✏️گیرم که با فحّاشی و تهدید و خشونت، مغازهی بازاریان را بستید؛
با ذهن باز شدهی مردم چه میکنید؟!
👿#اعتصابات_زورکی
❗️#پایان_مماشات
✍️#محمدجوادمحمودی
@negashteh
✏️رفیق جان!
کنکور فتنهها نزدیکه تا اهل تقلب ریزش کنند؛
مراقب خودت باش...
❗️#آخرالزمان
❗️#ریزش_خواص
✍️#محمدجوادمحمودی
@negashteh
🔴 کمپین «نه به شلوار» مصی علینژاد!
روز گذشته انتشار عکس دختری با دامن کوتاه توسط مصی علینژاد با تمسخر کاربران همراه شد.
♦️ یکی از مخاطبین جنس اول در پاسخ به این پست نوشت:
- کم کم باید منتظر شنیدن این جملات باشیم:
🔻دختر پا لخت هم دختر همین مملکته دختر حاج قاسمه!
🔻با زور نمیشه شلوار پای کسی کرد!
🔻برخورد جواب نمیده باید کار فرهنگی برای شلوار پوشیدن ملت انجام داد!
🔻مساله ی شلوار زنان اولویت دهم هم نیست
اولویت اقتصاده!
🔻حضرت علی گفته وقتی فقر از یک در بیاید شلوار از در دیگر میرود!
🔻شما یک مورد نشون بدید که ۱۴۰۰ سال قبل پیامبر کسی رو به خاطر شلوار نپوشیدن مجازات کرده باشه!
🔻نه به شلوار اجباری!
@bode4om
#تحلیل
در تعجبم از مردانی که کمپین
نه به مهریه اجباری
نمیگذارند! 😁😂
مرد زندگی ندارد؟ آزادی ندارد؟
اینهمه مرد بخاطر مهریه در #زندان نیستند!؟
🔶خانمی که دو وجب روسری را بخاطر #اسلام
روی سرت تحمل نمیکنی،
چطور موقع گرفتن مهریه و نفقه،
اسلام خوب است!!؟؟؟
🔶چطور #مهریه را تا قرون آخرش میخواهی
و انتظار #نفقه داری
اما همون اسلام بگوید در جامعه، پوشش مناسب داشته باش
بد است!؟
🔶اسلام را گزینشی
رعایت میکنی!؟
🔶اگر واقعا پوشش را نمیخواهی،
پس حق گرفتن مهریه و نفقه را نداری❗️
چون همه اینها، قوانین اسلام است.
🔶باید مهریه ات را ببخشی
و نفقه هم نگیری و خرج خودت را دربیاوری!
🔶وقتی خانمی در خیابان میبینم که روسری ندارد،
با خودم میپرسم یعنی مهریه اش را بخشیده!؟
☝️بد نیست وقتی چنین خانمی میبینیم،
همین سوال را ازش بپرسیم!
🔶بد نیست مردهای زندانی که بخاطر مهریه #زندانی شده اند را،
آزاد کنیم
اگر همسرانشان تعهدی در برابر حکم پوشش اسلام ندارند.
⁉️مرد زندگی ندارد؟
آزادی ندارد؟
مرد زندگی آزادیِ مهریه 😁😁😁😁😁
@bode4om
16.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 امنیتی ها بطور ویژه بزرگترین تهدید امنیتی را ببینید
🚨 تمام اسناد اصلی، اسناد پشتیبان، بستر فنی و نفرات اصلی رمز ریال، صد در صد متعلق به دشمن هستند‼️
#رمز_ریال که همان CBDC بانک مرکزی ایران است:
1⃣ کاملا منطبق بر سند توسعهی پایدار ۲۰۳۰ است؛
2⃣ بستر فنی آن (هایپر لجر فابریک) متعلق به شرکت IBM آمریکا است؛
3⃣ از افراد دخیل در آن، برخی اسرائیلی هستند!
