سلام امام زمانم✋🌸
🔹 امان از عهدشکنی...
مهدے جان! ای پناه قلب بیقرارم! باز هم مرا خریدے. باز هم شنیدے حرفهایی که نباید بر زبانم جارے میشد. باز هم دیدے بدےهایم را و اشک ریختی. قول داده بودم که دیگر دلیل گریههایت نباشم، اما امان از عهدشکنی... امان از قولهاے تکرارے.
با تمام بدےهایم دلم هر روز هواے شما را میکند و قلبم به شوق نگاه شما میتپد مولاے مهربانم. شیعه هم مثل شما غریب است.
ما اسیر دنیاییم و شما گرفتار زندان غیبت.کاش زودتر فرجی شود و هر دو آزاد شویم. کاش بیایی و جهانی را نجات دهی از رنج و تنهایی. من که هر روز دعا میکنم. کاش زودتر بیایی منتقم خون حسین علیهالسلام.
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
7.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیوونگی جز آیین منه
این ستونها ستون دین منه
خستگی راه و خواب موکبا
عمریه رویای شیرین منه
#کربلا
1.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حسینجانم:)💔
صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚
🍃رو به شش گوشهترین
قبلهی عالم
هر صبح بردن نام
حسیـــن بن علی میچسبد:
چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست
اَبــاعَبـــــدالله...
هرکسی داد سَلامی به تو
و اَشکَش ریخت ،،،
او نَظـَرکَــردهی زَهــراست...
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
وعَلی العباس الحسُیْن...
ارباب بيکفن ســــــــلام...
#صبحم_بنامتان_اربابم
😕 پسرم بقیه رو میزنه
👨🏻🏫 پیشنهاد میکنم که:
1️⃣بخشی از وقت خود را به حرف زدن، بازی کردن، پارک و پیادهروی و...با فرزند خود بگذرانید.
2️⃣ از بکارگیری الفاظ منفی و سرزنش کودک (مثلاً تو چقد فضولی یا بیعُرضه هستی و...) اجتناب کنید.
3️⃣ رفتارهای مهربانانه زن و شوهر مثل سلام کردن، هدیه دادن، ابراز محبت، تشکرکردن جلوی فرزندان از همدیگر انجام پذیرد.
جهت مشاهده کامل سؤال و جواب به لینک زیر مراجعه فرمایید👇
🌐 http://btid.org/node/297388
📎 #فرزند_پروری
📎 #کتک_زدن
💢 محارم رضاعی
⁉️ سؤال:
بنده به مدت سه ماه، هفتهای دو یا سه بار و گاهی بیشتر، از خاله خود شیر خوردهام، البته در این بین از مادر خودم هم شیر خوردهام؛ آیا در این صورت دختران خالهام، خواهران رضاعی من هستند و با آنها مَحرم هستم؟
✍️ پاسخ:
🔹 اگر با شیر خوردن از مادر در بین نوبتهای شیر خوردن از خاله، فاصله ایجاد میشده و هیچگاه یک شبانه روز کامل یا پانزده بار کامل و به طور پیوسته فقط از شیر خاله نخوردهاید، با دختر خالهها مَحرم نشدهاید مگر این که به مقداری شیر خورده باشید که عرفاً موجب رویش گوشت و محکم شدن استخوان شما شده باشد که در این صورت محرمیت رضاعی حاصل شده است.
📚 پینوشت:
بخش استفتائات پایگاه اطلاعرسانی دفتر آیتالله خامنهای.
🖇 لینک مطلب:
https://btid.org/fa/news/319432
📎 #احکام_محارم
📎 #احکام_رضاعی
💠 شکایت پیامبر(ص) از پدر و مادرهای آخرالزمان
🟢 روزی پیامبر صلیاللهعلیهوآله به اصحابشان فرمودند: وای بر اولاد آخرالزمان به خاطرِ پدرانشان! به ایشان عرض شد به خاطر پدرانشان که مشرک هستند؟ فرمودند: نه؛ بلکه به خاطر پدرانشان که مؤمنند؛ [چرا که] آنها واجبات را به فرزندانشان یاد نداده و هرگاه که خودِ آنها به دنبال یادگیری دین بروند، آنها را از این کار منع میکنند و تنها به بهره کمی از دنیا برای آنها راضی هستند. من از آنها بیزارم. [در حقیقت] آنها نیز از من بیزارند
📎 #آخر_الزمان
📎 #تربیت_فرزند
📎 #سبک_زندگی
📎 #اعتقادات
13.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 👈 حالا که اربعین نتونستیم بیاییم از دور بهت سلام میکنیم...
