👨👩👧👧کانال سبک زندگی 🪴
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت308 –راحیل من رو میبخشی؟ عصبانی شدم، نفهمیدم چی میگم. به خدا فقط واسه
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت309
اینوببین، انگار سیزده بدره.
مادر گفت:
–فردا لازم نیست کسی بره. خودم با آژانس میبرمش
سعیده فوری پایین چادر مادر را چنگ زد و قیافهی مضطربی به خودش گرفت و گفت:
–نه ملکه بزرگوار، خالهی عزیزم، این کار رو با من نکنید. من قول میدهم دیگر حرفی نزنم که باعث رعب و وحشت راحیل بشود. خواهش میکنم اجازه بدهید خودم ببرمش. دستم به دامانتان.
مادر دست سعیده را گرفت:
–پاشو ببینم. این کارا چیه، مگه تأتره. باشه اصلا هر جور خود راحیل راحت تره، همون کار رو میکنیم. من فقط نمیخوام تو امتحاناتش بهش استرس وارد بشه.
سعیده چشمکی زد و گفت:
–معلومه دیگه با بادیگارد راحت تره و اصلنم استرس نداره.
اسرا با شنیدن این حرف اخمهایش در هم رفت و زیر لب چیزی گفت که متوجه نشدم. بعد فوری به طرف اتاق رفت.
یک امتحانم بیشتر نمانده بود، ولی خبری از تلفن زهرا خانم نشد. گفته بود بعد از یک هفته زنگ میزند. نکند برادرش قضیه را فهمیده و اجازه نداده زنگ بزند.
روز آخر سه امتحان با هم داشتم. بین امتحانها فرصت خوبی بود برای مرور امتحان بعدی. در کتابخانه مینشستم و درس میخواندم تا ساعت امتحانم برسد.
بالاخره امتحان آخرم را هم دادم و نفس راحتی کشیدم.
گوشی را برداشتم تا خبری از سعیده بگیرم. دیدم پیام داده:
–خاله زنگ زد گفت نیام دنبالت بادیگاردت میاد دنبالت.
فوری به سعیده زنگ زدم.
–قضیه چیه سعیده.
– قبلا برنامه امتحانتت رو به یکی دیگه دادی اونوقت از من میپرسی؟ طرف ساعتشم میدونسته. به خاله زنگ زده و اجازه گرفته بیاد دنبالت باهات حرف بزنه.
–در مورد چی سعیده؟
–چه میدونم. منم مثل تو. لابد در مورد خواستگاری دیگه.
–نه بابا، فکر نکنم. خواهرش میگفت خودش روش نمیشه.
–چند دقیقه دندون روی اون جیگرت بزاری معلوم میشه. احتمالا الانم جلوی در منتظرته.
گوشی را که قطع کردم به طرف در خروجی راه افتادم. هنوز چند قدم نرفته بودم که دیدم مژگان جلوی در ایستاده و منتظر است.
با دیدنش جلوتر نرفتم و همانجا ایستادم.
به طرفم قدم برداشت. به یک قدمیام که رسید سلام کرد.
مرتب تر از همیشه لباش پوشیده بود. مانتوی بلند دکمه دار با شلوار مشگی. خبری از ساپورت نبود. روسری بزرگ و زیبایی را هم سرش کرده بود. آرایشش ملایم وملیح بود. در دلم آرش را تحسین کردم. حس بدی نسبت به مژگان داشتم. هنوز نتوانسته بودم با این حس کنار بیایم. بچهاش را در آغوشش جابجا کرد. یک دختر ریز و ظریف.
نمیدانم نخواستم یا نتوانستم جواب سلامش را بدهم.
با شرمندگی گفت:
–میخواستم چند دقیقه باهات حرف بزنم. جوابی ندادم. به سکویی که همان نزدیکی بود اشاره کرد.
–بیا اینجا بشینیم، فقط چند دقیقه وقتت رو میگیرم. با اکراه به طرف سکو رفتم.
