eitaa logo
👨‍👩‍👧‍👧کانال سبک زندگی 🪴
715 دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
10.5هزار ویدیو
339 فایل
کانال سبک زندگی👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهترین روش این است که در آغوش محبت مادر پرورش پیدا کند. زنانی که فرزند را از چنین موهبت الهی محروم می کنند، اشتباه می کنند. (رهبر انقلاب) 👇 🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰   @dadhbcx
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ✨قسمت هشتاد و دو _بنشین و آرام... می نشیند و جام شربتی می دهم اش و به لب نرسانده: _چنین که ابوالحسن می رود، به یک خطبه می تواند تمام مرو را صف کند برابرمان... کسی در مرو نمانده که همراه سیل او نشده باشد و فریادهای جماعت به دنبال تکبیرهایش و... دو سه جرعه ای می نوشد و باز نفس زنان: _جماعت رعیت در همراهی کم بودند، لشگریان و سپاهیان هم پیوسته اند و... بر پیشانی می زند: _خنجرهاست که دست به دست می شود برای پاره کردن چرم کفش ها... به قاعده مجانین سبقت می گیرند از هم در برهنه کردن پا و شمشیرکنار انداختن و از اسب به زیر آمدن و همراهی کردن... اضطرابش، دلم می آشوبد: _چرا خیال گره می زنی به واقعه؟! خودمان که از همین ایوان مشرف به خانهٔ ابوالحسن، دیدیم که... فضل میان کلامم و عصبی: _چه دیدید؟ دیدید که همه مرو یک آهنگ، مسحور و مفتون در پی ابوالحسن می روند؟ دیدید گریه ها و فریادها را؟ انگار پیامبر به نماز می رود که چنین هنگامه کرده اند... _یعنی حکومت این قدر بی جان... فضل بر می خیزد و چند قدم تا مقابلم: _با شمشیر و نیزه نیستند که به سپاه مان تکیه کنیم؛ دل هاشان همراه شده و گره اگر بخورد به شیفتگی، هیچ دست و دندانی را توان باز کردنش نیست! و دستم را می گیرد و می کشاند تا ایوان: _گوش کن! تکبیرشان تا آسمان می رود اگر به گوش تو نمی رسد... غادیه هنوز ایستاده و ناگزیرم که آرام بمانم: _به گزاف می اندیشی برای یک نماز فضل! اگر ما همه سال، راه دیگر می رفتیم برای اقامه و سواران بسیار و جامه های فاخر و... نمی دانم... به تجمل و شکوه؛ نه دلیل که سلوک اکنون ابوالحسن... _کلام بر سر چگونگی نماز نیست مأمون! هر سال، با آن همه هدایا و عطایا، ثلث این جماعت هم نمی آمدند به نماز و... آنها هم که بودند نه چنین به همه جان و دل داده. سرش را نزدیک ترم می کند: _به خدایت قسم این شورِ در جانشان افتاده، تندبادی است که اگر اکنون اندیشه اش نکنیم، می شود طوفانی که این کاخ از بن می کند. ترس می نشیند در جانم، افزونِ حسادت: _وعده ای نیست به خطبه و خطابه ای فضل! نماز تمام شود همه در خانه هایند و...