👨👩👧👧کانال سبک زندگی 🪴
هر تغییری بخواهیم در انسان ایجاد کنیم باید در ذهن او ایجاد کنیم. ما باگفتن این مطالب در حال ایجاد یک
وقتی مطلب تازه ای می شنوید بدون ذهنیت به آن عمل نکنید. لازمه ی عامل شدن، تغییر و کار بر روی ذهن است. به این دلیل توصیه می کنم مطالعه کنید و روزی نیم ساعت این مطالب را مرور کنید، تمرین کنید و ذهن را فعال کنید. وقتی این مطالب ذهنی شد خود به خود بر رفتار شما تأثیر می گذارد و بعد متوجه می شوید که مثلاً دیگه اصلاً نمی توانید کتک بزنید.
در خیلی موارد بچه ها وقتی در کودکی کتک می خورند، در بزرگسالی نیاز به کتک پیدا می کنند. کودکان در معرض خشونت و کتک در بزرگسالی نیازمند می شوند. بچه هایی که کتک می خورند و بعد فوری نوازش می شوند اکثراً در ازدواج هایشان به مشکل برمی خورند چون میدان های مغناطیسی آنان این گونه شکل می گیرد که اول کتک بعد نوازش؛ دختر شوهر می کند و ناخودآگاه بر اساس ذهنیت و درک مظلوم، رفتارهایی می کند تا همسرش را وادار به کتک زدن او کند و بعد از آن مورد توجه قرار گیرد.
تنها راه حل درمان، تغییر شبکه ی عصبی این افراد و تأمین یک موقعیت مناسب است. وقتی ذهن درست شود این فرد دیگر نیازی ندارد که برای جلب توجه کتک بخورد. (ادامه دارد...)
#هوش_ویادگیری {قسمت8}
[مباحث کودک متعادل]
👨👩👧👧کانال سبک زندگی 🪴
🗣اعترافات یک زن از جهاد نکاح #قسمت_بیست_وپنجم رفتیم داخل اتاق کناری یک کتابخونه بزرگ با کلی کتاب
اعترافات یک زن از جهاد نکاح
#قسمت_بیست_وششم
شروع کرد برام کتاب گرفتن...اوایل هفته ایی یک کتاب برام می آورد من با وجود بچه و کارهای زیاد به خاطر رسیدن به آرزوهام تمام سعی ام رو می کردم کتابها رو بخونم ولی خیلی وقت کم می آوردم.
بعد از یه مدت متوجه شد من نمی رسم کتابها رو بخونم در نتیجه با نصفه و نیمه خوندن هیچ تغییری در روحیات من بوجود نیومده بود!
برنامه های کاریش را با اینکه سنگین بود و بیشترمواقع خونه نبود طوری تنظیم کرد تا مواقعی خونه هست شرایط رو برای من فراهم کنه تا کتابها رو تموم کنم.
معتقد بود با خوندن این کتابها اتفاقات مهمی برای من و زندگیمون رخ میده و درست حدس زده بود...
گفتم: محتوای کتابها بیشتر چی بود که باعث تغییر شما شد؟
خانم مائده گفت: بیشتر کتابهایی که محتواشون راجع به تفکر و نوع فکر کردن بود را برام می آورد و کم کم روی من خیلی اثر گذاشت
فرزانه متعجب گفت:تفکر ! فکر کردن!
خانم مائده با یه لبخند خاصی به فرزانه گفت:بله دقیقا همون دولیتر بنزینی که ماشین من نداشت!
فرزانه هم کم نیاورد و گفت: بله البته ماشین با بنزین هم که باشه مهمه در چه جهتی حرکت کنه!
خانم مائده گفت: به همین خاطر جهت حرکتم رو بعد از خوندن کتابها تغییر دادم و تصمیم گرفتم با شوهرم برم سوریه برای جهاد یک جهاد سخت ولی شیرین....
دیگه مصاحبه داشت به جاهایی می رسید که حالم بهم می خورد با خودم گفتم: جهاد سخت ولی شیرین!!! خدا به انسان قدرت تفکر داده ولی این جماعت نشون دادن هر کسی می تونه هر چیزی که خدا داده را به جای استفاده درست، نابودش کنه و به ته دره پرت بشه!