همین که نشستیم سرش را پایین انداخت و با حالت شرمندگی گفت:
–راحیل میدونم در حقت بد کردم. ولی باور کن یه جورایی جبر زمانه هم باعث شد که این اتفاقها بیوفته. وقتی از فریدون شنیدم نامزد کردی خوشحال شدم، بعد جوری با مسخرگی ادامه داد:
فکر میکردم عشق و علاقت بیشتر از...
با جدیت و تحکم گفتم:
–دروغه،
–پس اون آقایی که جلوی در منتظرته کیه؟ فریدون میگفت...
با اخم گفتم:
–اون نامزدم نیست.
با نگاهش چشمهایم را کاوید. نگاهی به سارنا انداختم و گفتم:
– باید جایی عاشقی کنی که دنبالت باشن وگرنه جز بیارزش شدن نتیجهی دیگهایی نداره. گاهی باید عشقت رو کور کنی تا یه چیزهایی رو نبینه. آرش به خانوادهاش و بچهی برادرش احساس وظیفهی بیشتری داشت. نخواستم دل یه مادر داغدیده رو بشکنم. من از بچگی یاد گرفتم از علاقههام بگذرم. وقتی یه چیزی رو سالها تمرین کنی دیگه انجام دادنش برات راحت میشه. عشق که چیزی نیست، کسایی رو میشناسم که از خانوادشون، بچههاشون، عشقشون، از همه چیزشون به خاطر دیگران گذشتن.
رنگ نگاهش تغییر کرد و زمزمه وار گفت:
همون حرفها رو زدی اونم مثل خودت کردی. با عجز به چشمهام زل زد.
–میخوام یه اعترافی بکنم. بعد با مِن و مِن ادامه داد:
–من همیشه بهت حسادت کردم. از این که رابطت اینقدر با آرش خوب بود تحمل دیدن رفتاراتون رو نداشتم. حتی حالا هم وقتی فریدون گفت تو نامزد کردی و مادر شوهرم در جوابش گفت انشاالله خوشبخت بشه خوشم نیومد. اون گفت راحیل با هر کس ازدواج کنه خوشبختش میکنه، نتونستم تحمل کنم. با خودم خیلی کلنجار رفتم تا چیزی نگم. بعد بغض کرد.
–راحیل آهت بد جور ما رو گرفته، البته بیشتر من رو. راست میگن حسود اول به خودش آسیب میزنه.
بعد اشاره کرد به دخترش و گفت:
–همش مریضه، الانم بعد از کلی دکتر و تست و آزمایش میگن نمیشنوه. اشک از چشمهایش سرازیر شد و روی صورت بچه ریخت.
برای لحظهایی تمام تنفرم از او به دلسوزی تبدیل شد. نتوانستم بیتفاوت باشم. نگاه مبهوتی به بچهاش انداختم و گفتم:
💢 دعای والدین
پيامبر اکرم صلى اللهعليهوآله:
🍃 دُعاءُ الوالِدِ لِوَلَدِهِ كَدُعاءِ النَّبىِّ لاُِمَّتِهِ، دُعاءُ الوالِدَةِ يُفْضى اِلَى الحِجابِ
🍃 دعاى پدر براى فرزندش، همانند دعاى پيامبر براى امّتش است. دعاى مادر از موانع اجابت دعا مىگذرد.
📚 مشكاة الانوار، ص۲۸۲؛ ربيع الابرار، ج۲،ص۲۲۵.
📎 #خانواده
📎 #والدین
📎 #دعا
❌خطاهای فرزندپروری
🟪در فرآیند تربیت فرزند، بعد از اصول فرزندپروری، خطاهای فرزندپروری عامل مهمی محسوب میشود. یکی از آنها خطای تو بدی است.
🟦خطای تو بَدی
بچهها کار بد میکنند اما بد نیستند. پس برای چی باید تنبیه بشوند؟ بخاطررفتارشان، نه خودشان.
👈 رایجترین عامل بروز این نوع خطا سرزنش کردن است. معمولا در موقعی که والدین به کودکشون کمک میکنند این خطا را انجام میدهند.
در مشق نوشتن یا غذا خوردن بیشتر اتفاق میافتد.
والدین عصبی و خسته بیشتر این خطا را انجام میدهند.