🔸 آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
🔸 آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند
📎 #لبیک_یا_حسین
📎 #اربعین
📎 #پیاده_روی_اربعین
💠قرض الحسنه غیر اصولی
👨🏻🏫هشدار به کسانی که بدون رسید به دیگران قرض میدهند. پرداخت وجه به افراد، بدون گرفتن رسید، قانوناً به معنای ادای دِین است نه قرض دادن.
⬅️در این خصوص باید بیان داشت که ماده (۲۶۵) قانون مدنی اِشعار میدارد: هر کس مالی به دیگری بدهد ظاهر در عدم_تبرع است؛ بنابراین هر کس مالی به دیگری میپردازد، فرض این است که دِین خویش را اداء میکند. پس اگر ثابت شود دِینی نداشته است، میتواند آن را پس بگیرد.
⬅️ هر گاه پرداختکننده مدعی شود که به گیرنده وام داده یا وکالت در انجام کاری مطرح بوده یا مالی را به امانت سپرده است، باید وجود آن عناوین را ثابت کند تا در ادعای استرداد موفق شود؛ بویژه که ادعای وجود قرض یا وکالت یا ودیعه با اصل عدم ، برخورد میکند و نیاز به اثبات دارد.
قوانینمالی📚
📎 #مشاوره
📎 #حقوق_خانواده
📎 #قرض_الحسنه
👨👩👧👧کانال سبک زندگی 🪴
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت324 پدرش رو به مادر گفت: –حاج خانم انگار آقا کمیل با
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت325
سرم را با دستهایم گرفتم و گفتم:
–اون هیچی حالیش نیست، فقط میخواد زهرش رو بریزه، اون سر دنیا هم که باشه بالاخره میاد. کمیل کمی به جلو خم شد و گفت:
–دقیقا برای همین نباید شکایتتون رو پس بگیرید. نباید حرفهاش رو باور کنید. تنها راهش اینه که قانون باهاش برخورد کنه و بیفته زندان.
بوی عطرش که به مشامم خورد سرم را بلند کردم و نگاهش کردم.
–راحیل خانم تا حالا شده به من اعتماد کنید و ضرر کنید؟
سرم را به طرفین تکان دادم.
عمیق نگاهم میکرد انگار در عمق چشمهایم دنبال چیزی میگشت. نگاهم را روی یقهی پیراهنش سُر دادم.
بیحرکت مانده بود. دوباره چشم در چشم شدیم. نگاهش رعد و برق شد و دلم را تکان داد.
چادرم را چنگ زدم و سرم را پایین انداختم.
نفس عمیقی کشید و گفت:
–میخوام یه سوال بپرسم دلم میخواد راحت جواب بدید.
–بفرمایید.
–دلیل ازدواجتون با من چیه؟
نمیدانستم چه جوابی بدهم. اصل مطلب را که نمیتوانستم بگویم.
–خب چون خیلی قبولتون دارم.
صاف نشست و با شیطنت نگاهم کرد.
–یعنی شما هر کس رو قبول داشته باشید باهاش ازدواج میکنید؟
از حرفش خندهام گرفت. خودش هم خندید.
–منظورم اینه که تمام معیارهای من رو برای ازدواج دارید و دلایل دیگهایی هم دارم که الان نمیتونم بگم.
لبهایش جمع شد و کمی جدی گفت:
–امیدوارم لیاقت این اعتماد شما رو داشته باشم.
با تعجب نگاهش کردم.
–یه ریئس نباید به کارمندش اینجوری بگه.
لبخند زد.
–فعلا که شما ریئس مایی خانم، وگرنه من الان با گردن کج اینجا ننشسته بودم.
