eitaa logo
قرارگاه راهبردی جوانان مومن و انقلابی 🇮🇷
809 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
138 فایل
کار باید تشکیلاتی باشد. "امام خامنه ای" تربیت نیروهای هم تراز انقلاب اسلامی در قالب طرح فصل رویش جوانان انقلابی قرارگاه راهبردی جوانان مومن و انقلابی آدرس کانال اصلی قرارگاه ↔ @javaan_enghelabi
مشاهده در ایتا
دانلود
4.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀 بهشت... همین آغوش گرم توست،❤️مادر❤️ 🌺 ویژه تبریک #روز_مادر @Asemanihaa💟
🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘ ☘ 🌺 هر کس هر آن چه دیده اگر هر کجا تویی یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی در تو خدا تجلّیِ هر روزه می‌کند آیینۀ تمام نمای خدا تویی میلاد تو تولد توحید و روشنی است‌ ای مادر پدر! غرض از روشنا تویی چیزی ندیده ام که تو در آن نبوده‌ای تا چشم کار می‌کند‌ای آشنا! تویی نخل ولایت از تو نشسته چنین به بار سرچشمه‌ی فقاهت آلِ عبا تویی غیر از علی نبود کسی هم‌طراز تو غیر از علی ندید کسی تا کجا تویی تو با علی و با تو علی روح واحدید نقش علی ست در دل آیینه، یا تویی؟ شوق شریفِ رابطه‌های حریم وحی روح الامینِ روشن غارِ حرا تویی ایمان خلاصه در تو و مهر تو می‌شود مکه تویی، مدینه تویی، کربلا تویی زمزم ظهورِ زمزمه‌های زلال توست مروه تویی، قداست قدسی! صفا تویی بعد از تو هر زنی که به پاکی زبانزد است سوگند خورده است که خیرالنّسا تویی شوق تلاوت تو، شفا می‌دهد مرا‌ ای کوثرِ کثیر! حدیث کسا تویی آن منجی بزرگ که در هر سحر به او‌ می‌گفت: مادرم به تضرع: بیا، تویی 🌹 (س)🌸 @Asemanihaa💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آنچنان رونق اقتصادی ایجاد می کنم که به یارانه نیازی نداشته باشید...😂 فقط اونجاش که یارانه رو از جیبش بر می داره :) @Asemanihaa💟
1_52013302.mp3
زمان: حجم: 1.7M
🌺🎧 می رسه از راه سوره کوثر سید مهدی سلحشور میلاد حضرت فاطمه (س) 😍🌸🍃🌸 @Asemanihaa💟
۶۷ ماه ناکارآمدی ،اعتماد به لبخند دشمن ، گره زدن سرنوشت هشتاد میلیون جمعیت به امضای کری ، ذلت پاسپورت ایرانی، با یک پوزش طلبیدن و استعفا درست نمیشود ظریف باید پاسخگو باشد هم در محضر خدا هم ملت ایران •محمد مهدی معنوی• @Asemanihaa💟
✨💥✨ هر همسری که حامی حیدر نمی‌شود هر دختری که مـام پیمبر نمی‌شود گر خلق آسمان و زمین مدحتت کنند تفسیـر کاف سـورۀ کوثـر نمی‌شود 🌸ولادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و روز مادر مبارک🌸 💠 @Asemanihaa💟
2.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برنده نهایی برنامه عصر جدید معرفی شد😱 یعنی کی میتونه باشه؟!😂 🔺🔺 @Asemanihaa💟
🌼در آستانه میلاد حضرت زهرا 🌼 ❇️ رهبرانقلاب: زنان کشور ما، با آشنایی با زندگی فاطمه زهرا (س) و معرفت و مبارزات آن بزرگوار، راهی را در مقابل خود ترسیم و از آن راه حرکت کرده‌اند و بیشتر هم بایستی پیش بروند. ٧۶/٧/٣٠ @Asemanihaa💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرارگاه راهبردی جوانان مومن و انقلابی 🇮🇷
✳️ خاطرات آزاده، #داریوش_یحیی 🇮🇷 🔴قسمت اول بچه اهواز بودم و در روزهای نوجوانی به سر می بردم که جن
