✏چرا مردم را شکنجه میکنند؟
🔸️پندار برخی این است که آنچه این ایام بر مردم ما میگذرد، محصول بیتدبیری است. اما یک نظر دیگر وجود دارد که میگوید فجایع اجتماعی، میتواند محصول تدبیر باشد.
🔹️نائومی کلاین در شاهکار خود، کتاب "دکترین شوک"، به خوبی اثبات میکند که طراحی شکنجههای اجتماعی، ابزار شناخته شده لیبرالهاست که از طریق آن، به دنبال دست کشیدن مردم از باورهایشان و تن دادن آنها به نسخههای کذایی این جریان هستند. اگر طرح مباحثی نظیر مذاکره و رفراندوم را با فجایعی نظیر افزایش قیمت بنزین جمع بزنیم، سخنان کلاین ملموستر میشود.
🔹️کلاین می نویسد: "طبق یکی از کتابهای راهنمای سازمان سیا، هدف از شکنجه، ایجاد نوعی توفان شدید ذهنی است: پس از شکنجه، زندانی به قدری از نظر روانی به قهقرا رفته و وحشت زده است که دیگر قادر نیست منطقی فکر کند یا حافظ منافع خود باشد. تحت تأثیر چنین شوکی، بیشتر زندانیان آنچه را که بازجویانشان می خواهند در اختیار آنان قرار میدهند- به ویژه اطلاعات، اقرار، و رویگردانی از باورهای پیشینشان را.
در جریان شکنجه، فاصله زمانی فوق العاده کوتاهی وجود دارد که در آن، فرد زندانی دچار نوعی حالت تعلیق بین زندگی و مرگ می شود و شخصیت شکل گرفته و فرهیختهاش، فرو میریزد... در این حالت، هم دنیای آشنا برای فرد شکنجه شده و هم جایگاه خود وی در آن دنیا، متلاشی میشود. بازجوی مجرب این حالت را هنگام ظهور آن خوب می شناسد و می داند که منبع اطلاعاتی مقاوم در آن لحظه، در مقایسه با پیش از تجربه شوک، بسیار پذیرای سازش است و احتمال تسلیم و تبعیتش خیلی بیشتر شده است. و این لحظهای ست که شکنجه گر بی صبرانه منتظرش بوده است.
🔹️دکترین شوک نیز دقیقا همین روند را تقلید و تکرار میکند و سعی دارد در مقیاسی کلان و اجتماعی، به همان چیزی دست یابد که شگردهای شکنجه گران در سلول بازجویی، تک تک، بر سر افراد می آورد.
🔹️دکترین شوک اینگونه عمل میکند: در اثر فاجعه اصلی (مثلا فروپاشی بازار)، یک حالت شوک همگانی بر تمام جمعیت مستولی می شود. درست همان گونه که موزیک کرکننده و ضربات درون سلول بازجویی، زندانی را سست می کند و به راه میآورد، فجایع اجتماعی نیز در خدمت سست کردن و به راه آوردن کل جامعه قرار میگیرد. درست مثل زندانی وحشت زده ای که نام رفقایش را لو می دهد و از باورهایش رویگردان می شود، جوامع شوکه شده نیز غالبا از چیزهایی که در حالت عادی سرسختانه از آنها محافظت می کردند دست بر می دارند".
🔹️لیبرالها یقین دارند آن "لوح سپید نانوشته"ای را که در آرزویش هستند تا آنچه میخواهند رویش بنویسند، فقط گسستی بزرگ میتواند برای آنها ایجاد کند.
🔹️آیا مردم ایران توسط لیبرالها برای دست برداشتن از انقلابشان شکنجه میشوند؟
#سیدیاسرجبرائیلی
🇮🇷 #سنگر_عفاف_وتربیت
https://eitaa.com/dadhbcxکانال اساتید انقلابی
10.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 داستان سید مهدی قوام و زن فاسد
✍در زمان طاغوت که فسق و فجور و فساد همه جا را فرا گرفته بود، یک شب آقا سیدمهدی قوام منبری میرود در همان بالاشهر تهران؛ به ایشان پاکتی پر از پول میدهند. در حال رفتن به منزل، در مسیر یک زنی را میبیند، وضعیت نامناسبی داشته و معلوم بوده اهل فساد و فحشا است! آقا سیدمهدی به یک پیر مردی میگوید: برو آن زن را صدا کن بیاید!
آن مرد تعلل میکند و میگوید: وضعیت آن زن و بی حجابی اش مناسب نیست او را صدا بزنم. خلاصه با اصرار سید و با کراهت می رود و او را صدا می زند که آن آقا سید با شما کار دارند! زن می آید، آقا سیدمهدی از آن زن می پرسد: این موقع شب اینجا چه می کنی؟! زن می گوید: احتیاج دارم، مجبورم! سید آن پاکت پر از پول را از جیبش در می آورد و به زن می دهد و می گوید: این پول، مال امام حسین - ع - است، من هم نمی دانم چقدر است؛ تا این پول را داری، از خانه بیرون نیا!
مدتی از این قضیه می گذرد، سید مشرف می شود کربلا. (در آنجا) زنی بسیار مجبه را می بیند با شوهرش ایستاده اند. شوهر می آید جلو و دست سید را می بوسد و می گوید: زنم می خواهد سلامی به شما عرض کند! زن جلو می آید و سلام می کند و می گوید: آقا سید! من همان زنی هستم که آن پاکت را در آن شب به من دادید؛ ایشان هم شوهر من است که با هم مشرف شده ایم زیارت؛ من آدم شدم!
@dadhbcx
به سه چیز هرگز نمیرسید
1)بستن دهان مردم
2)جبران همه ےشکستها
3)رسیدن به همه آرزوها
سه چیزحتما به تومیرسد:
1)مرگ
2)نتیجه عملت
3)رزق وروزی
میخواهےبه همه چیزبرسی
خدا را درزندگیت بیاور
@dadhbcx
#عشق_یعنی...
🔸 دو ماه از ازدواج غاده و مصطفی میگذشت که دوستِ غاده مسئله را پیش کشید: « غاده! در ازدواجِ تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد.
🔸 تو از خواستگارهایت خیلی ایراد میگرفتی، این بلند است، این کوتاه است... مثل اینکه میخواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد. حالا من متعجبم چطور دکتر را که سرش مو ندارد قبول کردی؟
🔸غاده با تعجّب دوستش را نگاه کرد، حتی دلخور شد و بحث کرد که مصطفی کچل نیست، تو اشتباه میکنی
🔸 دوستش فکر میکرد غاده دیوانه شده که تا حالا این را نفهمیده. آن روز همین که رسید خانه در را باز کرد و چشمش افتاد به مصطفی؛ شروع کرد به خندیدن.
🔸مصطفی پرسید: چرا میخندی؟ و غاده چشم هایش از خنده به اشک نشسته بود، گفت:
«مصطفی، تو کچلی؟ من نمیدانستم!» و آن وقت مصطفی هم شروع کردن به خندیدن و حتی قضیه را برای امام موسی هم تعریف کرد.
🔸 از آن به بعد آقای صدر همیشه به مصطفی میگفت: شما چه کار کردید که غاده شما را ندید؟
#شهید_دکتر_مصطفى_چمران 🌷
@dadhbcx
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2
قسمت پنجاه و هفتم
تاج بندگی🌺
💢ابراهیم در زمانی که در میان اهل دنیا حضور داشت، به خواهران و بستگانش در مورد حجاب بسیار تذکر می داد. تمام نزدیکان او در رعایت حجاب دقت داشتند.
💢ابراهیم به خواهرش می گفت: چادر یادگار حضرت زهرا سلام الله علیها است. ایمان یک زن وقتی کامل می شود که حجاب را کامل رعایت کند.
💢اگر می خواهید الگویتان حضرت زهرا سلام الله علیها باشد کاری کنید که ایشان از شما راضی باشند.
💢این اهمیت به حجاب هنوز هم در رفتار ابراهیم ادامه دارد! این را از میان پیام هایی که به ما رسیده می توان فهمید.
💢ابراهیم در بیشتر هدایت هایی که برای خواهران دینی خود داشت به موضوع حجاب که همان تاج بندگی است تاکید داشته است.
💢موارد زیر از میان همین پیام ها و ایمیل هاست.
داستان اول👇👇👇
💢سلام خدمت تمام دوستان و عاشقان شهید #ابراهیم_هادی
💢آشنایی من با این شهید بزرگوار این گونه شروع شد که من به طور اتفاقی تو فضای مجازی مطالب و عکس های شهید هادی رو می دیدم.
💢اوایل از آدم های مذهبی متنفر بودم! برای همین به شدت نگاه به تصویر ایشان معذب بودم. طوری که نخونده متن و عکس رو رد می کردم. فقط از میان مطالب فهمیدم کتاب سلام بر ابراهیم معرف این شهید پهلوان است.
💢خیلی اتفاقی همسرم کتابش را برایم آورد و کمی از او تعریف کرد.
💢من هم یک روز که کاری نداشتم شروع کردم به خواندن ولی همچنان از نگاه روی جلد کتاب معذب بودم. نحوه نگاهش طوری بود که انسان خسته نمی شد. از طرفی می خواستم ببینم آخرش چه می شود.
💢کتاب را خواندم. چندین بار خواندم. با خاطراتش خندیدم و گریه کردم. هربار بهتر از قبل فهمیدم که چه شخصیت مثبت و الگویی دارد.
💢من تا حدودی داداش ابراهیم رو شناختم و به همه دوستانم توصیه می کردم که بخوانند.
💢تا اینکه یه روز رفتیم بهشت زهرا علیه السلام.
💢(البته بگم که من اون موقع اصلا حجاب درستی نداشتم. به هیچ چیز مقید نبودم. حتی وقتی کتاب رو خوندم و فهمیدم آقا ابراهیم روی مسئله حجاب خیلی تاکید داشت باز به همان صورت بی حجاب بودم.)
💢به هر حال با همون سر و وضع رفتم گلزار شهدا. قطعه ۲۶ رو زیر رو کردم به خود شهید قسم هیچ اثری از شهید هادی نبود! چندین بار کل قطعه را گشتم ولی پیدا نکردم.
💢تو گوشی نگاه کردم دیدم نوشته قطعه ۲۶.
💢از یه سرباز هم پرسیدم گفت ما شهید هادی اینجا ندارم !!
💢بعد از یک ساعت گشتن، نتونستم شهید هادی رو زیارت کنم. برگشتم به سمت منزل.
💢تو راه خیلی دلم گرفت و گریه کردم. احساس کردم شهید نخواسته من رو ببینه.
👇👇👇
👇👇👇
💢چند ماه گذشت و اتفاقی در زندگی من پیش آمد. تصمیم نهایی را گرفتم و رسیدم به خدا! من محجبه و اهل نماز شدم.
💢اولین باری که چادر سر کردم رفتم بهشت زهرا علیه السلام.
💢گفتم می رم به شهید هادی قول بدم که حجابم رو رعایت کنم همون طوری که او دوست داره و می پسنده.
💢خدا رو شاهد می گیرم وقتی رسیدم قطعه ۲۶ دقیقا جایی که قبلا ماشین رو پارک کرده بودیم ایستادیم. تصویر بزرگ شهید هادی در بالای مزار یادبودش در مقابل من بود!
💢خدا می دونه چه حالی داشتم من دفعه قبل وجب به وجب اون قسمت رو گشته بودم و سردار دلم رو پیدا نکردم اما حالا.. فکر می کنم شهید هادی دوست نداشت من رو با اون وضع ببینه.
و این شروع انقلاب ابراهیم در من بود.
💢از اون به بعد شهید هادی عزیزم خیلی به من لطف داشت خیلی کمکم کرد و من رو شرمنده خودش کرد.
💢من همه جا نام و یاد او را فریاد می زنم. افتخار می کنم شهید #ابراهیم_هادی باعث خدایی شدن من شد.
💢من مدتی به طور اتفاقی دعوت شدم!به جایی که از آنجا به سوی آسمان معبری زده شده بود و پاک ترین جوانان آسمانی شدند. به کانال کمیل.
💢انشاءالله سردار دلها آقا #ابراهیم_هادی دست همه مون رو بگیره.
داستان دوم👇👇👇
💢حجاب برای من تعریف نشده بود. به باطن افراد اعتقاد داشتم و به ظاهر اهمیتی نمی دادم. در فامیل ما هم کسی حجاب نداشت اما ته مایه مذهبی داشتیم. بعضی وقت ها هیئت می رفتیم.. البته آنجا هم بد حجاب بودم.
💢هجده سال اینگونه گذشت. دنبال تفریح و ورزش بودم. اما نماز را دست و پا شکسته می خواندم.
💢من دنبال جلب توجه بودم. دنبال این بودم که بهترین باشم و توجه همه به سمت من باشد! فکر می کردم که اگر نگاه دیگران به دنبال من باشد خیلی برترم!
💢تنها یک دوست چادری داستم. یکبار در خصوص شهدا با او صحبت کردم. حرف های او برایم جالب بود. دوست من یک کتاب برای من آورد. کتابی از خاطرات یک شهید. من کتاب و رمان زیاد خونده بودم اما کتاب در مورد شهدا اصلا.
💢کتاب را خواندم. نامش سلام بر ابراهیم بود. شخصیت او برایم جذاب بود. دوست نداشتم کتاب تمام شود. احساس می کردم که این شهید زنده است و کتاب او بی دلیل به دست من نرسیده.
💢یکی از خاطرات او بسیار در من تاثیر گذاشت عدم توجه او به نگاه دیگران بود.
💢او وقتی فهمید که چند دختر به دنبالش بودند حتی مدل لباسش را عوض کرد تا دیگر جلب توجه نکند اما من!
من بارها و بارها تصاویر مختلف خودم را در فضای مجازی پخش کردم، حتی خوشحال بودم تعداد زیادی از پسران و دختران ،در زیر تصاویر من جملاتی آنچنانی نوشته بودند!
💢مدت ها این گونه گذشت ذهن من درگیر شهید #ابراهیم_هادی شده بود.
💢دوست صمیمی من بارها به من می گفت: که در مورد نماز وخدا وحجاب فکر کن. بعد تصمیم صحیح بگیر.
💢ذهن من شدیدا درگیر بود. اگر بخواهم به سراغ حجاب بروم جواب فامیل و دوستانم را چه بدهم؟!
💢به این نتیجه رسیدم که من همه گونه حالتی را تجربه کرده ام. همه گونه رفیقی داشتم و هیچ خیری ندیدم.
👇👇👇
👇👇👇
💢بگذار این بار را به خاطر خدا به سراغ حجاب بروم. بگذار آنچه به ظاهر دوست دارم به خاطر خدا ترک کنم.
💢ایام فاطمیه سال قبل بود. خانواده ما می خواستند بهشت زهرا سلام الله علیه بروند. من همراه آن ها رفتم به شرطی که مزار یادبود #ابراهیم_هادی را پیدا کنند و بتوانم آنجا زیارت کنم.
💢سر مزار یادبودش که قرار گرفتم از او خواستم که کمکم کند. گفتم: من می خواهم دفعه بعد با حجاب به زیارت شما بیایم. اما کمی ترس دارم و..
💢دفعه بعد که بهشت زهرا سلام الله علیه رفتیم دو ماه بعد بود. این بار با حجاب به سر مزارش رفتم از خدا تشکر کردم که چنین هدایتگری را برایم فرستاد.
داستان سوم👇👇👇
💢مشکل بزرگی در زندگی من ایجاد شده بود. هرچه تلاش می کردم بر طرف نمی شد. توسل، دعا و... بی نتیجه بود.
💢من نماز می خواندم اما اعتقادی به حجاب نداشتم. در نماز هایم خیلی دعا می کردم اما نمی دانم چرا اثری نداشت.
💢روزگارها گذشت و گرفتاری من ادامه داشت تا اینکه در عالم رویا جوانی را مشاهده کردم که قول داد که مشکل من را بر طرف کند.
💢خوشحال شدم نامش را سوال کردم. گفت: من گمنام هستم.
💢گفتم: هر کسی یک نامی دارد.
💢اما او دوباره گفت: من را گمنام صدا کن.
💢چند روز بعد به طرز معجزه آسایی مشکل من بر طرف شد. خیلی خوشحال بودم.
💢 یقین داشتم که به مدد الهی و دعای همان جوان گمنام که در عالم رویا دیدم مشکل من بر طرف شده.
💢نمی دانستم آن جوان که بود. چهره ای نورانی داشت اما نفهمیدم زنده است یا نیست. انسان است یا فرشته..
💢چند روز بعد دوباره در عالم رویا آن انسان بزرگوار و گمنام را دیدم. بلافاصله از او تشکر کردم. منتظر بودم که چه می گوید.
💢ایشان بعد از کمی سکوت به من گفت: حالا که مشکل بر طرف شد شما هم تلاش کن و قول بده که حجابت را بیشتر از قبل حفظ کنی.
💢من هم قول دادم و از خواب پریدم.
💢بعد از آن چادر مونس من شد. به آن جوان گمنام قول داده بودم در مورد حجاب هم خیلی تحقیق کردم و سعی کردم حجابم را خوب رعایت کنم.
💢چند روز بعد داشتم در اینترنت به دنبال مطلبی می گشتم. یکباره عکسی را دیدم که چهره اش برایم آشنا بود.
💢سریع روی عکس کلیک کرده و صفحه را باز کردم. این تصویر همان جوان بود که خودش را گمنام معرفی کرد!
💢نمی دانید چقدر خوشحال شدم من با شور و شوق عجیبی دنبال اطلاعاتی در مورد او بودم. نامش را خواندم. نوشته بود: شهید گمنام #ابراهیم_هادی
💢حالا دیگر او را شناخته بودم. اطلاعات بسیاری از او در فضای مجازی پیدا کردم.
💢چقدر خوشحالم. من روزگاری گذراندم که اصلا از حجاب و چادر خوشم نمی آمد اما الان بیش از یک سال است که در حریم حجاب فاطمی قرار دارم و خدا را به خاطر تمام نعمت هایش شکر می کنم.