در همین حین فرزانه پرسید میشه راجع به تفکری که اینقدر باعث تغییر شما شد بیشتر توضیح بدید چطوری حاضر شدید این جهاد به قول خودتون سخت ولی شیرین رو انجام بدید؟ برای من اصلا قابل پذیرش نیست این حرفتون!
خانم مائده گفت:اگر شوهر من هم همینجوری و بدون مقدمه و مطالعه اون همه کتاب، بهم چنین پیشنهادی میداد منم شاید مثل شما قبول نمی کردم!
ولی زیرکی که اون به خرج داد این بود که اول با دادن کتابها و فراهم کردن شرایط خوندنشون غیر مستقیم و بدون دخالت شخصی خودش، به فکر من جهت داد و کار اصلی رو کرد بعد من با خط فکری که تازه جوانه زده و بوجود اومده بود به عمل و رفتارم جهت دادم ...
چیزی که من از محتوای کتابها یاد گرفتم این بود که وقتی فکر پشت هر عملی بیاد جهت پیدا می کنه و وقتی عملی را در جهت درستش انجام دادیم ما را به هدفمون می رسونه...
یکدفعه صدای رسول از پشت در بلند شد آبجی یه لحظه میشه بیاید؟ تا خانم مائده رفت ببینه آقا رسول چکارش داره من رو به فرزانه گفتم این چی داره میگه جهت درست چی؟!
فرزانه با دست کوبید به پیشونیش و گفت: یه خورده جلوتر بریم منم فک کنم با این سبک فکری بهش بپیوندم!
#سیده_زهرا_بهادر
اعترافات یک زن از جهاد نکاح
#قسمت_بیست_وهفتم
گفتم فرزانه حرفهایی که داره میزنه تمام معادلات و اطلاعات ما را داره بهم میریزه! من واقعا گیج شدم هنوز حرفم تموم نشده بود خانوم مائده اومد داخل عذر خواهی کرد و نشست.
بدون معطلی گفتم: لطفاً میشه این جمله تفکر پشت هر عمل را باز کنید! دقیقا منظورتون چه جور تفکر و چه جور عملیه؟
سری تکون داد و گفت: ببینید من قبل از ازدواجم هم اهل دعا و مناجات بودم هم اهل صبر و گذشت ولی چون هیچ تفکری پشتش نبود بعد از ازدواجم و گذشت زمان همراه با شرایط سخت دیگه نه خبری از دعا و مناجات بود نه خبری از صبر و گذشت و مهربونی!
چون احساس میکردم هدفم نابود شده ولی وقتی کتابها را می خوندم متوجه شدم صبری که همراه با تفکر باشه در مقابل یه بار اذیت دو بار اذیت سه بار اذیت و هر چند بار... دچار خشم نمیشه دنبال راه کار برای حل مسئله میره نه اینکه خودش رو ورشکسته حساب کنه!
خوب یادمه بعد از دوسال که دیگه کم کم با همسرم راجع به این مسائل صحبت می کردم یه بار بهم گفت: مائده جان فکر میکنی بدن انسان برای زنده موندن به چی نیاز داره؟ منم نگاه نامفهومی بهش کردم گفتم: معلومه آب و غذا!
گفت: برای اینکه انرژی بیشتری داشته باشه نشاط پیدا کنه چه تقویت کننده هایی خوبن؟
گفتم: چه سوالهایی می پرسی! خوب مثل میوه و نوشیدنی ها ی مفید خشکبار و از این جور چیزها..
دستم را گرفت تو دستش و گفت :حالا نفسم اگه به جای آب و غذا مدام بهش از این مدل تقویت کننده ها بدیم چی میشه؟! دستم تو دستش بود و گرمی دستاش حالم را خوب کرده بود گفتم: خوب مریض میشه دیگه!
چشم هاش خیره شد به چشمهام لبخندی زد و گفت: قربون چشمای خوشگل و معصومت برم، حالا روح ما برای ادامه حیات هم به آب و غذا به سبک خودش که میشه انجام واجبات و تر ک محرمات نیاز داره، تقویت کننده هاش هم برای انرژی بیشتر و نشاطش مستحباته که خوب هر کدومش جای خودش لازمه، ولی اگه قرار باشه به جای اصل وظیفه فقط مستحبات بهش بدیم خوب طبیعیه مریض میشه، خسته میشه...