4⃣ هشت نوع حملهی فنی به نرمافزار تولید بلاکچین آن مؤثر واقع میشود؛
5⃣ هیچ کشوری پیش از ایران، آن را تجربه نکرده است؛
⛔️ آیا نهادهای امنیتی حواسشان هست⁉️
🔰 محمد هادی مذهبجعفری؛
عضو هیئت علمی اندیشکده یقین
✍️ مهندس شکوهیانراد
11.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴کارِی بسیار زیبا
#برای_آرتین
اثری زیبا و پر مغز از خوانندهی دهه هشتادی بیرجندی #ایلیا_مشرفی
احسنت به اینجوون دهه هشتادی
👌👌👏👏
🌿 حتما مشاهده کنید🌿
#نشر_حداکثری
@howzehenghelabi
.
♻️ درباره دندانهای خرد شده یک سلبریتی
🔰 قصه های جزیره، موفق ترین سریال تلویزیونی کانادایی است که در بیش از ۱۴۰ کشور جهان از جمله ایران به نمایش درآمد.
بازیگر نقش اول این سریال دختری نوجوان با نام اصلی " سارا پولی (Sarah Polley) بود. سارا پس از بازی در این سریال و تبدیل شدن به یک سلبریتی فوق محبوب و ستاره ای بی چون و چرا، در سال 1995 و در سن 16 سالگی در یک #تجمع_اعتراضی علیه دولت محلی (ایالتی) کانادا شرکت کرد.
در خلال این تجمع اعتراضی که بدون حمل سلاح، آتش زدن اماکن عمومی، استفاده از کوکتلمولوتوف بود، پلیس ضدشورش کانادا به تجمع کنندگان حمله کرد و دندانهای سارای 16 ساله را که در اوج محبوبیت بود با #خشونت تمام و بدون هیچ ترسی در دهانش خرد کرد!
حالا همین مورد را با اغتشاشات اخیر ایران مقایسه کنید، خواهید دید که:
اولا: دولتهای #غربی در برخورد با تجمعات اعتراضی، با احدی شوخی ندارند حتی اگر طرفشان #سلبریتی بسیار محبوب و دختر نوجوان ۱۶ ساله باشه!
ثانیا: این برخورد سخت فقط به خاطر اعتراض به رویکردهای یک دولت ایالتی (استانی) بود والا اگر معترضان علیه اصل #نظام حکومتی کانادا شعار میدادند که وضع بدتر می شد!
سوم: و اگر تجمعکنندگان به روی #پلیس_کانادا اسلحه میکشید، مواد آتشزا پرتاب میکردند، با چاقو او را میزدند، چه می شد؟!
چهارم: اگر در اغتشاشات اخیر ایران یک فریم تصویر از شکستن دندان یک دختر اغتشاشگر (و نه حتی یک سلبریتی) وجود داشت، امپراطوری #رسانهای غرب از جمله کانادا چه موجی علیه نیروهای مدافع امنیت کشور راه میانداخت؟!
کانال حمید رسایی
نامهای برای #پلیس عزیز!
یکی از #دانشآموزان کلاسدهمی مدرسهٔ فرزانگان کار قشنگی کرده. هر روز سه چهار نامه برای نیروهای انتظامی و یگان ویژه مینویسد. یک برگهٔ سفید هم به آنها میدهد که در آن فقط یک جمله نوشته: «شما چی یادم میدید؟». و منتظر میماند تا آن مأمور، برایش چند خطی بنویسد.
چند تا از نامههای پلیسها را که والدین این نوجوان فرستادهاند در ادامه ببینید.
**** جواب نامه اول
«مادرت بهت گفت گوشهٔ چادر مرا بگیر تا توی شلوغیها گم نشی. همون چادری که ارثیهٔ حضرت زهراست (س) و رضا خان خواست نابودش کند، اما خدای رضا خان اجازه نداد.
دختر گلم، تصدقت شوم، مادر آینده! چادرت را خوب حفظ کن تا دخترت (فرزندت) در شلوغی جامعه (دنیا) گم نشود. من تا آخرین قطرهٔ خونم از چادر تو حفاظت میکنم.»
