که پسر برادرته و طبق وصیت هاشم ازش نگهداری کردم. مطلب هم با خودش بردش مکه جهت محافظت و در راه مورد حمله یهود قرار گرفتن (چون یهودی ها چهره شیبه رو میشناختن بر اساس اطلاعاتشون)، ولی سالم موندن و موقع رسیدن به مکه، مطلب گفت این برده ی من هست و اسمش شد عبدالمطلب (پدر بزرگ پیامبر). پس یهود در ترور عبدالمطلب ناکام موند به خواست خدا. #قسمت_دوم سروش👇 http://sapp.ir/basiratezohor بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor

📌📌📌خاطرات جذاب یک وهابی هر شب حوالی ساعت ۲۲:۱۵ در کانال بصیرت ظهور 🌟🌟🌟🌟🌟 سروش👇 http://sapp.ir/basiratezohor بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor

📌📌یادداشتی های از دفترچه نیم سوخته یک تکفیری هرشب حوالی ساعت ۲۲:۱۵درکانال بصیرت ظهور 🌟🌟🌟🌟🌟 سروش👇 http://sapp.ir/basiratezohor بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor

ترور عبدالله (پدر پیامبر): عبدالله بن عبدالمطلب در مکه به دنیا اومد و 25 سالش شد و یه روز وهب بن عبد مناف (از تجار مکه) دید که یهودی ها میخوان عبدالله رو بکشن و بنی هاشم رو خبر کرد تا نجاتش دادن. وهب به عبدالمطلب گفت میخوام عبدالله دامادم بشه و دخترش آمنه رو به عبدالله داد. یهودی ها یک زن زیبا رو مامور کردن که هر روز سر راه عبدالله بشینه و بهش پیشنهاد ازدواج بده تا نسل پیامبر (ص) از خودشون باشه ولی بعد از آمنه دیگه بیخیال شدن. زمان گذشت و آمنه باردار شدد و عبدالله که داشت از شام باز میگشت، مریض شد و در مدینه (مقر یهودی ها) از دنیا رفت. پس عبدالله هم ترور شد ولی دیر ترور شد و یهود برای بار دوم دیر به هدف زد و عبدالله همونجا دفن شد. ترور پیامبر (ص): روز بعد از تولد پیامبر (ص) یکی از علمای یهود اومد به دار الندوه (محل اجتماع و جلسات بزرگان قریش) و گفت دیشب فرزندی به دنیا نیومده براتون؟ اسمش احمد هستش و یهود رو هلاک میکنه. اگر به دنیا نیومده پس باید در فلسطین به دنیا اومده باشه. حضار گفتن نه و سراغ گرفتن فهمیدن پسر عبدالله به دنیا اومده و رفتن خونه عبدالمطلب که بچه رو ببینن و این عالم یهودی وقتی چهره پیامبر (ص) رو دید غش کرد و وقتی بهوش اومد گفت این بنی اسرائیل رو نابود میکنه و پیامبری رو ازشون میگیره. اهل قریش شادی میکردن که این عالم بهشون گفت این پسر کاری باهاتون میکنه که اهل مشرق و مغرب ازتون یاد کنن. پس یهودی ها نتونستن جلوی تولد پیامبر (ص) رو بگیرن ولی روز اول تولد شناساییش کردن و باید ترورش میکردن. #قسمت_سوم سروش http://sapp.ir/basiratezohor بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor👇

🔻رهبری فراتر از زد و بندهای مرسوم و اعمال نفوذها تصمیم می‌گیرند. 📲 دو نکته درباره رئیس جدید سازمان تبلیغات از زبان وحید یامین پور سروش👇 http://sapp.ir/basiratezohor بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor

دفترچه نیم سوخته یک تکفیری #قسمت_اول سلام بر دوستان گلم دو شبه که حسابی ذهنم درگیر دفترچه ای هست که یکی از بچه ها واسم از منطقه حلب آورده. این دفترچه نیم سوخته را از جیب یکی از تروریست های تکفیری در حومه حلب پیدا کرده بودند که حاوی مطالب قابل توجهی هست. چون نیم سوخته هست و علاوه بر زبان عربی محلی اماراتی، بخشی هم به زبان عِبری نوشته و حاوی یه سری علامات و ارقام است، ترجمه اش طول میکشه. تلاش مکنم در پنج شماره خدمتتون تقدیم کنم: ص1: الحمدلله... له الحمد... امروز بعد از مدتها انتظار به پادگان الریف رسیدیم. برادر ابی خدیجه خیلی باهام حرف زد. راضیش کردم که دوره سه ماهه عقیدتی را مختصرتر شرکت کنم. چون فهمید که خیلی وقت ندارم..️ 👈 ص2: ناراحت نیستم از اینکه هنوز کارهای گزینش حل نشده اما دلم قرصه که موندگارم. کاش مادرم نمیدونست که باهاش دعوام شده. کاش بهش گفته بودم که تصمیمم چیه تا تحت تاثیر شبکه های مرتدین و منافقان قرار نگیره... امیدوارم عملیات ها نزدیک تر باشه تا دیگه مجبور نباشم به ابوعلا سر بزنم و اون هم مدام گیر بده که چرا ریشت از یک مُشت کمتره. 👈 ص3: برادرا دارن میرن واسه عملیات اما من هنوز کارام تکمیل نشده... تا جایی که فهمیدم امشب قراره عملیات تا عمق منطقه سوقیه و بستان القصر کشیده بشه. نمیدونم چرا به این پسر بلغاری که قراره تا چند دقیقه دیگه به بهشت برود اینقدر عطر و مشک میزنند. مگه اونجا از این خبرا نیست؟ شیخ ابوعدنان که میگفت که همه شهدایی که با مرتدین جنگیده اند خوشبو و با بدن سالم به بهشت میروند! ... اما من دلم نمیخواد بدنم بسوزه...😔 👈 ص4: بالاخره کارای پذیرشم تموم شد و به کلاسهای عقیدتی راه پیدا کردم. تعدادمون در هر کلاس حدودا پنجاه نفره. اجازه سوال نداریم. میگن سوال سبب میشه که ذهنمون درگیر بشه و از ایمانمون کم بشه!! ... دو بار اومدم سوال بپرسم اما ترسیدم و قورتش دادم... شیخ این کلاس در بخش آموزش شرعیات، شیخ ابوطاهر اهل سعودی است... گفت من گذرنامه ام را آتش زده ام و حتی به سمت قبله هم نماز نمیخوام!! میگفت چون الان مرتدها و بت پرست ها به طرف قبله نماز میخونند...😳 👈 ص5: داره یک هفته میگذره اما هنوز از برادرانی که رفته بودن عملیات منطقه سوقیه و بستان القصر خبری نداریم. کسی هم چیزی نمیپرسه اما معلومه که خبرهای خوبی نیست و تقریبا نوعی از وحشت همه را فرا گرفته... زمزمه هایی هست که میگن به کمین خوردیم و از یه گردان 90 نفره، حدودا 20 تا 30 نفر بیشتر برنگشتن!... امروز تونستم به بازار برم و برای خودم کمی میوه بخرم... در اینجا خوردن موز حرام اعلام شده! دلیلش نمیدونم چیه با اینکه خیلی خوشمزه است و فقط مشکلش اینه که میگن نفّاخ هست❗️❗️ 👈 ص6:کلاس ها فشرده است... در کلاس شرعیات که اجازه سوال نداریم... در کلاس جهاد هم مدام حالت تهوع به من و چند نفر دیگه دست میده... امروز شیخ ستار محمد داشت از ثواب مزمزمه کردن اجزاء و قطعات بدن صلیبی ها و مرتدین حرف میزد... تا یک ساعت تهوع داشتم...امروز اصلحه ای که قراره مانوسم باشه را دریافت کردم...❗️❗️ ادامه دارد... لطفا مطالب مارابالینک انتشار دهید 💠اجرکم عندالله 💠 🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀 سروش👇 http://sapp.ir/basiratezohor بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor❗️

🔴مملکت فروش داریم در زمانه ای که مملکت فروشی داره از مد میفته.... سروش http://sapp.ir/basiratezohor بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor👇

📖 داستان خاطرات_یک_وهابی (#قسمت_اول : 1⃣ (سر هفت شیعه، بهشت را واجب میکند) . . اکثر مسلمانان کشور من، سنی هستن و به علت رابطه بسیار نزدیکی که دولت ما با عربستان داره ، جامعه دینی ما توسط علما و مفتی های عربستانی مدیریت میشه ... . عربستان و تفکراتش نفوذ بسیار زیادی در بین مردم و علی الخصوص جوان ها پیدا کرده تا جایی که میشه گفت در حال حاضر، بیشتر مردم کشور من، وهابی هستند . من هم در یک خانواده بزرگ با تفکرات سیاسی و وهابی بزرگ شدم ... و مهمترین این تفکرات ..."بذر تنفر از شیعیان و علی الخصوص ایران بود" .. . من توی تمام جلسات مبلغ های عربستانی شرکت می کردم ... و این تنفر در من تا حدی جدی شده بود که برعکس تمام اعضای خانواده ام، به جای رفتن به دانشگاه، تصمیم گرفتم به عربستان برم .. . می خواستم اونجا به صورت تخصصی روی شیعه و ایران مطالعه کنم تا دشمنانم رو بهتر بشناسم و بتونم همه شون رو نابود کنم ... " کسی که سر هفت شیعه رو از بدن جدا کنه، بهشت بر اون واجب میشه " .. . تصمیمم روز به روز محکم تر می شد تا جایی که بالاخره شب تولد 16 سالگیم از پدرم خواستم به جای کادوی تولد، بهم اجازه بده تا برای نابودی دشمنان خدا به عربستان برم و .. . پدرم هم با خوشحالی، پیشانی منو بوسید ... و مشغول آماده سازی مقدمات سفر شدیم .. . سفری برای نابودی دشمنان خدا ... . . پ.ن: از ذکر نام و کشور راوی داستان معذورم 🐾🌱🐾🌱🐾🌱🐾🌱♻️♻️📒 سروش👇 http://sapp.ir/basiratezohor بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor👈

نمونه‌ای از شوخی‌های ساده پسرونه👌😄 سروش👇 http://sapp.ir/basiratezohor بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor