Hojat AshrafzadehHojat Ashrafzadeh - Vatanam (128).mp3
زمان:
حجم:
4.01M
🎶 شکوه از تو، غرور از تو 🇮🇷🍃
🎙حجت اشرف زاده
#دهه_فجر
#لبیک_یا_خامنه_ای❤️
1.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢سخنان مهم شهید حاج قاسم سلیمانی در روز ۲۲ بهمن
3.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حضور حاج آقای دهه نودی در راهپیمایی امروز😁
ایران تن است و ما همه اعضای پیکریم
این خاک خانهایست که با جان بر آن دریم
کرد و بلوچ، ترک و عرب، زیر پرچمش
با هر نژاد و مذهب خواهر-برادریم
ایران من! نفس به هوای تو میکشیم
ایران من! فقط به هوای تو میپریم
خود را فروخت آنکه اقامت خرید و رفت
ما عشق را به قیمت جان از تو میخریم
بر خون گذاشت پا و گذشت از وطن ولی
لعنت به ما اگر که از این خاک بگذریم
«ما را سریست با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم»
روزی هزار بار برای تو جان دهیم
تا که تو را به دست امام زمان دهیم...
#محمدعلی_بیابانی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#بیستودوبهمن🇮🇷✌️
#توئیت استاد شجاعی
حرکت تاریخ به سمت حکومت اهل بیت (صالحان) علیهمالسلام در زمین، بعد از انقلاب اسلامی سرعت گرفت، و امروز در انتهای مسیر خود درحال صفآرایی و سازماندهی نهایی است.
بصیرت و غیرت مردم ایران در دفاع از امامین انقلاب، ایران را در امام خواهی و امام داری الگوی شیعیان جهان قرار داده است.
هدایت شده از کانال ایران دیروز، امروز و فردا
🍧برای عصرتون
🍭 زيباترين حسها رو خواهانم!
🍧حس قشنگ آرامش،
🍭حس وجودخدا در قلبتون،
🍧حس لطافت گلها،
🍭حس باران توفصل گرما،
🍧وحس داشتن دوستانِ خوبی
🍭مثل شما!
🍧عصر بخیر مهربون😍
🍃🥀🍃
👨👩👧👧کانال سبک زندگی 🪴
#قسمتششم #رمانمعرفتے :) #قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱 چهره های دردسرساز موهاے ژل زده و نیمہ بل
#مردےدرآئینہ 💙
#قسمتهفتم
#رمانمعرفتے :)
#قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱
بہ صحنہ جرم وارد نشوید
قیچے آهن بر رو گرفتم و راه افتادم سمت پلہ ها ... اوبران از دور اومد طرفم ...
- پیداش نڪردید، مگہ نہ؟ ...
با تعجب زل زد بهم ...
- از ڪجا فهمیدے؟ ...
- این مدرسہ زیادے تمییزه ... زیادے ...
با قیچے، قفل لاڪر ڪریس رو شڪست ... اولین چیزے رو ڪہ بعد از باز شدن اون در ... اصلا انتظار نداشتم ... مواجہ شدن با بوے اسپرے خوش بو ڪننده فضا بود ...
- واسہ یہ پسر دبیرستانے زیادے مرتبہ... گفتے زیادے اینجا تمییزه منظورت همین بود؟ ...
چند لحظہ بہ وسیلہ هاے توش خیره شدم و اونها رو بالا و پایین ڪردم ...
- نہ... در بیرونے لاڪر تازه رنگ شده ... اما نہ توے این چند ساعت ...
دسته ڪلیدم رو از جیبم در آوردم و خیلے سریع شروع ڪردم بہ تراشیدن رنگ روے در ... رنگ ها ورقہ ورقہ از روش ڪنده شد ...
- چے ڪار مے ڪنے توماس؟ ...
و دستم رو محڪم گرفت ...
- نظریہام رو اثبات مےڪنم ... طبق گفتہهاے مدیر و ظاهر این مدرسہ ... هیچ خبرے از گنگ هاے دبیرستانے نیست... اما بہ در لاڪر نگاه ڪن ... قبلا روش با اسپرے طرح ڪشیده بودن ... طرحے ڪہ قطعا ڪار خود مقتولہ ... اما فڪر مےڪنم خودشم پاڪش ڪرده ...
طورے بهم نگاه مےڪرد ڪہ انگار هیچ چیز از حرف هام رو نمےفهمید ...
- فڪر مےڪنے از ڪادر مدرسه ڪسے توے قتل ڪریس تادئو نقش داشتہ؟ ...
قطعا مدیر و معاونش هر دو از مظنونین این پرونده بودن ... مدیرے ڪہ من رو پیچوند و مودبانہ تهدید ڪرد ... و داشت با آستانہ تحملم بازے مےڪرد ... و نمےدونستم قتل اون دانش آموز براش مهم نبود یا بہ نحوے از این اتفاق خوشحال بود؟ ... و معاونے ڪہ پشت حالت هاش ... هزاران فڪر و نظریہ خوابیده بود ...
اما هنوز براے بہ زبان آوردن هر حدسے زود بود ...
توے حیاط ... سمت پارڪینگ ... دوباره چشمم بہ خون روے زمین افتاد ... جنازه رو برده بودن و حالا فقط آثار جنازه بود روے زمینے ڪہ رنگ خون بہ خودش گرفتہ بود ...
پاهام از حرڪت ایستاد ... و نگاهم روے اون خون ها خشڪ شد ... هیچ وقت بہ دیدن این صحنہ ها عادت نڪردم ... برعڪس ... براے من، هیچ وقت دیدن جنازه هاے غرق خون... تڪہ تڪہ شده ... زخمے ... سوختہ ... عادے نشد ...
- چرا خشڪت زده؟ ...
صداے اوبران، من رو بہ خودم آورد ...
- هنوز گیجے از سرت نرفتہ؟ ... یا اینڪہ یہ چیز جدید پیدا ڪردے؟ ...
نگاهم رو از لوید گرفتم ... اما درست قبل از اینڪہ دوباره حرڪت ڪنم چشمم بہ دختری هم سن و سال مقتول افتاد... با فاصله از نوار زرده بہ "صحنہ جرم وارد نشوید" ... ایستاده بود ... نمےتونستم چشم ازش بردارم ... نہ بہ خاطر زیبا بودنش ...
اون تنها ڪسے بود ڪہ بین تمام آدم هاي اون روز ... با اندوه بہ صحنہ جنایت نگاه مےڪرد ...
ادامه دارد...