****نامه دوم
امروز ۹/۸/۱۴۰۱ هست. من یه پلیس، یه همسر و یه پدر مهربون هستم. هیچ وقت نیروی ویژه هیچ ایرانی را نزد و نکشت.
الان که من این یادگاری رو برات مینویسم، برات بهترین آرزوها رو میکنم. امید یه همسر مهربون و خوب مثل خودت خدا بهت بده که انقدر بااحساس و مهربونی خواهر عزیزم.
****نامهی سوم
«مینویسم یادگاری
تا بماند روزگاری
گر نباشد روزگاری
این دلنوشته بماند یادگاری
امروز مورخ ۹/۸/۱۴۰۱ . خیلی این حرکتتو دوست داشتم و سوپرایز شدم و خوشحالم آدمایی مثل تو هستن که ما رو همیشه خوشحال کنن.
این حرکتت تیر هوایی داره.»
به هر زبانی، تو قهرمانی!
زینب ۱۲ساله است. مثل خیلی از بچههای امروز به کلاس زبان انگلیسی میرود. او تنها دختر #چادری آموزشگاهشان است. ۴۰ روز در و دیوارهای آموزشگاه را پر از شعارهای مختلف «مرگ» دیده و طاقتش تمام شده.
به تازگی اعتراف کرده که از چند روز قبل با خودش الکل میبرده و قبل و بعد از کلاس، وقتش را به پاک کردن #شعارها میگذرانده. البته هر که از پشت سرش رد میشده، ناسزایی نثارش میکرده که با سکوت زینب ما مواجه میشده.
بله... دانشآموز اصیل و دلاور ما برای اعتقادش هم دیوار پاک میکند، هم فحش میشنود. اما لب به ناسزا باز نمیکند. این است تفاوت این بچهها با بعضیهای دیگر. این بچهها دانشآموختهی کلاس قهرمانی حاجقاسم هستند...
القصه... معلم کلاس زبان به بچهها تکلیف داده که انشایی (writing) بنویسند و یک #شخصیت بزرگ را معرفی کنند. زینب که انگار ناسزاها به او کارگر نیفتاده، تصمیم میگیرد از آرمان بگوید؛ «آرمان علیوردی». او میخواهد باز هم در قامت یک انسان فرهیخته و عاقل، اعتقادش را با کلمات بیان کند.
مادرش که میترسد در آموزشگاه بلایی سر دخترش بیاورند، مخالفت میکند! اما در نهایت راضی میشود. زینب مینشیند به نوشتن و چه نوشتنی... روضهٔ انگلیسی شنیدهاید؟ آن هم از زبان یک زینب ۱۲ساله؟...
ترجمهٔ انشای زینب را برایتان مینویسم:
«آرمان علیوردی» کیست؟
او متولد ۱۳۸۰ و دانشآموز مدرسهٔ (حوزه) مجتهدی بود. وقتی به خانه برمیگشت دوستانش گفتند اکباتان شلوغ شده.
رفت به اکباتان. و افرادی که آنجا میدانستند آرمان بسیجی است، خواستند دنبالش بروند و نزدیکش شوند.
یکی که شهیدش کرده بود، میگفت حدود ۳۰ نفر او را دوره کرده بودند.
آنها از آرمان خواستند به انقلاب و رهبرش اهانت کند. ولی او نپذیرفت.
کیفش را باز کردند و متوجه شدند کتابهای مربوط به دین و یک عبا دارد.
فریاد زدند: «طلبه است! بیشتر بزنیدش!...».
او را کشتند، با توهین و ناسزا، و سنگ و چاقو...
و سپس بدنش را به گوشهای از پیادهرو منتقل کردند.
من از #آرمان یاد گرفتم باید پای اعتقادات و باورهایم بایستم.»
زینب میداند نوشتن چنین متنی و خواندنش بین کسانی که فقط شعار «آزادی» میدهند، یعنی چه.
ولی کار خودش را میکند. انشایش را سر کلاس میخواند و بر خلاف انتظارش، استادش که تفکرات ضدانقلاب دارد در حالی که اشک در چشمهایش جمع شده، ایستاده برایش دست میزند!
@bode4om