من که تازه متوجه شدم چی داره میگه گفتم: قبول ولی چرا وظیفه ی من باید یه کاری باشه که نه ادامهی حیات روحمه! نه تقویت کننده اش!
من بدم میاد چون روحم را داره متلاشی میکنه! دور از اهداف منه و من را به اون چیزی میخوام نمیرسونه؟
دستم را محکم فشار داد و سرش رو انداخت پایین.... نمی دونم شاید اون لحظه به خودش فکر کرد شاید هم به من! به دوسال نقش بازی کردن از انجام کاری که دوست نداشتم!
بعد از چند لحظه سرش رو آورد بالا گفت: خانومم دوست نداشتن شما به خاطر نحوه ی فکر کردن به کاری که انجام میدادی هست، حالا بیا این بار یه جور دیگه به این قضیه نگاه کنیم ...
بعد خانم مائده نگاهی به ما کرد و گفت: البته تا جایی که حیا اجازه بده سعی می کنم بگم چون شاید کسی قبل از خوندن این مصاحبه مثل من دچار مشکلات اوایل ازدواج باشه و با شنیدن این حرفها متوجه اشتباهش بشه
من سری تکون دادم و گفتم: بفرمایید
ادامه داد همسرم گفت: مائده جان حتما می دونی خدا برای چه کارهایی گفته قبلش وضو بگیرید بعضی هاش مثل نماز، واجبه و بعضی هاش هم مثل مسجد رفتن مستحب درسته؟ سرم رو به نشونه ی تایید تکون دادم
گفت: عزیزدل من حتما باز هم می دونی این کارها مقدس هستن که خدا چنین توصیه ای کرده که با طهارت بریم سراغشون؟ گفتم: بله
گفت: حالا شما می دونستی تاکید شده قبل از روابط زناشویی توصیه کردن وضو بگیرید!
من چشمهام رو گرد کردم و گفتم جدی میگی!
لبخندی زد و گفت: صبرکن هنوز مونده...
درست کلمه به کلمه را یادمه
دستی کشید روی سرم و گفت: عشق من شما که اهل دعا و مناجات بودی حتما می دونی چه چیزهایی باقیات و صالحاته! چیزی نگفتم و صبر کردم ادامه بده
گفت: مثل حفر چاه آب، کاشت درخت و ... یکیشون فرزند صالح درسته! خوب حالا شما برا هر کدوم از قبلی ها که تلاش میکنی فکر میکردی عمل صالح داری
ولی به فعلی که ابتداش را با وضو توصیه کردن و بعد هم به اذن خدا فرزند صالح را در بر میگیره و در انتهاش هم بخشش کلی از گناهانه که برای بخشیده شدن هر یه دونه گناهمون چقدر باید اشک بریزیم وتوبه کنیم ولی خدا در همین یک فعل از ابتدا تا انتهاش رو برای شما ثواب مینویسه باقیات و صالحات عنایت می کنه و گناهان رو می بخشه
تا حالا اینجوری بهش نگاه کرده بودی؟!
سرم رو انداختم پایین و به جهل روزگاری که سخت برام گذشت فکر کردم چه فرصت های که من زجر روحی می کشیدم و چه فکرها که راجع به همسرم نکردم در حالی که همش می تونست من را پله پله به خدا نزدیک کنه...
فرزانه رو به خانم مائده گفت : شما گفتید اذیتتون میکرد زجر روحی تون میداد حتی از دعوا و کتک هم بدتر!
ولی تو این حرفها تون که فقط عشق موج میزد قضیه چیه؟
#سیده_زهرا_بهادر
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#به_بلندای_آن_ردا
✨قسمت بیست و ششم
دقایق به سکوت می گذرد و فقط صدای نفس های ما هر سه...
که ابوالحسن پر اندوه:
_خدای تعالی نهی فرمود که خویشتن به دست خود در مهلکه بیندازم و میدان هلاکت...
