🎆وادی یابس:
🍁 وادی یابس به معنای بیابان خشك و بیآب و علف است. این نام به طور خاص اشاره به سرزمینی واقع در منطقه حوران، نزدیك اذرعات (درعا) در مرز سوریه و اردن دارد و نیز منطقه سنگلاخی است كه از سنگهای آنجا، سنگ آسیاب میسازند.(1) نام این سرزمین بارها در روایات مربوط به حوادث آخرالزمان، به ویژه موضوع خروج سفیانی آمده است.
سفیانی همانطور كه از نامش پیداست از نوادگان ابوسفیان و فرزند هندجگرخوار است. او شورش كرده و مدّت 9 ماه جنگ و خونریزی شدیدی به وجود میآورد. پیامبر اكرم(ص) در روایاتی، از جمله روایت زیر، تمامی جنبش سفیانی را به طور خلاصه شرح میدهد و محلّ خروج او را نیز "وادی یابس" بیان میكنند.
از حذیفه روایت شده است: "پیامبر(ص) از فتنهای كه بین مشرق و مغرب واقع خواهد شد یاد نمود و فرمود، در حالی كه آنها گرفتار فتنه هستند، ناگهان سفیانی از وادی یابس (بیابان خشك) بر آنها خروج كند، تا آنكه در دمشق فرود آید. آنگاه دو لشكر را به سوی مشرق و مدینه روانه كند تا به زمین بابل از شهر نفرین شده (بغداد) برسد.
او بیش از سه هزار نفر را بكشد و بالغ بر یكصد زن را به زور تصاحب كند و سیصد نفر از اولاد فلان عبّاس را به هلاكت رساند، آنگاه به كوفه هجوم آورده، اطراف آن را ویران سازد. سپس از آنجا خارج شده به سوی شام حركت كند. در این هنگام لشكری با پرچم هدایت از آن منطقه به پا خیزد و با لشكر سفیانی رو در رو گردد و آنها را چنان تار و مار كند كه یك نفر هم كه خبر مرگ بقیه را ببرد باقی نماند و آنچه از اسیرها و غنیمتها در دست آنهاست باز پس گیرند.
امّا لشكر روم وارد مدینه شده و سه شبانه روز به غارت و چپاول آنجا پردازند، آنگاه به سوی مكّه روانه گردند تا به بیابان رسند.
خداوند در این هنگام جبرئیل را به سوی آنها فرستد و فرماید: «ای جبرئیل برو آنها را نابود كن»، پس جبرئیل ضربهای به آن زمین زند كه آنها را در خود فرو برد. هیچ یك از آنها نجات نیابد مگر دو نفر از قبیله جهینه".(2)
همچنین در نسخه خطی ابن حماد از امام كاظم(ع) نقل شده كه فرمودند: "سفیانی از فرزندان خالد، پسر ابوسفیان مردی با سر درشت و چهرهای آبلهگون، در چشمش نقطهای سفید پیداست، او از سمت دمشق كه «دره خشك» نامیده میشود، با هفت نفر كه یكی از آنها درفشی آماده اهتزاز با خود دارد، خروج میكند."(3)
پینوشتها:
1- تونهای، مجتبی، موعودنامه: فرهنگ الفبایی مهدویت، ص 751.
2- بحارالانوار، ج 52، ص 75.
3- نسخة خطی ابن حماد، ص 75 به نقل از كورانی، علی، عصر ظهور.
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌱
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
2.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎆 پیامبر اسلام (ص) فرمود :
🍃🌸 صلوات فرستادن،
فقر را برطرف می نماید. 🌸🍃
📕جلاء الافهام، ص ۲۵۲ 📕
🦋🌸🕊 اَللّهُمَّ صَلِّ
🕊🌸🦋 عَلی مُحَمَّدٍ
🦋🌸🕊 وَ آلِ مُحَمَّدٍ
🕊🌸🦋 وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌱
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
#پیام_شهدا
و سلام بر او که میگفت
خدایا ثروتِ چشمانم گوهرِ اشک بر حسینِ فاطمه است.
💬حاج قاسم سلیمانی
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🏴
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
💚کربلا کعبه انبیاء
قال ابوعبدالله علیه السلام: لیس نبى فى السموات والارض و الا یسألون الله تبارک و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل و فوج یعرج. (۸)
🕊امام صادق علیه السلام فرمود:
هیچ پیامبرى در آسمانها و زمین نیست مگر این که میخواهند خداوند متعال به آنان رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شوند، چنین است که گروهى به کربلا فرود آیند و گروهى از آنجا عروج کنند.
