هدایت شده از خط بهشتی
#عبرت_های_تاریخ_شیعه
📌پرده سوم
«مذاکرات بینتیجه و حَکَمیتی که شوم بود.»
۱۷ صفر ۳۷ هجری قمری در حالی که عمروعاص و معاویه لبخند بر لب، سوار بر زین و در پیشانی سپاه شام صحرای صفین را به مقصد دمشق ترک میکردند؛ خود هیچ نمی پنداشتند که فاتح خیبر و شیرخدا به صلحی تن دهد که اهل قعود به او تحمیل کرده بودند. آنان از شکستی مفتضحانه که موجودیت شان را تهدید میکرد، جسته بودند.
قرآنهای بر نیزه و دعوت به حکمِ کتاب خدا بهانهای بیش نبود. بیم کشتههای بیشتر و ترس از انقراض اعراب چنان اشعث کندی و خالد بن معمر سدوسیها را به وحشت انداخته بود که تیغ بر قرآن ناطق کشیدند. بیست هزار نفر علی را احاطه کرده و مابین مرگ و صلح مخیّر کردند. آنان واقعه خلیفه کشی و عاقبت عثمان بن عفان را یادآور میشدند.
حال که دو سپاه قصد صلح نموده بودند. در میان لشکریان علی علیه اسلام اختلاف برای برگزیدن نماینده مذاکرات بالا گرفته بود. هنوز داغ سرداران رشید و صحابی بزرگی چون عمار یاسر و اویس قرنی بر دل مومنین تازه بود که زخمی دگر بر پیکر سپاه علوی وارد آمد. آنچه که اکثریت بدان رضایت داشتند یک نام بود، ابوموسی اشعری! قاضی و فقیه ای مجرب، فاتح دژهای ساسانی و البته با یک سابقه درخشان در امر مذاکرات صلح! بله درست خواندید، ابوموسی اشعری پیش تر از جانب سپاه عمر بن خطاب در فتح ایران، با جماعتی از نظامیان ساسانی پیمان صلح بسته و آنان را وادار به پذیرش حاکمیت اسلام و تسلیم در برابر خلیفه نموده بود. اتفاق نظر اکثریت و تاکید خواص اهل قعود، درحالی بر نام ابوموسی اشعری اصرار می کرد که علی، امیرمؤمنان مخالف است. ابوموسی جنگ را تحریم کرده و خانه نشین است. حال که تنها ده ضربه تا شکستن کمر خصم مانده بود و علی علیه السلام مجبور به پذیرش صلح تحمیلی شده، ترجیح می داد یک قریشی، عبدالله بن عباس در برابر عمرو عاص مکار و حیلهگر قرارگیرد. اما چه میتوان کرد که بیش از بیست هزار نفر سلحشور کوفی به کسی جز ابوموسی رضایت نمی دادند.
عمرو و عاص و ابوموسی از در مذاکرات درآمدند. گروه قاریان قرآن و مفسران متخصص هم برای فهم بهتر از قرآن و به سرانجام رسیدن مذاکرات، همراه ابوموسی شدند. النهایه رهاورد حکمیت آن شد که علی علیهالسلام خَلع شده و معاویه خلیفه مسلمین باشد. این اولین بار بود که نام معاویه با صفت خلیفه الله پیوند میخورد.
ادامه دارد...
منبع ؛
- کورانی عاملی، علی، سیره نامه امیرالمومنین علی بن ابی طالب، ج ۴، نشر بین الملل، صفحه ۳۷۱
-دینوری، اخبارالطوال، صفحه ۱۹۴
- علامه حلی، کشف الیقین، ص ۱۵۸
-سید رضی، نهجالبلاغه، خطبه ۲۰۸
🆔خط بهشتی در فضای مجازی
ایتا | بله
هدایت شده از خط بهشتی
#عبرت_های_تاریخ_شیعه
📌پرده چهارم
«پیامد های یک صلح تحمیلی، جنگ داخلی و امنیتی که هرگز تأمین نشد»
سپاه علوی خشمگین، بهت زده و زخم خورده از خیانت ابوموسی اشعری و شنیدن نتیجه مذاکرات و حَکَمیت، راه کوفه در پیش گرفتند. خوش خیالی آنان و تصور وفای به عهد از جانب امویان، آن دسته از متشرعین و انقلابی های سپاه علوی را سخت مشوّش و شمشیر نفرت و خشم آنان را گداخته بود.