✳️ خاطرات آزاده، 🇮🇷 🔴قسمت دوم بعد از انجام مقدمات اعزام، وارد گروهان شده و با جمع صمیمی بچه های جنگ از نزدیک آشنا شدم. روح معنوی را در جای جای اماکن و نفرات به خوبی مشاهده می کردم و تلاش داشتم خود را مثل آنان کنم تا در میدان معرکه چیزی کم نگذارم. در کنار همه آموزش های رزمي، تمرینات ورزشی خود را حتی در پادگان هم انجام می دادم و لحظه ای از آن غافل نمی شدم. در فرصت هایی هم که به دست می آمد، مرخصی می گرفتم و به مادرم سری می زدم و در تمرینات باشگاهی شرکت می کردم تا از لیست مسابقات کشوری خط نخورم. هم جبهه برایم مهم بود و هم شرکت در مسابقات کشوری و هم رسیدگی به مادرم که با فوت پدرم تنهاتر از قبل هم شده بود. آنروز همه ما را در پادگان علی اکبر حمیدیه به خط کردند تا برای آموزش آبی خاکی به منطقه شطعلی اعزام کنند. دلهره عجیبی داشتم که مبادا دوره آموزش شطعلی با مسابقات کشوری تداخل پیدا کند. وارد آموزش شدیم و بعد از یک دوره فشرده غواصی و تراده سواری (پاروکشی) و برد کشی که حدود بیست روز به طول انجامید به اهواز برگشتیم. خستگی بدجوری بر چهره بچه ها نشسته بود و مسئولین گردان به این واقف بودند و به همین خاطر با پانزده روز مرخصی موافقت کردند. بار و بندیل را جمع کردیم و حدود ظهر به اهواز رسیدم. برای رفتن به باشگاه لحظه شماری می کردم ولی مادرم مهمتر از همه اینها بود و اول باید به منزل سری می زدم. بعد از استراحت کوتاهی، در عصر همان روز به باشگاه و سرتمرین رفتم که متوجه شدم به جای من در تیم استان و برای مسابقات قهرمانی کشوری کسی دیگر را انتخاب کرده اند. خیلی ناراحت شده بودم. چرا باید بخاطر رفتن به جبهه این حق از من ضایع می شد. آنهم مثل منی که قهرمان استان شده بودم. برای اعتراض به سراغ استادم رفتم و گفتم:"من در وزن خودم قهرمان استان شده ام. چرا ایشان را جایگزین من کرده اید؟ رو به من کرد و گفت:"اون سه ماه پیش بود، تو به تمرین نیامدی ولی ایشون بصورت مستمر در تمرینها شرکت کرده". گفتم پس حق من چه میشه؟ در جواب گفت:"یه فرصت به تو می دم با ایشون مبارزه کنی، هرکس موفق شد، عضو تیم می مونه" قبول کردم و گفتم کی؟ گفت:"فردا باشگاه قدس". نزدیک سه ماه بود که تمرین درست و حسابی و جدی نکرده بودم. فردای آن روز با برادرم به باشگاه قدس رفتم. در بین راه برادرم می گفت:" اصلا" مبارزه نکن. می خواهند حق تو را بخورند، تو آماده نیستی و او در اردوی تمرینی هر روز فقط چهار کیلومتر می دود و روزی سه ساعت تمرین می کند. گفتم: سعید! اگر حقِ من باشد، می گیرمش. اگر هم نباشد حلالش. هنوز صحبت های ما تمام نشده بود که به باشگاه رسیدیم. درب باشگاه هنوز باز نشده بود. درب که باز شد وارد سالن شده و با دوستان دیگر صحبت کردم. همه می گفتند این کار را نکن، آسیب می بینی. ولی من تصمیم خود را گرفته بودم و گوشم به این حرف ها بدهکار نبود. استاد به همراه مربی تیم و کمکش آمدند و تمرین شروع شد. نرمشی کردیم و بعد از نرمش، استاد گفت:" اعتمادی! یحیی! وسایل ببندید. هوگو پوشیدیم و مبارزه را شروع کردیم. بعد از یک مبارزه سنگین و تشویق بچه ها، به پایان راند اول رسیدیم. خیلی به من فشار آمده بود و حریف آماده و قبراق تر بود. برادرم گفت:"داریوش! اگر نمی توانی به استاد بگو"، گفتم:"نه؛ من می برم". راند دوم شروع شد. تصمیم گرفته بودم با تمام توان از حق خود دفاع کنم که بلطف الهی در همان اوایل راند، مسابقه به نفع من تمام شد. همه هاج و واج مانده بودند. کسی باور نمی کرد بعد از آن فاصله ای که از تمرینات گرفته بودم موفق شوم. شاید هم می خواستند عملاً به من ثابت کنند که نمی توانم. ولی من توانسته بودم و خوشحال از موفقیتی که کسب کرده ام. این پیروزی برای مربی غیر قابل تحمل بود. مربی تیم با استادم جّرو بحث می کرد که داریوش آماده نیست و مدام تکرار می کرد و حرف دیگری برای گفتن نداشت. ولی کار تمام شده بود و مرا برای اعزام انتخاب کرده بودند. 🔻ادامه دارد ... @Asemanihaa💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا