👨👩👧👧کانال سبک زندگی 🪴
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی
اعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ اَعْدائُهُمْ اَجْمَعینْ
🔴 غدیر نقطه عطف رسالت، امامت و ولایت در تاریخ اسلام_ بخش سوم
❌ برای درک بیشتر اهمیت غدیر ذکر مقدمهای خالی از لطف نیست...
وجود مقدس حضرت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلم در مکه متولد شدند، و در مکه زندگی کردند تا به سن ۴۰ سالگی رسیدند، در سن ۴۰ سالگی به نبوت و رسالت مبعوث شدند، ۳ سال در مکه مخفیانه تبلیغ اسلام کردند، سپس ۱۰ سال علنی تبلیغ کردند، در این هنگام ۵۳ سال از سن مبارک حضرت میگذشت، تا اینکه فرمان هجرت از مکه به مدینه رسید، به مدینه هجرت کردند...
یک سال بعد جنگ بدر رخ داد، یعنی سال اول هجری، سال دوم هجری جنگ احد به وقوع پیوست، سال پنجم هجری جنگ خندق یا احزاب رخ داد، سال ششم هجری حضرت به اتفاق مسلمانان عازم مکه شدند برای اجرای مناسک حج، مشرکان مکه از این امر ممانعت کردند و صلح حدیبیه منعقد شد که در سوره فتح به آن اشاره شده، سال هفتم هجری جنگ خیبر، سال هشتم هجری فتح مکه، تا بالآخره میرسیم به سال دهم هجری، پیامبر اکنون ۶۳ سال از عمر مبارکشان میگذرد...
❌ اکنون موعد حجه الوداع است، حضرت به همراه جمع کثیری از مسلمین به مکه عزیمت کردند تا اولین و آخرین مناسک حج خود را بجا آورند و به مسلمین آن را آموزش دهند، پس از انجام مناسک حج و آموزش آن به مسلمین به طرف مدینه برگشتند...
❌ در راه برگشت رسیدند به محلی به نام غدیر خم، چهار راهی که یک راهش به یمن، یک راه به عراق، یک راه به مصر، و یک راه به مدینه میرفت...
❌ اینجا که رسیدند آیه نازل شد «یا ایها الرسول» این خیلی مهم است، تکلیف جانشینی رسول خدا اینجا مشخص میشود، تکلیف بشریت تا روز قیامت اینجا معلوم میشود...
رسول خدا میداند که تا دو ماه دیگر از دنیا میرود، باید جانشین خود را معرفی کند...
وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى
✍️ حبیبالله یوسفی
2.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سر سفره نشستن و پاک شدن گناه
🎙حجت الاسلام عالی
سلام وعرض ادب خدمت همراهان همیشگی خوب کانال سبک زندگی 🌼
ازامروز داستان زیبا وجذاب " ماه صنم" بارگزاری خواهدشد.
ان شاءالله موردتوجه دوستان قراربگیرد.✨
💔ماه صنم 💔
#قسمت_اول
من ماه صنم دختر ریزه میزه با صورت معمولی و پوستی گندمی هستم
۳ تا برادر دارم و دوتا خواهر
خواهر بزرگم ماه نسا ازدواج کرده
و یه گل پسر داره که دو روستا بالاتر خونشونه دوتا برادرامم ازدواج کردن و سر زندگی خودشونن ننه اکرم میگه نزدیک سال ۱۲۹۵ بدنیا اومد و الان ۱۰ سالمه
به قول آقاجون وقت شوهر کردنمه
آخ کله ام
پس سرم و ماساژی دادم و به ننه شاکی گفتم
چیه ننه به توپ بستی سر صبحی
ننه با مظلومیت گفت دردت به جونم ننه سه ساعته با خودت داری پچ پچ میکنی و جوابمو نمیدی مجبور شدم لنگه گیوه ات رو پرت کنم
گفتم خب حالا چیکارم داشتی
_گفت تصدقت برو کهنه های خواهر زاده ات و یه آبی بزن و بیا
گفتم باشه ننه اما این اخرین باره ها با این سوز سرما واسه خانوم میرم کهنه بچه میشورما
یکی دیگه میزاد من باید جورشو بکشم
اما با تصور رسول لپ گلی لبم به خنده باز شد و قربون صدقه اش رفتم
ماه نسا هر دوماهی دوسه هفته از زیر کار و بار خونش فرار میکنه و اینجا میاد
میدونه ننه لی لی به لالاش میزاره میاد لنگر میندازه بعدش به زور میفرستیمش بره
تشت پر از کهنه رو برداشتم و کت کهنه بابا که وسط اتاق افتاده بود و پوشیدم تا شاید سوز سرما رو کمتر حس کنم
موقع بیردن اومدن از اتاق دیدم ماه بس خواهر بزرگتر از خودم
تشت پر از نون تازه رو داره میبره تو اتاق
ادامه دارد....