📗منبع : مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج10، ص 244
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🏴
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
🔹مستی بدون شراب
✍«...ذَاكَ حَيْثُ تَسْكَرُونَ مِنْ غَيْرِ شَرَابٍ...»
💶 در آخرالزمان گروهی به خاطر ثروت و امکاناتی که در اختیار دارند، غرق در خوشگذرانی شده، خدا را به فراموشی میسپارند و مانند مستان در عالم بیخبری به سر میبرند.
🍷 در ادامهٔ خطبهٔ ۱۸۷ امام علی در وصف روزگار آینده و این افراد لذّتجو میفرمایند: «در آن زمان بدون این که شراب بنوشید مست میشوید به سبب نعمت و لذتجویی»
💬 از دیگر ویژگیهایی که امام به آن اشاره میکنند، سوگند خوردن بدون دلیل و دروغ گفتن بدون اجبار است که متأسفانه در جامعهٔ خودمان شاهد آن هستیم و این امر باعث از بین رفتن اعتماد بین افراد میشود.
امام علی در ادامه میفرمایند در این زمان بلا به شما آزار میرساند و این رنج و سختى چه طولانى است.
#مهدویت_در_نهجالبلاغه
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🏴
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
🎆چگونه صاحب الزّمان را نمی توان دید در حالی که دست او در میان دست توست؟
🌱علاّمه حلّی شب جمعه ای به زیارت سیّد الشّهداء (ع) می رفت. ایشان تنها بر روی الاغی سوار شده بود وتازیانه نیز در دستش بود.
✨در بین راه شخص عربی پیاده به همراه علاّمه راه افتاده وبا هم به صحبت مشغول شدند. وقتی مقداری از راه رفتند علاّمه متوجّه شد که این شخص مرد دانایی است بنابراین در مورد همه مسائل علمی با هم صحبت کردند وعلاّمه بیشتر متوجّه می شد که این مرد صاحب علم وفضیلت بسیاری است.
علاّمه مشکلاتی که برایش در علوم پیش آمده بود را یکی یکی از آن شخص سؤال می کرد وآن شخص همه آنها را جواب می فرمود تااینکه به مسئله ای رسیدند که آن شخص فتوایی داد ولی علاّمه آن فتوا را ردّ کرد وگفت: «حدیثی در مورد فتوای شما نداریم».
✨آن مرد گفت: «حدیثی در این مورد شیخ طوسی در کتاب تهذیب بیان کرده است و شما از اوّل کتاب تهذیب فلان قدر ورق بزنید در فلان صفحه در سطر چندم این حدیث را مشاهده خواهید نمود».
✨علاّمه تعجّب کرد که این شخص چه کسی است؟! آنگاه علاّمه از آن شخص پرسید: «آیا در زمان غیبت کُبری می توان امام زمان (علیه السلام) را زیارت کرد یا نه؟!»
در این هنگام تازیانه از دست علاّمه افتاد وآن شخص بزرگوار خم شد وتازیانه را از روی زمین برداشته ودر دست علاّمه گذاشت وبه علاّمه فرمود: «چگونه صاحب الزّمان را نمی توان دید در حالی که دست او در میان دست توست».
✨پس علاّمه بی اختیار خود را از روی حیوان به پایین انداخت که پای آن حضرت را ببوسد واز هوش رفت. چون به هوش آمد کسی را ندید، به خانه برگشت وبه کتاب تهذیب مراجعه کرد وآن حدیث را در همان صفحه وسطری که حضرت نشان داده بود ملاحظه نمود».
📗قصص العلماء
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🏴
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
🎆نصب حجر الاسود توسّط امام زمان (علیه السلام) وجواب نامه جعفر بن قولویه توسّط آن حضرت:
✨در سالی که قرامطه در سال ۳۳۹ حجرالاسود را برای نصب در جای خود به مکّه می بردند عالم بزرگوار شیخ جعفر بن قولویه به طرف مکّه حرکت کرد تا شاید در مراسم آن شرکت کرده وامام عصر (علیه السلام) را – که طبق روایات، حجرالاسود فقط به دست امام معصوم (ع) نصب می شود – را ببیند.