و پر اندوه تر:
_و حال که جز این انتخابی نیست، هر چه می خواهی بکن... که ولایت عهدی می پذیرم به سه شرط...
آنقدر بودن ابوالحسن در مرو برای من قیمت دارد که نشنیده سری به موافقت تکان می دهم و اما می گوید:
_نه کسی را به مقامی بنشانم و نه کسی را از منصبی عزل کنم و نه رسم و سنتی را بر هم زنم و بر شکنم... و تنها مشاوری باشم دورتر ایستاده و نه میان...
باز هم به موافقت سر تکان می دهم و مردد میان شادی و اندوه... که هم بسیاری شعفم برای آرامش روزهای پیش رو، به وصف نمی آید و هم غمِ بر چهره ابوالحسن سایه انداخته، پر رنگ به چشم می آید.
سکوت طولانی می شود و ابوالحسن بر می خیزد و ما هم به مشایعت و اما زمزمه ای زیر لب که آهسته است می پیچد در گوشم و در سرسرا می شنوم و می شنویم و می ترسم که نکند همه مرو هم بشنود:
_خدایا نهی کردی که مرا به دست خویش، خود به هلاکت اندازم... و اکنون مجبورم و مضطر به قبول ولایت عهدی، که در آستانه قتل...
ابوالحسن می رود و باز دعایش که زیر لب:
_خدایا تو خود کراهت و اضطرارم را می دانی... خدایا من هم، چنان که یوسف و دانیال؛ که به اجبار، ولایت و حکومت حاکمان زمان شان پذیرفتند... اللهم لا عهد لی الا عهدک و لا ولایه لی الا من قبلِک...
#السلام_علیک_یاعلی_بن_موسی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🖼 دورریختن غذای اضافی در خانه و رستوران، نشانه بیفرهنگی آدمهاست
#بی_فرهنگی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰
#کانال_سنگر_عفاف_و_تربیت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
@dadhbcx
🔴 بحران آب
❌ تهرانیها ثانیهای ۴۰ هزار لیتر آب مصرف میکنند
🔹مدیرعامل شرکت آبوفاضلاب تهران: دیروز، مصرف آب تهران ۱.۱ برابر حجم مخزن آب دریاچه چیتگر بود. هر ثانیه ۴۰ هزار لیتر آب در تهران مصرف میشود و با ۱۰ درصد صرفهجویی مشکل آب شهر حل میشود.
#صرفهجویی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰
#کانال_سنگر_عفاف_و_تربیت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
@dadhbcx
#تکست
✨بعضۍ حرف ها
رانباید" زد"
بعضۍ حرف ها را نباید "خورد"
بیچــاره "دل" چه مۍڪشــدمیان این زدوخورد.💔
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰
#کانال_سنگر_عفاف_و_تربیت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
@dadhbcx
10.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مریلا زارعی : اشتباه یک فرد یا یک مسئول را به پای یک سیستم نگذاریم
بازیگر نقش همسر شهید رضایی نژاد در فیلم «هناس»: مسئولیت ما این است که چشممان را به روی حوادثی شبیه به ماجرای فیلم #هناس نبندیم. منصف باشیم و اگر مسئولی در کشور در تدابیر خود دچار خلل میشود و اشتباه میکند به قیمت کل سیستم نگذاریم و یادمان نرود که آدمهایی به خاطر ما رفته اند و خون داده اند.
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰
#کانال_سنگر_عفاف_و_تربیت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
@dadhbcx
❌هتــل خـــانهٔ بابا مامان❌
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«روانشناسان تاکید دارند به فرزندان خود *«قدر داشتن»* را آموزش دهید».
چهل پنجاه سال پیش،
دخترهای خانه ، صبح ها زود بیدار می شدند تا قبل از مدرسه رفتن، همه جای خانه را در جهت کمک و همیاری مادر ، رفت و روب کرده باشند و بعد راهی مدرسه می شدند.
👈🏻در اوقات فراغت باخیاطی ،گلدوزی،ترمه دوزی ، قالی بافی و...
کمک مادر بودند تا قسمتی از بار خانواده رابه دوش داشته باشند.