💔ماه صنم 💔
#قسمت_دوم
جلدی پریدم و یه نون داغ داغ برداشتم و جیم شدم و به صدای اعتراضش گوش ندادم
ماه بس دختر آرومی بود و ته خواستش شوهر کردن و دو جین بچه زاییدن بود اما من اینجور نبودم همیشه توی خیالم ملکه و بانوی عمارتم بودم و چندین خدم و حشم داشتم
به زندگی روستایی و شوهری که تا شب عروسی رنگ رخش و نمیدیدی راضی نبودم
هر موقع هم که بیکار میشدم با دوست خیالیم و شاهزاده سوار بر اسبم حرف میزدم
به رود باریک و پر آب روستا که رسیدم تشت و زمین گذاشتم و یه تخته سنگ صاف پیدا کردم تا روش کهنه ها رو بشورم
دستم که به اب خورد صدای فریادم بلند شد
ای خدا چجوری با این اب یخ این همه کهنه بشورم
لامروت سوز سرما تا مغز استخون ادم و میترکوند
با دیدن مشما که توش دوسه تا کهنه بود چشام برقی زد و زود دو تکش کردم و مثل دستکش دور دستام بستم
اینجوری یه ذره سوز سردی آب کمتر میشه
فودی دست بکار شدم و راه خونه رو پیش گرفتم
وسط راه توران دختر مش رحمت و دیدم
که دوبرابر تشت کهنه من لباس و ظرف همراهش بود
و برای شستن به لب رود میرفت با دیدن من وایساد و گفت
سلام ماه صنم خوشبحالت تموم کردی من تازه دارم میرم خدا میدونه کی تموم
📱 قانون طلایی استفاده از تکنولوژی
👨🏻🏫 هرتکنولوژی مانند موبایل میتواند مفید یا مضر باشد، این بستگی به ما دارد که چگونه از آن تکنولوژی استفاده کنیم.
⚖️ قانون: ممنوعیت استفاده از موبایل در زمان غذا خوردن
☸️ راهکارهای اجرایی:
1️⃣ ایجاد سبد یا محل مخصوص برای قراردادن موبایلها
2️⃣ تعیین جریمه برای استفاده از موبایل سر سفره
3️⃣ تشویق گفتگوهای خانوادگی
4️⃣ الگوسازی توسط والدین(خود والدین از موبایل و.. زیاد استفاده نکنند)
✅
📎 #فرزند_پروری
📎
💢 افرادی که به واسطه ازدواج به مرد محرم میشوند
🔹 اگر کسی زنی را برای خود عقد (دائم یا موقت) نماید اگرچه با او نزدیکی نکند، مادر و مادرِ مادر آن زن، و مادرِ پدر او هرچه بالا روند به آن مرد محرم میشوند.
🔸 همچنین اگر زنی را عقد (دائم یا موقت) کند و با او دخول نماید (عقد، به تنهایی کافی نیست) دختر و نوه دختری و پسری آن زن هرچه پائین روند، چه در وقت عقد باشند یا بعداً به دنیا بیایند به آن مرد محرم میشوند.
📚 پینوشت:
تحریرالوسیله، کتابالنکاح، م 2 و 3
📎 #احکام_خانواده
📎 #احکام_ازدواج
📎 #محرم_نامحرم
😱 سمِّ مقایسه برای نوجوان!
👨🏻🏫 از مخربترین رفتارهای والدین در دوران نوجوانی، مقایسهکردن است. وقتی به نوجوان میگویید: چرا مثل فلانی درس نمیخونی؟ یا پسرخالهات اینقدر مؤدبه، تو چرا بیادبی؟ ، در واقع پیامی خطرناک به او میدهید که تو به اندازه کافی خوب نیستی .
⁉️چرا مقایسهکردن آسیبزا است؟
🔹 تخریب اعتمادبهنفس: نوجوان باور میکند هرچقدر تلاش کند، باز مورد قبول نیست.
🔹 ایجاد حس تنفُّر: ممکن است از فردی که با او مقایسه میشود، متنفر شود.
🔹 کاهش انگیزه: به جای تلاش برای رشد، احساس ناتوانی میکند.
🗝 راهکار جایگزین چیست؟
🔸توجه به استعدادهای او: هر نوجوانی توانمندیهای خاص خود را دارد.
🔸تشویق پیشرفتهای شخصی: مثلا بگویید: تو نسبت به قبل خیلی بهتر شدی .
🔸گفتوگوی سازنده: به جای مقایسه، با او درباره اهدافش صحبت کنید.
📢 یادمان باشد که نوجوان نیاز دارد دیده شود، نه مقایسه!
📎 #نوجوان
📎 #مقایسه