هزاران کشته و صدها بیوه و یتیم و نیرنگ، فریب و دروغ شامیان تنها عایدات سپاه عراق نبود. آینده هولناکی پیش روی لشکری بود که در جای نامناسب و در هنگامه غلط، راضی به صلح و آتش بس شده بودند.
حضرت میانه راه سپاه را متوقف کرد و خطابه ای فرمود که خبر از آینده میداد:«سوگند به خدای آفریننده مخلوقات و شکافنده دانه... اگر پس از من بر شما تسلط یابند، آنان را سرپرستان بدی خواهید یافت و در شهرهایتان با شما شریک شوند و نه حق خدا را بگیرید و نه از حرمت او دفاع کنید و چونان سوسمار نفس نفس بزنید...»
سرخوردگی بیش از بیست هزار نظامی که نماینده منتخب شان، ابوموسی اشعری، در مذاکرات فریب خورده و با جهالت و بیکفایتی حَکَمیت را تماماً به سود عمروعاص ساخته بود، آنچنان مسبب غباری بر دیدگان شد که دوازده هزار نظامی کارآزموده، دائم الوضوء، سر به سجود و پینه بر پیشانی و ذکر بر لب، قُراء قرآن و انقلابیون متشرع، لب به استغفار گشودند از علی هم خواستند تا توبه کند، توبه از عملی که مرتکب نشده است. در آن لحظه که علی علیهالسلام یادآور شد این ننگ حکمیت به خواسته و عمل خود آنان بوده نه فرمانده کل قوا، به ناگه بر انقلابیون روزهدارِ پینه بر پیشانی، پذیرش مسئوليت گران آمد. شمشیرها از نیام کشیده شد و با خشونتی شیطانی، نسبت کافر به اولین مرد مسلمان پس از رسول خدا داده شد.
در میان نعرهها و رقص شمشیرها شعاری قرآنی هم به گوش می رسید. ان الحکم الا لله، حکایت از خروج داشت، خروج از دین! قیام مارقین و جنگ داخلی.
دشمن با رویت انکسار و تفرقه در لشکر عراق، نه تنها به آتش بس متعهد نماند بلکه شهرها و ولایات را یکی پس از دیگری فتح کرد و از زیر نگین حکمرانی علوی خارج ساخت. مصر سپس یمن، حجاز و شهرهایی که از پی هم سقوط می کردند. سرکوب قیام خوارج، درآوردن چشم فتنه داخلی و دفع خطر از پشت جبهه که کوفه و سَواد عراق را شامل می شد، تنها گام مثبتی بود که کوفیان پس از صفین برای حفظ امنیت خود برداشتند. و این آخرین باری بود که دعوت علی علیه اسلام از جانب کوفیان برای جهاد اجابت می شد.
اما کوفهٔ بزرگ که روزی دروازهٔ فتح ایران و روم، مسکن سلحشوران پیل افکن و سرداران نامی و شیرزنان غیور بود؛ اینک گوش بر دهان و منافسهٔ شیاطینی اهل قعود داشت، کوفیان پولاد پنجه که از هر پیکاری پیروز و سربلند بیرون می آمدند آنقدر انفعال و ازخودباختگی بروز دادند که عراق عرب بعد از آتش بس و تحمیل صلح دیگر هرگز روی امنیت به خود ندید.
واقعهٔ غارات و تجاوز مداوم فوجها و دستههای سپاه اموی به اراضی تحت حاکمیت حکومت علوی، ترورها و خرابکاریهای پیدرپی تمرکز و توان لشکر امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را از بین برده بود.
شهادت مالک اشتر و محمدبن ابی بکر و سرداران باتقوی و متنفذ علوی، فرصت جولان به اهالی قعود داده و منافقینی چون اشعث کندی را بیش از گذشته گستاخ کرده بود. منقول است که معاویه علیه لعنة بعد از خبر مسمویت و شهادت مالک اشتر گفت:« علی (علیه السلام) دو بازوی نیرومند داشت یکی را در صفین -عمار یاسر- و یکی را در مصر-مالک اشتر نخعی- قطع کردم.»
در این بین دعوت علی علیه اسلام برای جهاد و پیکار دوباره با شامیان، بیاعتنایی مردم را همراه داشت. ۱۹ رمضان ۴۰ فرا رسید و شمشیر کینه و عقده بازماندهٔ خوارج، شقی ترین ابناء آدم بر فرق پاک ترین فرد از سلاله انبیا و رسل فرود آمد و علی (علیه السلام) در بستر شهادت افتاد.