👈🏻پسرها بايد يا صبح زود يا عصر، نان و مايحتاج خانه را خريد می كردند و كارهای مردانه را در كمك پدر خود انجام می دادند و تابستانها برای ارتقای نسبی وضعیت اقتصاد خانواده وکمک به پدر دراصناف مختلف شاگردی ویا فروشندگی می کردند.
*امـــا حـــــالا*👇
با نسلی روبرو هستیم که صبح که بیدار می شوند، از هتل خانه بابا مامانشان خارج می شوند،
چون والدینشان به عنوان *مستخدمین "هتل خانه "*
همه جا را رفت و روب خواهند کرد و با يك تلفن همه چيز درب خانه مهياست.
👈🏻 *آســیب شنـــاســـی نــــسل امــــروز*
نسلی که ، در برابر رختخوابِ اتاقی که در آن می خوابد ، و خانه ای که در آن زندگی می کند
و ظرفی که در آن غذا می خورد احساس مسئولیت ندارد؛
*شــــــــــــــوربختـــــــــــانه یـــــــک سلام و علیک ساده را بلد نیست و بعضاً مانند گنجشک از کنار بزرگترش
ویراژ میدهد*😕
و حقوق نخوانده ،به وقت ادعا همه را متهم و خود را در مسند شاکی،وکیل و قاضی نشانده و طلبــــــــــکارانــــــــــه برای همــــــــــــــه حکـــــــــــــــم صادر میکند و در هر قضیه ای خود را صاحب نظـــــــــــــــــر
می پندارد😕
برای این نسل، *سرزمین هم چون هتلی است که می توان خورد و خوابید و ریخت و پاشید* ؛ از مواهب طبیعی آن بهره مند شد و بعد اگر باب میل نبود آن را ترک کرد.
👈🏻سرزمین هم، مثل خانه، برای این نسل، هتل است. با این تفاوت که متأسفانه مستخدم سرجهاز ندارد و همه فقط برای خوردن و خوابیدن و بردن آمده اند !
👈🏻این نسل را چه کسی و چه کسانی چنین تربیت کرده اند؟
کی بود ؟ کی بود ؟
اتفاقاً این دفعه،
*من بودم،*
*تو بودی،*
*ما بودیم !!!*
*و...همه بودند.!!!*
کمی به خود بیاییم و تکانی به خودمان و این نسل هتل نشین بدهیم ؛
گرچه به نظر من نسلی که این بچه ها را تربیت کرد، فکر می کرد چون خودش سختی کشیده باید هرجور امکاناتی را برای بچه اش فراهم کند !
در حالی که روانشناسان تاکید دارند به فرزندان خود «قدر داشتن» را آموزش دهید‼️
متاسفانه این موضوع از تهیه سیسمونی برای کودکِ به دنیا نیومده شروع میشه و سوگمندانه ادامه پیدا میکنه تا جهاز ومهریه آنچنانی و جشن عروسی که پولش به قیمت وام وقرض کردن پدرِکمر خمیده شده تمام می شود !
*تاجایی که شان والای مادر و پدری خودش رو در حد یک مستخدم و نوکر⁉️
برای اربابش پایین بیاره
مبادا که آبی در دل فرزندش
تکون بخوره.* !
👈🏻👈🏻👈🏻اما غافل از اینکه هر باغچه و مزرعه ای با آب زیادی فاسد میشه و به لجنزار تبدیل خواهد شد.
گاهی باغبان به گیاهش بی آبی رو تحمیل میکنه چون میدونه اون گیاه نیاز داره چند روز بستر خشکی داشته باشه تا بتونه ریشه هاش رو توی خاک رشد بده و به حیاتش ادامه بده .
*امیدوارم همه ما مادرها و پدرها بتونیم به این درک برسیم که امکانات هتلی ایجاد کردن برای فرزندانمون افتخار نیست ،*
و برعکس👇🏻
*مسئولیت پذیر کردن،*
*قدردان بار آوردن
(نسبت به خلق و خالق)*
*تعلیم آداب اجتماعی از یک احوالپرسی ساده تا رعایت حق الناس و آداب معاشرت در اجتماع و...*
برای فرزندانمان افتخار است💐