آن روز قرار و مدارها گذاشته شد. پدر و مادر کمیل خواهش کردند که تا وقتی آنها تهران هستند ما محرم شویم. کمیل گفت ما زمان زیادی برای آشنایی داشتیم پس باید زودتر عقد کنیم.
یک هفتهایی طول کشید که کارها انجام شد.
برای خرید هم یک جلسه با زهراخانم و کمیل به بازار رفتیم و خریدها را انجام دادیم.
فقط لباس روز عقد باقی ماند، که به اصرار زهرا خانم قرار شد من و کمیل خودمان دوتایی خرید کنیم.
فردای آن روز از محل کارمان به جایی که کمیل آدرسش را نمیدانم از کجا به دست آورده بود رفتیم.
آنجا یک فروشگاه شیک بود که پر بود از لباسهای زیبا.
اولین انتخابم یک کت و شلوار سفید رنگ بود که کمیل با بیمیلی نگاهش کرد.
سرم را به طرفش چرخاندم و گفتم:
–مثل این که شما خوشتون نیومد.
دوباره نگاهی به ویترین مغازه انداخت و گفت:
–نه قشنگه، بعدشم شما باید خوشتون بیاد نه من.
– نظر شما برام مهمه، لطفا راحت نظرتون رو بگید.
نگاهم کرد و پرسید:
–اگر راحت بگم مطمئنید مشکلی پیش نمیاد؟
–بله.
–خب راستش کت و شلوار در حقیقت یه لباس مردونس. بهتره که خانمها لباس مخصوص خودشون رو بپوشن. البته این نظر منه، تا وقتی پیراهنها و دامنهای به این قشنگی هست چرا کت و شلوار؟
متفکر نگاهش کردم و گفتم:
–تا حالا از این زاویه به قضیه نگاه نکرده بودم. حالا چرا فکر کردید با گفتن نظرتون مشکلی پیش میاد؟
–نمیدونم، شاید به خاطر پیش زمینهایی که داشتم. البته از شما شناخت دارم میدونم که با بقیه فرق دارید. ولی بعضی خانمها چیزی رو که دلشون میخواد سعی میکنن به دست بیارن و موانع رو هر جور شده از سر راه برمیدارن. هیچ نظری هم براشون مهم نیست. حتی اگر کسی مخالف نظرشون نظر بده بهشون برمیخوره. من در زندگی گذشتم زیاد به این مورد برخوردم. همینطور با همکارهای خانم هم در مورد مسائل کاری از این موردها زیاد دیدم.
گاهی درخواستشون کوچیک و بچهگانس ولی براشون مهمه که انجام بشه و براش هزینههای سنگینی میکنن. فقط میخوان به اون خواستشون برسن.
–یعنی آقایون اینطوری نیستن؟
لبخندی زد و گفت:
–باور کنید اصلا حرفم نژاد پرستانه نبود. فرقی نداره کلی گفتم. همهی آدمها...
لبخند تلخی زدم و گفتم:
–بله میدونم. درست میگید گاهی تحمل کردن بعضی آدمهای بیمنطق خیلی سخته. اونایی که کسای دیگه براشون اهمیتی ندارن و فقط به خودشون فکر میکنن. حالا تو هر زمینهایی اونش چندان اهمیتی نداره. منم قبلا تجربش رو داشتم.
غمگین شد و نفسش را بیرون داد. انگار کاملا منظورم را متوجه شد.
–اونجور آدمها هم اولش با این چیزا شروع کردن.
خندهام گرفت:
–مگه معتادن که کمکم شروع میشه.
–دقیقا مثل اعتیاده. وقتی توی سن پایین تر نتونیم ار خواستههامون بگذریم و این کار رو تمرین نکنیم. قطعا هر چی سن بره بالاتر این کار سخت تر و سختر میشه. طوری که حتی گاهی دست کشیدن و نخوردن یه شکلات یا شیرینی هم برامون خیلی سخت میشه. البته برای کسی که تو زمینهی شکم ضعف داره. باید دید هر کسی تو چه زمینهایی ضعف داره.
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...