ادامه دارد...
منبع ؛
- کورانی عاملی، علی، سیره نامه امیرالمومنین علی بن ابی طالب، ج ۵، نشر بین الملل، صفحه ۱۷ الی ۵۴
-بلاذری، فتوح البلدان، ج۲ ، صفحه ۳۶۵
- نصر بن مزاحم المنقری، وقعه الصفین، ص ۲۲۷
-ابراهیم بن محمد الثقفی، الغارات،صفحه ۱۱۷ الی ۲۰۸
🆔خط بهشتی در فضای مجازی
ایتا | بله
هدایت شده از خط بهشتی
#عبرت_های_تاریخ_شیعه
📌پرده پنجم
«ترور عالی ترین رهبر جهان اسلام، کوفه در تلاطم»
اصحاب و دلدادگان علی علیه اسلام، نگران، دست به استغاثه و زانوی غم در آغوش، بر آستانه درب خانه علی، خلیفه مسلمین، حلقه زده بودند. خانهٔ علی علیه اسلام نه چون سعد ابی وقاص زر اندود بود و نه چون مغیره بن شعبه فراخ و بی انتها، علی با تجمل بیگانه بود. نعلین اش پینه دوزی شده و جامعه اش ساده و موقّر بود. در این دو روز هر لحظه شرایط جسمانی امیرالمومنین، فاتح خیبر وخیم و بدتر میشود.
اخبار ترور و غارت دیگر تازگی نداشت، پس از صفین و آن آتش بس بیفرجام، معاویه بارها نقض عهد کرد و کوفیان سکوت کردند. جسارت و گستاخی تا بدانجا رسید که خلخال از پای پیرزن یهودی به غارت رفت به نوامیس مسلمین اهانت شد، اما حاشا که خم به ابروی کوفیان آید. غیرت عربی هم گویی درآنان مرده بود. شگفت است که سلحشوران کوفی که پنجه در پنجه شامیان افکنده بودند و زخم کاری بر پیکرِ خصم کوفته بودند، چگونه به این بیعاری و بیتفاوتی رسیدند؟!
اصحاب قعود پُرکار و فزاینده، اذهان کوفیان مسموم می ساختند. آنچنان کار جهاد و اطاعت از امر ولی را در پیش دیدگان کوفیان استهزا و عبس گشت که گوشها سنگین و سینهها پر و چشمها کور شد. به سان مردهای که با بند به این سو و آن سویش می کِشند.
سحرگه ۲۱ رمضان ۴۰ هجری قمری، جسم نورانی علی علیه اسلام، در خفا و بیتکلف همچون زیست ساده و بیتجمل اش، بر دوش سیدان شباب اهل الجنه تشییع و به خاک سپرده شد.
حسن بن علی، سبط اکبر رسول الله، شیر پیکارجمل، آنکه فتنه فتّانه را به ضربتی خموش ساخته بود. بر منبر کوفه درآمد تا خبر از شهادت امیرالمومنین علی علیهالسلام دهد. خطبه قرّای حسن بن علی با دم عیسوی و نور احمدی آنچنان «یُحیِ المَوتی» بود که شرمساری و خجالتزدگی کوفیان را برانگیخت و غیرت آنان زنده کرد. این جماعت که پیشتر قعود کرده بودند، آنچنان متأثر گشتند که با تشویق و تهییج عبیدالله بن عباس، یکسره «لبیک یا حَسن» گویان قیام کرده و دستان حضرت را پیش کشیده تا با او بیعت کنند.
علی علیه السلام قبل از شهادت هرگز برای حسن مجتبی بیعت نستانده بود. این شور و تلاطم کوفی بود که بر اَحسن خلق خدا، سَید بنی هاشم و سزاوارترین و پاکترین مرد مسلمان، رغبت یافت و از در بیعت با او درآمد. گروهی هم که چون نتوانستند بر خلاف موج اشتیاق مردم به حسن بن علی حرکت کنند، با نقابِ نفاق و از پی اشعث کندی، متظاهر به بیعت شدند به این امیدِ خام که شاید حسن بن علی مَشی و مَرامی جدای از علی داشته باشد. اما هر آنقدر که از آن هفت ماه و ده روز زمامداری حسن بن علی گذشت بیش از پیش پی بردند که او همان مَشرب و مَشی و مَنش علی علیه السلام دارد.
بصره و مدائن و سرتاسر عراق و حجاز نیز به دست فرمانده بزرگ آن جاریه بن قدامه در اندک زمانی به صف بیعت کنندگان با حسن بن علی پيوستند. شور و جان تازه ای به حکومت علوی تزریق شده بود.