وقتی به بغداد رسید مریض شد ونتوانست برود. لذا کسی را به عنوان نایب زیارت حجّ خود قرار داده ونامه ای نوشته ومُهر کرد وبه نایب داد وگفت: «این نامه را به شخصی که حجرالاسود را به جای خود نصب می کند بده». ودر آن نامه از حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) مدّت عمر خود را واینکه آیا از این مریضی خلاصی می یابد را سؤال کرده بود.
این شخص می گوید: «من وارد مکّه شدم وروزی که می خواستند حجرالاسود را نصب کنند به خُدّام کعبه پول دادم تا مرا نزدیک رکن کعبه ببرند تا ببینم چه شخصی حجرالاسود را در جای خود نصب می کند.
هر کس می آمد وحجرالاسود را بلند می کرد تا در جای خود قرار دهد قرار نمی گرفت، تا این که شخصی گندم گون وبا چهره ای زیبا آمده وحجرالاسود را برداشت به جای خود گذاشت وحجرالاسود در جای خود مستقرّ شد ودر این حال صدای مردم بلند شد وآن شخص از همان راهی که آمده بود برگشت.
من دنبال او رفتم وچشمانم را به او دوخته ومردم را به زحمت از خودم دور می کردم بنابراین مردم خیال می کردند من دیوانه ام، پس همه مردم راه را برای من باز می کردند ومن با این که با عجله به دنبال آن شخص می دویدم واو به آهستگی ووقار راه می رفت به او نمی رسیدم تا اینکه به جایی رسیدم که کسی نبود.
آن شخص برگشته وبه من فرمود: «آنچه با تو است را به من بده».
نامه را به ایشان دادم بدون این که آن را بخواند فرمود: «به او بگو که ترسی از مریضی خود نداشته باش. سی سال دیگر خواهی مُرد».
ناگهان من گریه ام گرفت ودیگر نتوانستم حرکت کنم. آن حضرت این را فرمود ورفت وهمانطور که حضرت فرموده بود ابن قولویه ۳۰ سال دیگر عمر کرد».
📗فوائد الرّضویّه
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🏴
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
🎆سؤال کردن مسائل از حضرت علی و #امام_زمان (علیهما السلام) توسّط مقدّس اردبیلی:
✨مقدّس اردبیلی، شاگردی داشت که به او دانش ورفتار نیکو یاد می داد که اهل تفرش بود ونام او میر علام بود وبی نهایت دانا وباورع بود.
آن شاگرد می گوید: «یک شب وقتی مطالعه کردن من تمام شد، نیمه های شب شده بود که از اتاقم بیرون آمدم ونگاهی به اطراف حرم شریف کردم وآن شب بسیار تاریک بود.
✨ناگهان یک مرد را دیدم که رو به حرم شریف حضرت علی (ع) کرده است، گفتم: «شاید این دزد است وآمده چیزی از قندیل ها را بدزدد».
بنابراین از آنجایی که ایستاده بودم، پایین آمدم وآهسته به او نزدیک شدم در حالی که او مرا نمی دید.
✨او به نزدیکی های حرم مطهّر رفت وایستاد. ناگهان دیدم قفل باز شد وافتاد وهمچنین درب دوّم وسوّم نیز به همین ترتیب باز شد واو به داخل قبر مطهّر شرف یاب شد.
سلام کرد واز طرف قبر مطهّر جواب سلام داده شد. سپس با امام(ع) در مورد مسائل علمی صحبت کرد ومن از صحبت کردنش، او را شناختم که استادم مقدّس اردبیلی است. سپس از حرم بیرون رفته واز شهر هم بیرون شد وبه طرف مسجد کوفه رفت.
✨پس من پشت سر او رفتم واو مرا نمی دید. چون به محراب مسجد رسید شنیدم که با شخصی دیگر در مورد همان مسأله سخن می گوید.
سپس برگشت ومن از پشت سر او برگشتم واو مرا نمی دید. وقتی رسید به دروازه ولایت، روز شده بود.
✨خودم را به او نشان دادم وگفتم: «ای سرور من! من خودم از اوّل تا آخر با شما بودم به من بگو که شخص اوّلی چه کسی بود که در مرقد مطهّر با او صحبت می کردی وشخص دوّم چه کسی بود که در کوفه با او صحبت می کردی؟»
✨ایشان از من قول گرفت که در مورد راز او با کسی صحبت نکنم تا او فوت کند. سپس به من فرمود: «ای فرزند من! در مورد بعضی از مسئله ها به مشکل برمی خورم بنابراین شبها به نزد قبر امیر المؤمنین (علیه السلام) می روم ودر مورد آن مسئله با آن حضرت صحبت می کنم وجواب می شنوم.
حضرت علی (ع) امشب مرا به نزد حضرت مهدی (ع) فرستاد وفرمود: «فرزندم مهدی امشب در مسجد کوفه است. به پیش آن حضرت برو واین مسئله را از او سؤال کن».و آن شخص حضرت مهدی (ع) بود».
✨در نقل دیگری آمده است که شاگرد مقدّس اردبیلی چنین می گوید: «من در پشت سر او بودم تا آنکه نزدیک مسجد حنّانه شد. در این هنگام سرفه ام گرفت به طوری که نتوانستم سرفه نکنم ووقتی سرفه مرا شنید توجّهش به من جلب شد مرا شناخت وگفت: «تو میر علامی؟»
گفتم: «بلی».
گفت: «اینجا چه می کنی؟»
گفتم: «من با شما بودم در وقتی که داخل مکان مقدّسه شدی تا الان وتو را به حقّ صاحب قبر قسم می دهم که من را در مورد مسائلی که امشب برای تو از اوّل تا آخر اتّفاق افتاد باخبر کنی».
✨گفت: «می گویم به شرطی که تا وقتی که من زنده هستم به هیچ کسی نگویی».
وقتی که من قول دادم، گفت: «من در مورد بعضی مسئله ای فکر می کردم ولی آن مسئله برای من مشکل بود. فکر کردم که نزد حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) بروم وآن مسئله را از ایشان سؤال کنم.
✨وقتی پیش آن حضرت رسیدم در حرم بدون کلید باز شد همانطوری که دیدی واز خداوند خواستم که حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) جواب مرا بدهد. در آن وقت صدایی از قبر آمد که گفت: «به مسجد کوفه برو واز حضرت قائم (علیه السلام) در آنجا سؤال کن؛ چون او امامِ زمان تو است».
📗انوار النّعمانیّه – بحار الانوار
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🏴
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
🎆شنیدن مناجات شیرین #امام_زمان (علیه السلام) توسّط سیّد بن طاووس
از ابن طاووس منقول است که او شنید در سحر در سرداب مقدّس از صاحب الامر (علیه السلام) که آن جناب می فرمود:
«اللهم انّ شیعتنا خلقت من شعاع انوارنا وبقیّة طینتنا وقد فعلوا ذنوباً کثیرة اتّکالا علی حبّنا وولایتنا فان کانت ذنوبهم بینک وبینهم، فاصفح عنهم فقد رضینا وما کان منها فیما بینهم، فاصلح بینهم وقاصّ بها عن خمسنا وادخلهم الجنّة وزحزحهم عن النّار ولاتجمع بینهم وبین اعدائنا فی سخطک».
💫(یعنی: خدایا شیعیان ما را از شعاع نور ما و بقیّه طینت ما خلق کرده ای، آنها گناهان زیادی به اتّکاء بر محبّت به ما و ولایت ما کرده اند، اگر گناهان آنها گناهی است که در ارتباط با تو است از آنها بگذر که ما را راضی کرده ای و آنچه از گناهان آنها در ارتباط با خودشان هست، خودت بین آنها را اصلاح کن و از خمسی که حقّ ما است به آنها بده تا راضی شوند وآنها را از آتش جهنّم نجات بده وآنها را با دشمنان ما در خشم و سخط خود جمع نفرما».
📗انیس العابدین
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🏴
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
🎆دیدن #امام_زمان در حرم عسکریین (علیهما السلام) ومکث در نماز توسّط سیّد بحرالعلوم:
✨عالم بزرگوار میرزای قمی می گوید: «با جناب علاّمه بحرالعلوم در حرم عسکریین (ع) نماز خواندیم.
✨وقتی قصد کرد که بعد از تشهّد رکعت دوم بلند شود حالتی برای او بوجود آمد که کمی مکث کرد، سپس بلند شد.
وقتی نماز تمام شد همه ما تعجّب کردیم وعلّت آن مکث را نفهمیدیم وکسی از ما جرأت نمی کرد که سؤال کند.
تا اینکه برگشتیم به منزل وسفره غذا آماده شد.
✨یکی از سادات که در آن مجلس بود به من اشاره کرد که از آن ایشان در مورد آن مکث سؤال کنم.
من گفتم: «نه! تو از ما نزدیکتری».
