eitaa logo
بیّنات
11.1هزار دنبال‌کننده
671 عکس
1.4هزار ویدیو
35 فایل
﷽ وَلَقَدْ أَنزَلْنا إِلَيْكَ آياتٍ بَيِّنَاتٍ وَما يَكْفُرُ بِهَا إِلَّا الْفاسِقُون | ۹۹ بقره پایگاه مردمی تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله وفسی استاد اخلاق تهران http://www.vafsi-bayyenat.ir ارتباط با مدیر @bayyenat110_admin بخش صوت @bayyenat_media
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 | قدر عزاداری را بدانید 🔰اگر بُعد این مجالس را بفهمند ، غربزده‌ ها هم عزاداری می‌کنند 💠کانال نشر آثار استاد وفــســے ↙️ 🆔 @bayyenat110
🔴 🔅شيعه و اهل سنت بر اين اجماع دارند كه علي بسيار بوده است و او از ملامت هيچ ملامت‌كننده‌اي نمي‌ترسيده است و از آغاز زندگي‌اش تا به دست ابن‌ملجم كشته شد يك لحظه اين شجاعت از او جدا نگرديد و شيعه اعلام مي‌كند كه علي جانشين بلافصل پيامبر است آيا بعد از وفات پيامبر شجاعت علي تمام شد و به خاطر اين با ابوبكر بيعت كرد؟ و سپس بعد از او با عمر فاروق بيعت كرد؟ و سپس بعد از عمر بلافاصله با عثمان بن عفان بيعت كرد؟ آيا نمي‌توانست كه حتي براي يك بار بالاي منبر پيامبر برود و با صداي بلند اعلام كند كه خلافت از او شده است؟ و او از ديگران به آن سزاوارتر است چون او پيامبر است؟! چرا علي با اين‌كه فردي شجاع و دلير بود و ياوران و دوستداران زيادي هم داشت چنين نكرد؟! جواب: اگرچه مكرر جواب داده‌ايم اما چون مجدد اين سؤال مطرح شده است ما يك جواب با عبارت ديگر عرض مي‌كنيم. در زماني‌كه خلافت ظاهري به‌وسيله مسلمانان به حضرت علي داده شد و ايشان بين مردم مي‌نمود دو زن هر دو ادعا مي‌كردند كه يك طفل از آنِ آن‌ها هست و دليل و شاهدي هم بر مدعاي خود نداشتند بعد از آن كه حضرت آن‌ها را فرمود و آن‌ها هر دو بر حرف خود اصرار داشتند حضرت با خشم فرياد زد كه اي قنبر شمشير مرا بياور تا اين طفل را دو نيمه كنم و به هر يك نيمي از آن را بدهم در اين هنگام مادر حقيقي ترسيد و فوراً گفت من از حق خود گذشتم به اين طفل آسيبي نرسانيد و حضرت علي فرمود تو مادر حقيقي هستي بيا و طفل خود را بگير. آن‌كه مادر حقيقي است برايش حفظ طفل مهم است نه اين‌كه سهمي بگيرد اما حضرت علي بنا به «تاريخ طبري» و اسناد اهل سنت تا فاطمه زنده بود با ابوبكر بيعت نكرد. همچنين بني‌هاشم، و حضرت علي به ابوبكر اين مطلب را كه سزاوارتر است را فرمود اما چون آن‌ها طالب قدرت و حكومت بودند حتي به قيمت گشودن بيت فاطمه و به آن حضرت كه بعدها ابوبكر از آن اظهار پشيماني مي‌كرد حاضر به كوتاه آمدن از مقاصدشان نشدند. و حضرت علي بيعت ابوسفيان را به سبب ايجاد در ميان مسلمين نپذيرفت و حفظ مسلمين را بر همه چيز اولويت داد و در اين راه عزيزانش را به شكل‌هاي مختلف از دست داد (مانند شهادت حضرت فاطمه زهرا و طفل در رحم او و ازدواج دختر خردسالش با مردي پير كه به تندخويي مشهور بود) و اين كار هم شجاعت بسيار مي‌خواهد و هم صبر ايوب. آيا بعد از پيامبر شجاعت علي تمام شد؟ خير جز علي كسي نمي‌توانست اين‌طور عمل كند و بين اهم و مهم حفظ اسلام و قرآن ( ) را بر حفظ ترجيح داد و اين اولويت را تا روز آخر در نظر داشت. اما در شورا وقتي به او پيشنهاد كردند كه به كتاب خدا و سنت رسول‌الله و روش عمل كند فرمود به كتاب خدا و سنت پيامبر عمل مي‌كند و به اجتهاد خود عمل مي‌نمايد و روش شيخين را نپذيرفت و امضا نفرمود و خلافت ظاهري را از دست داد. آيا نمي‌توانست براي يك‌بار بگويد كه خلافت از او غصب شده؟ خير نمي‌توانست زيرا آن‌ها كه صحابه خاص پيامبر بودند نسبت به او و فاطمه چگونه رفتار كردند تا به زمان‌هاي بعد كه مردم مسلمان به قدري دور شدند كه ۵۰ سال بعد فاجعه اتفاق افتاد همچنين حضرت اگر مطلبي مي‌گفت بيم آن مي‌رفت كه جامعه مسلمين دچار آشوب و فتنه شود و حضرت تلاش مي‌نمود كه مردم در آرامش باشند و هدايت يافته در دنيا و آخرت سعادتمند گردند اما چرا با اين‌كه ياوراني داشت چنين نكرد؟ زيرا در حالي‌كه دوستاني داشت دشمناني هم داشت و اظهار چنين مطالبي وحدت جامعه را به هم مي‌زد و حفظ وحدت و عدم تفرقه اصلي‌ترين وظيفه پيامبر و امامان بود. 📚برگرفته از کتاب پاسخ ( نقد و بررسی شبهات وهابیت آل سعود ) 🔅حضرت استاد آیت الله وفــســے 🆔 @bayyenat110
🍂🍂🍂🍂🍂 🍁 پست دوم (ادامه مطلب) مطلب سوم: توجه به اعمال و رفتار است. این طور نیست که اعمال و رفتار ظاهری ما نسبت به معنویتمان و بالعکس، اثر نداشته باشد. اگر شخصی حقیقتاً الهی باشد، قطعاً در اخلاق و رفتارش هم اثر می گذارد. مِن باب مثال، اگر ما در مسیر کربلا، و گذشت نداشته و اهل زرنگی کردن هستیم، مثلاً وقتی غذا می دهند، در صف ایستاده، غذای اضافه برای خود می گیریم، خب اینجا معلوم می شود که آن ایثار در باطن ما وجود ندارد. ما به اولیائی از اولیاء الهی می رویم - مجموعه ای از اولیاء در کربلا هستند- برای اینکه متخلق به اخلاق آنها شویم، اما کارهایی مغایر با اخلاق اهل بیت -ع- انجام دهیم، خب چنین شخصی که در امور جزئی، ایثار ندارد چگونه می تواند حسینی شود؟ چگونه می تواند جانش را فدای امام حسین -ع- کند؟ فدای خداوند کند؟ حسینی شدن اصحابی که در کربلا بوده اند به خاطر این است که آنها جانفشانی کرده، صدمات فراوانی خورده اند و در عین حال، به کار خود افتخار می نمودند. درباره حضرت موسی -ع- داریم که ایشان وقتی آن دو خانم را مشاهده کرد که مظلومانه در کناری ایستاده و از حق خود محروم گشته اند، با قدرت اقدام به گرفتن حق آنها نمود. نه اینکه -نعوذ بالله- خودش هم مانند دیگران، به آن بانوان نماید. خب اگر انسان می خواهد الهی شود، شروعش از همین موارد کوچک است. در روایت داریم که گناهان کوچک را جدی بگیرید. از گناهان کوچک پرهیز کنید که گاهی این گناه ها، نزد خدای متعال، خیلی