خبر به شام رسید و معاویه بن ابی سفیان، مستاصل و با استمداد عمروعاص در تدارک و تجهیز سپاه شد. حسن بن علی در جنگاوری و تدبیر هیچ کم از علی نداشت و این معاویه را به وحشت انداخته بود. باید چاره ای می کرد...
ادامه دارد...
منبع ؛
- راضی آل یاسین، صلح الحسن، ترجمه سید علی حسینی خامنه ای، انتشارات انقلاب اسلامی، صفحه ۶۷
- احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲ ، صفحه ۲۱۳
- ابن ابی الحدید، شرح نهجه البلاغه، ج ۱۶، ص ۳۱
- محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج ۱،صفحه ۲۰۰
🆔خط بهشتی در فضای مجازی
ایتا | بله
هدایت شده از «عدالتخانه»
⚖ عدالتخانه
🔹 مشروح نشست
💢 بررسی مبانی نظری مفهوم عدالت و نسبت آن با عملکرد دستگاه قضایی نظام اسلامی
با حضور
▫️دکتر سید احمد حبیب نژاد
▫️حجت الاسلام دکتر احمد اولیایی
▫️حجت الاسلام مجتبی نامخواه
▫️دکتر احسان بابایی
💠 انتشار به مناسبت هفته قوه قضاییه
به همت کانون اندیشه پژوهی بسیج دانشجویی دانشگاه علوم قضایی
┄┅═══✼✾✼═══┅┄
@Kanoon_bs
هدایت شده از «عدالتخانه»
بررسی مبانی نظری مفهوم عدالت و نسبت آن با عملکرد دستگاه قضائی نظام اسلامی.pdf
حجم:
8.47M
📄 مشروح نشست «بررسی مبانی نظری مفهوم عدالت و نسبت آن با عملکرد دستگاه قضایی نظام اسلامی»
┄┅═══✼✾✼═══┅┄
⚖ عدالتخانه ⚖
کانون اندیشهپژوهی بسیج دانشجویی علوم قضائی
@Kanoon_bs
هدایت شده از «عدالتخانه»
صوت جلسه بررسی مبانی نظری مفهوم عدالت... .mp3
زمان:
حجم:
23.47M
📻 صوت نشست «بررسی مبانی نظری مفهوم عدالت و نسبت آن با عملکرد دستگاه قضایی نظام اسلامی»
┄┅═══✼✾✼═══┅┄
⚖ عدالتخانه ⚖
کانون اندیشهپژوهی بسیج دانشجویی علوم قضائی
@Kanoon_bs
هدایت شده از خط بهشتی
#عبرت_های_تاریخ_شیعه
📌پرده ششم
«صلح تحمیلی و تسلیمِ حکومت، دولت علوی قربانی جنگ روایت ها»
حسن بن علی علیه السلام بلافاصله پس از بیعت کوفیان، همان سیاست پدرِ شهیدش در امور را پیش گرفت. نامه ای به معاویه نگاشت و وی را از بغی و طغیان نهی کرد و خواستار توبه از اعمال گذشته و تحویل استانداری شام شد.
معاویه دیگر با علی علیه اسلام طرف نبود که بخواهد با بهانهٔ قتل عثمان شامیان را علیه او بشوراند و به عنوان ولی دم عثمان بن عفان مشروعیت به اقدامات خود بدهد. حسن بن علی در میان جهان اسلام با عنوان فرزند رسول الله خطاب می شد. آنچنان هیبت و اصالت و پیشینهٔ درخشانی داشت که کار را بسیار بر معاویه دشوار کرده بود. شیطان شامی در میدان مبارزه بازندهٔ محض بود. همانگونه که در صفین عملاً قافیه را باخته بود. باید تدبیری دیگر میکرد و دست به دامان نفوذ و نیرنگ و فریب و جنگ روانی می شد.