📎 #خطاهای_تربیتی
📎 #فرزندپروری
💢 ولادت امام محمدباقر (ع)
🍃 امام محمدبنعلی عليهالسلام، ابوجعفر، محمّدبنعلی بن الحسینبنعلی بن ابیطالب عليهمالسلام، امام پنجم از ائمّه اثناعشر و یکی از چهارده معصوم میباشد. کنیه ایشان ابوجعفر و لقب مشهورشان باقر یعنی شکافنده علوم است. محل تولد آن حضرت شهر مدینه و سال تولد ایشان ۵۷ هجری بوده است. دوران زندگی امام باقر علیهالسلام با حکومت ده تن از خلفای اموی و ایام امامتشان با حکومت پنج تن از آنها مقارن بود.
💐 ولادت پنجمین اختر تابناک آسمان ولایت حضرت امام محمدباقر علیهالسلام مبارک باد.💐
📎 #شناخت_نامه
📎 #میلاد_امام_باقر
5.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟩🟨
🟧🟪 هر وقت حس کردی
حالت بی دلیل بهتره
بدون شاید یکی برات دعا کرده...
4.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپی زیبا از پیروزی
دختر باغیرت ایرانی
ناهید کیانی
❌خطاهای فرزندپروری
🟪 برچسبزنی
👨🏻🏫برچسبها زيادن. متاسفانه برچسب تنبل، زياد استفاده میشه. اونقدر به بچه میگيم تنبل که تنبل میشه. اون رو تنبل صدا کردن(برچسب آشکار) يا تنبل دونستن(برچسب پنهان)، نه تنها مشکل رو حل نمیکنه، که باعث میشه خودش هم خودش رو تنبل بدونه. مثل تنبلها رفتار کنه. ما هم اونو تنبل بدونيم و خلاصه، تنبل بشه.
✋لازمه يادآوری کنیم که اگه يک بار کسی به بچهاش بگه تنبل، اون بچه تنبل نمیشه. اگه باور کنيم يا باور کنه که تنبله، يعنی قبول کنيم که تنبله، يا قبول کنه که تنبله، اونوقت به روان بچه آسيب زديم.
💢 حجاب؛ مایه آرامش
خانم هنولا ناکاتا نویسنده ژاپنی:
🔷 با داشتن حجاب بود که من انسانیت و ارزش زنانگی خود را احساس کردم. حجاب به من میآموزد که از دسترس بیگانگان دور بمانم. امروزه به ویژه در بین جوانان، گرایش روزافزون به حجاب دیده میشود که نشانه رشد اسلام نیز میباشد. تا من زنده هستم، برای اسلام و حجاب تبلیغ خواهم کرد، چون حجاب مایه آرامش و آسایش در جامعه میباشد.
📚 حجاب در نگاه بزرگان، ص۱۲.
🖼 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنیم:
📖حدیث امروز:
✳️ امام صادق علیه السلام :
هر کس درباره حسین علیه السلام بیتی شعر بسراید و خود بگرید و ده نفر را بگریاند، برای او و آن ده نفر بهشت باشد.
📚 ثواب الأعمال: 110/3
🪧تقویم امروز:
📌 جمعه
☀️ ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ هجری شمسی
🌙 ۴ صفر ۱۴۴۶ هجری قمری
🎄 9 آگوست ۲۰۲۴ میلادی
🔖مناسبتی امروز:
💠 ۱۶ روز تا #اربعین حسینی
اللهم ارزقنا زیارة الکربلا و شفاعة الحسین (علیه السلام)
6.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیدنِتماملحظاتاینکلیپروبهزودیزودبرایهمتونآرزومندم...💔
صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚
🍃رو به شش گوشهترین
قبلهی عالم
هر صبح بردن نام
حسیـــن بن علی میچسبد:
چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست
اَبــاعَبـــــدالله...
هرکسی داد سَلامی به تو
و اَشکَش ریخت ،،،
او نَظـَرکَــردهی زَهــراست...
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
وعَلی العباس الحسُیْن...
ارباب بيکفن ســــــــلام...
#صبحم_بنامتان_اربابم