بزرگ محسوب می شوند. اخلاق انبیاء، همراه با است، هرچه انسان این امور را کوچک حساب نکند، چون بعضی از کارهای خوب، نزد خدا خیلی بزرگ حساب می شود، مثلاً یک لقمه غذاست، اگر که همان را به شخصی که نیاز دارد انفاق کند، اینگونه انسان حسینی می شود. در غیر اینصورت، می شود خود خواه و «متفرعن». خب فرعون ها هم همینطور بوده اند. است که همه چیز را برای خودش می خواسته و بقیه را ذلیل می کرده است. ولی اگر -ع- باشد، به مظلوم کمک می کند، نه اینکه سنگی به مظلوم بزند. پس در اخلاق و رفتار هم، باید انسان توجه زیادی داشته باشد. خصوصاً امری مانند را خیلی جدی بگیرد. همانطور که انسان، در حال راه رفتن و پیاده روی است، را بخواند. لازم نیست که حتماً رو به قبله باشد، البته لازم است حتماً وضو داشته باشد ولی لازم نیست حتماً رکوع و سجده را انجام دهد، بلکه می تواند با حرکت دست یا با اشاره، این امور را انجام دهد، نوافلش را بخواند. نماز را هم بخواند. اوقاتی که بیکار است و در حال پیاده روی است مشغول به کلام و امور لهو و لعب نشود، بلکه یا اموری که برایش مفید است را مباحثه کند، مانند مباحث ، و... که همه ی این مباحثات، ارزشمند است. در غیر اینصورت، اگر اهل فکر است، راجع به معارف کند. اگر که هیچکدام میسر نشد، بگوید و وقت خودش را به بطالت نگذراند. پیاده روی نباید برای لودگی و مضحکه بازی صرف شود، البته با دوستان بگو و بخند کردن، جزو آداب خوب سفر است، در عین حالی که باید خوش مشرب باشد، وقت را نباید تلف نمود. زیرا ممکن است سفر را انجام دهیم، ولی مثل کسی که برود ولی از معنویت حج بهره نبرد، نماز بخواند ولی از معنویت آن بهره نبرد، مانند شتر عصاری، حرکت را انجام می دهیم، ولی وقتی چشممان را باز می کنند، نگاه می کنیم که از نظر حرکت به سوی خدا، قدمی برنداشته ایم باید اینطور باشد که حالت ما موقع رفتن به سفر کربلا، با حالت بازگشتن، کاملا متفاوت بوده و احساس کنیم که رشد معنوی پیدا کرده ایم. مانند ماه مبارک رمضان که انسان بعد از اتمام صیام ۳۰ روز، بفهمد که حالت معنوی برایش اتفاق افتاده است. خدا رحمت کند حضرت امام را. ما ایشان را هرسال می دیدیم. هر سال، اولین دیدار مردم با ایشان در عید فطر، نسبت به آخرین دیدارشان در قبل از شروع ماه مبارک، به صورت کاملاً محسوس می دیدیم که معنویت و نورانیت ایشان، بیشتر شده است. باید ما در این چند روز، احساس کنیم که پس از برگشت از سفر، به خدا نزدیکتر شده ایم. یکی از بهترین دلایل رشد، نسبت به خداوند است. اینکه انسان، بیشتر خودش را به درگاه الهی نیازمند به ببیند. اگر انسان پس از برگشت، پیش خود احساس کند که به کرامات رسیده است، دلالت بر این دارد که این آقا، در جریان امر واقع نشده و به جای آنکه مقامش رفیع تر شده باشد، عُجبش بیشتر شده است. 🌷 | پایگاه مردمی تنظیم و نشر آثار «حامد وفسی» 🆔 @bayyenat110