مشی و منش علی بن ابی طالب در برخورد با اصحاب و لشکریان اش و نیز مردم تحت تکفّل و حاکمیتاش هنگامی که امیرالمؤمنین بود بسیار با آن خلفای گذشته تفاوت می کرد. اگر خلفای گذشته با زور و ارعاب و نوعی بردگی و بندگی به قصد اطاعت محض، سعی در استضعاف و حکومت بر مردم داشتند. علی علیه السلام اینگونه نبود. هدف او در برخورد با مردم و حکومت بر آنان، رشد و تعالی شان بود. لذا از سیاست های مکارانه نظیر تطمیع یا سرکوب با زور و ارعاب که سه خلیفه گذشته از آن بهره می جستند، هرگز تبعیت نکرد و بهره نجست. اما سعه صدر و بزرگمنشی که بایسته اخلاقی علی جهت تربیت مردم بود، مورد سوء استفاده منافقین و اشراری چون اشعث کندی واقع شد. معاویه و عمروعاص نیز از این فرصت بهترین بهره را بردند و در صفین ، آتش بس کذایی بر علی علیه السلام تحمیل کردند. تحمیل آتش بس و مذاکرات پس از آن، توسط همین منافقین و اهل قعود بود که از منش علی علیه السلام سوء استفاده می کردند.
حسن بن علی خلف صادق پدرش بود و در برخورد با مردم دقیقاً همان هدف پدر را که رشد و تعالی و تکامل مردم باشد، دنبال می کرد. معاویه نیز از این فرصت بهره برد. شبکه نفوذیان داخل عراق عرب و قلمرو تحت حاکمیت دولت علوی را با خواص اهل قعود هماهنگ کرد و به کار بست تا جنگ روانی بی سابقه ای به راه افتد. ارعاب از لشکر بزرگ شام، زیر سوال بردن اصل جهاد و مبارزه با شامیان و نیز تطمیع سران حکومت با وعده های سنگین و بزرگ دنیوی در کنار ترور ها و خرابکاری های خوارج سبب شد تا جنگ کم سابقه روایت ها علیه مردم کوفه به راه افتد.
آن هنگام که حسن بن علی علیه اسلام لشکر دوازده هزار نفر را به مَسکِن روانه کرد تا تحت فرماندهی عبدالله بن عباس و قیس بن سعد آماده مبارزه با معاویه شوند. خود نیز با هفت هزار نفر راهی ساباط شد تا عقبه سپاه را سرو سامان دهد و در مرز عراق و شام با لشکر معاویه نبرد و پیکار کنند.
آن شب شوم که سپه سالار لشکر حسن بن علی با وعده یک میلیون درهم، خودفروشی کرد و خیانت به حضرت روا داشت و اردوی مسکن را مخفیانه ترک کرد؛ پای مبارک حسن بن مجتبی نیز در نتیجه سوء قصد خوارج جراحت برداشت و او به کوشک سفید مدائن برای درمان انتقال دادند.
اذهان لشکر امام حسن علیه اسلام با خیانت سرداران و جراحت فرمانده کل قوا متزل شد. هر آن با شایعه صلح و پایان درگیریها، گسست و تشویش میان سپاهیان بیشتر می شد. چنان که گروهی فریاد البقیه البقیه ( به معنای رها کردن آرمان سرکوب طاغوت و توجه به باقی مانده مومنین و ایجاد دولت رفاه اسلامی) سر می دادند.
فشار بر سبط اکبر رسول الله چونان بالا گرفت که او در ۲۶ ربیع الاول سال ۴۱ هجری قمری تن به صلح تحمیلی داد. اینبار نتیجه صلح تحمیلی آتش بس نبود بلکه تسلیم حکومت و پایان دولت علویان بود.
آنکه صلح امام حسن علیه السلام فکورانه و بهترین تصمیمی بود که آن وجود مقدس اتخاذ کرد، تردیدی نیست. تنها گوشه ای از برکات فکورانه و مدبّرانه آن تصمیم، حفظ جان شیعیان و نسل امامت بود و نیز فرصتی شد تا معاویه که به شدت متظاهر به شریعت اسلام بود، رسوا گردد. اما اگر لشکر قریب به بیست هزارنفری مَسکِن و ساباط ایستادگی می کردند و خیانت ها صورت نمی گرفت، شیر جمل سر مار افعی شامی را نیز چون پای شتر سرخ موی جمل قطع می کرد و به فتنه پایان می داد.
ادامه دارد...
منبع ؛
-راضی آل یاسین، صلح الحسن، ترجمه سیدعلی حسینی خامنه ای، انتشارات انقلاب اسلامی، صفحه ۱۵۰-۱۷۶
-مجلسی، محمدباقر ، بحارالانوار، ج ۴۴، صفحه ۳۳
-شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲ ص۹
-جمعی از نویسندگان، دانشنامه امام حسن (علیهالسّلام)، ص ۸۴
🆔خط بهشتی در فضای مجازی
ایتا | بله