9.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 #سینمای_قرآنی_روز🔴
🔸صحنه:ی اعجاز سخن گفتن حضرت مسیح علیهالسلام در آغوش مادر
🔸از فیلم مریم مقدس
🔸به کارگردانی شهریار بحرانی و محصول سال۱۳۷۹
🔸آیات تلاوت شده در این قطعه: باصدای #عبدالباسط از سوره مریم علیهاالسلام
🔹 فأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ ۖ قَالُوا یَا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئًا فَرِیًّا (۲۷) یَا أُخْتَ هَارُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا (۲۸) فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ ۖ قَالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا (۲۹) قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا (۳۰) وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیًّا (۳۱) وَبَرًّا بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا (۳۲) وَالسَّلَامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا (۳۳) ذَٰلِکَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ ۚ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ (۳۴) مَا کَانَ لِلَّهِ أَن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ ۖ سُبْحَانَهُ ۚ إِذَا قَضَیٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ (۳۵)
10.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کمیسیون زنان مجلس تا چه میزان در جهت حل مشکلات #واقعی زنان زنان قدم برداشته است؟
✖️خودتان قضاوت کنید☝️☝️
#مجلس_ناکارامد
🔴چندهمسری، عامل طلاق
یکی از عللی که موافقین چندهمسری ذکر میکنن، اینهکه تعداد خانمهایی که همسر ندارن رو به افزایشه، پس مردان متاهل بیان با اینها ازدواج بکنن. درحالیکه ازدواج مجدد در اکثر مواقع باعث بههم خوردن زندگی اول اون مرد متاهل میشه و زنِ اول حاضر به ادامه زندگی نمیشه و طلاق میگیره و یک مطلقه به تعداد مطلقهها اضافه میشه
در برخی موارد مرد، در ازدواج دومش یک دختر مجرد رو میگیره. و همسر اولش طلاق میگیره. در اینجا یک مجرد کم میشه و یک مطلقه اضافه میشه. یک دختر مجردی که میتونست با یک پسر مجرد ازدواج کنه
اصلا برای کم کردن تعداد زنهای ازدواج نکرده و یا بیوه، آیا باید از مردان متاهل استفاده کرد؟ نمیشه از مردانی که همسرشون از دنیا رفته یا طلاق گرفته و موجود هم هستن و هنوز تموم نشدن استفاده کرد؟
#چندهمسری (قسمت اول
🔴چندهمسری متاهلا؟ یا ازدواج مجردا؟
میگن تعداد دختران دهه شصتی یک میلیون بیشتر از پسران دهه شصتی هست. پس باید چندهمسری رو رواج داد تا این یک میلیون دختر بیهمسر نمونن. نکته ای که این دوستان توجه نمیکنن اینهکه، همین الان چندمیلیون پسرمجرد دهه شصتی داریم. بهتر نیست اول پسرای مجرد دهه شصتی رو به دخترای مجرد دهه شصتی برسونیم؟ چرا سریع رفتید سراغ متاهلا؟ و اون یک میلیون مازاد؟
در روزهایی که ازدواج روزبه روز داره سختتر میشه و جوونا از ازدواج دارن فراری میشن و رسم و رسومات عجیب و غریب داره به ازدواج اضافه میشه. یکسری دارن برای ازدواج مجدد فرهنگسازی میکنن. اصل ازدواج رو ول کردن، روی ازدواج مجدد دارن سرمایهگذاری میکنن. بهتر نیست این انرژی رو بگذاریم برای ترویج ازدواج آسان؟
اصلا یکی از دلایلی که دختران مجرد دهه شصتی از پسران دهه شصتی بیشتر شده، همین سختگیری در ازدواج بوده، که ازدواج رو به تاخیر انداخته و پسران دهه شصتی رفتن دختران دهه هفتادی رو گرفتن. درصورتی که اگر ازدواج راحت انجام میشد الان بحران دختران مجرد و سنبالای دهه شصتی رو نداشتیم. اصلا نباید اجازه بدیم پسران دختران با اختلاف سنی بالا بگیرن
ریشه بسیاری از مشکلات همین ازدواج سخت و سختگیری در ازدواجه. این رو بهش فکر نمیکنیم. صبر میکنیم به یک معضل تبدیل بشه و برای اون معضل شروع میکنیم به فرهنگسازی.
ریشه درخت وقتی خراب شد، هرچی ساقه و برگهارو اصلاح کنیم و هرس کنیم، بازم درخت خراب میشه
#چندهمسری (قسمت دوم