✨پس علاّمه بحرالعلوم متوجّه من شد وفرمود: «در مورد چه چیزی گفتگو می کنید؟»
در بین همه جرأت من بیشتر از همه بود، بنابراین گفتم: «اینها می خواهند راز آن حالتی که در نماز برای شما بوجود آمده بود را بفهمند».
✨سیّد فرمود: «بدرستی که حضرت مهدی(علیه السلام) برای سلام کردن به پدر بزرگوارش وارد شد، بنابراین این حالت از مشاهده روی نورانی آن حضرت به من دست داد تا اینکه از روضه بیرون رفتند».
📗نجم الثّاقب
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🏴
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
🎆کمک کردن #امام_زمان (علیه السلام) به علاّمه حلّی در نوشتن یک کتاب قطور در یک شب:
از جمله مقام های بزرگی که برای آیت الله حلّی امتیاز به شمار می آید آن است که جزء افراد با ایمان به شمار می آید.
یکی از دانشمندان سنّی که در بعضی رشته های علمی استاد علّامه حلّی بود، کتابی در مورد مذهب شیعه امامیّه نوشته بود ودر مجالس، آن را برای مردم می خواند وآنها را گمراه می کرد واز ترس آنکه نکند کسی از دانشمندان شیعه نوشته های آن را ردّ کنند کتاب را به کسی نمی داد که بنویسد وجناب شیخ همیشه در فکر طرح نقشه ای بود تا آن را بدست آورد و نوشته های آن را ردّ کند.
🍃ناچار از محبّت بین استاد وشاگرد استفاده کرد واز او خواهش کرد تا آن کتاب را به او قرض بدهد.
چون استاد سنّی نمی خواست که بلافاصله دست ردّ بر سینه او بزند گفت: «من قسم خورده ام که این کتاب را بیشتر از یک شب پیش کسی نگذارم».
🍃علّامه حلّی نیز آن مدّت زمان را غنیمت شمرد و کتاب را گرفت و به خانه برد که در همان شب آن کتاب را تا جایی که ممکن است بازنویسی کند.
🍃چون به نوشتن مشغول شد و نصفی از شب گذشت خوابش گرفت، ناگهان حضرت صاحب الامر (علیه السلام) ظاهر گشت و به علّامه حلّی گفت: «کتاب را به من بده و تو بخواب».
وقتی که شیخ از خواب بیدار شد دید که باز نویسی شده آن کتاب از کرامت صاحب الامر (علیه السلام) تمام شده است.
🍁در نقل دیگری آمده است: علّامه حلّی کتابی از بعضی از دانشمندان خواست که نسخه برداری کند.
استاد سنّی آن کتاب را به علاّمه نداد چون آن کتاب مهمّی بود تا اینکه این اتّفاق افتاد که به او کتاب را داد به شرط آنکه یک شب بیشتر پیش او نماند ونسخه برداری آن کتاب کمتر از یک سال نمی شد که انجام شود.
پس علّامه حلّی کتاب را به منزل خودش آورد ودر همان شب شروع به نوشتن آن کرد، پس از اینکه چند صفحه نوشت خسته شد.
ناگهان دید مردی که شبیه مردم حجاز است از در وارد شد وسلام کرد ونشست.
🍃آن شخص گفت: «ای شیخ! تو این اوراق را مسطر بکش ومن می نویسم».
پس شیخ برای او مسطر می کشید و آن شخص می نوشت واز سرعت کتابت، مسطر به او نمی رسید.
وقتی خروس هنگام صبح شروع به خواندن کرد کتاب تمام شده بود.
بعضی گفتند: چون شیخ خسته شد خوابید. و وقتی بیدار شد کتاب نوشته شده بود.
📗مجالس المؤمنین
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🏴
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
⭕️ #شداید_آخرالزمان بسیارسنگین است
🔹حضرت #آیت_الله_بهجت
دوستان آن حضرت باید دو مطلب مهم را رعایت کنند
1️⃣ یکی اینکه، در شداید برای فرج دعا کنند، که خود همین مژدهای است برای اینکه شداید به فرج متصل است.
2️⃣ دیگر اینکه، دعا کنند که ظهور آن حضرت برای اهل ایمان، همراه با عافیت باشد، و تا وقت ظهور با وجود بلاها و شداید، ثابتقدم و استوار در دین و عامل به تکلیف باشند.
📚 در محضر بهجت، ج٣، ص٢٢
#مهدویت
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🏴
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor