9.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴تتلو هم میگوید من از بی حجابی مادرم ضربه خوردم
🔹باید بگویم اگر در آزاد ترین جامعه آمریکایی هم زندگی کنیم فرزندان پسر نسبت به پوشش وروابط مادرشان حساس هستند،همیشه زمان میبرد فرزند پسر بتواند با همسر دوم مادرش کنار بیاید.وخیلی وقتها هم نمیتواند کنار بیاید
🔹باید بگویم محال هست مادری که گرفتار گناهان متعدد شده است بتواند فرزندی صالح وعاقبت بخیر تحویل جامعه دهد.این قضیه هیچ وقت مثال نقض نداشته است ،مادران عفیف ومتدین بیشترین فرزندان سالم را تربیت کرده اند .
🔹باید مراقب نسل آینده باشیم ،عده آی برای لجبازی با جمهوری اسلامی هم شده نباید نسل خود را وفرزندان هود را در معرض آسیب قرار دهد .
✍عالیه سادات
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
👨👩👧👧کانال سبک زندگی 🪴
﷽ #مردےدرآئینہ 💙 #قسمتپنجاهوششم #رمانمعرفتے :) #قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱 ڪابووس بیدارے ب
﷽
#مردےدرآئینہ 💙
#قسمتپنجاهوهفتم
#رمانمعرفتے :)
#قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱
تنها ... بدون تو ...
برگشتم خونہ با چند روز مرخصے استحقاقے ... هر چند لفظ اجبارے بيشتر شايستہ بود ...
وسائلم رو پرت ڪردم يہ گوشہ ... و بہ در و ديوار ساڪت و خالے خيره شدم ... تلوزيون هم چيز جذابے براے ديدن نداشت ... ديگہ حتے فيلم ها و برنامہ هاش برام جذاب نبود ...
از جا بلند شدم ... ڪتم رو برداشتم و از خونہ زدم بيرون ... رفتم در خونہ استفانے ... يڪے از دوست هاے نزديڪ آنجلا ...
تا چشمش بهم افتاد، اومد در رو ببنده ... با يہ حرڪت سريع، پنجہ پام رو گذاشتم لاے در ...
بيخيال بستن در شد و رفت ڪنار ... و من فاتحانہ وارد خونہ اش شدم ...
- مےدونے اين ڪارے رو ڪہ انجام دادے اسمش ورود اجبارے و غيرقانونيہ؟ ...
پوزخند خاصے صورتم رو پر ڪرد ...
- اگہ نرم بيرون مےخواے زنگ بزنے پليس؟ ...
اوه يہ دقيقہ زنگ نزن بزار ببينم نشانم رو با خودم آوردم يا نہ ...
با عصبانيت چند قدم رفت عقب ...
- مےتونے ثابت ڪنے من توے جرمے دست داشتم؟ ... نہ ... پس از خونہ من برو بيرون ...
چند لحظہ سڪوت ڪردم تا آروم تر بشہ ... حق داشت ... من بہ زور و بےاجازه وارد خونہ اش شده بودم ... آرام تر ڪہ شد خودش سڪوت رو شڪست ...
- چے مےخواے؟ ...
- دنبال آنجلا مےگردم ... چند هفتہ است گوشيش خاموشہ ... مےدونم ديگہ نمےخواد با من زندگے ڪنہ ... اما حداقل اين حق رو دارم ڪہ براے آخرين بار باهاش حرف بزنم؟ ...
حتے حاضر نبود توے صورتم نگاه ڪنہ ...
- فڪر نمےڪنم اينقدرها هم شوهر بدے بوده باشم؟ ... حداقل نہ اونقدر ڪہ اينطورے ولم ڪنہ ... بدون اينڪہ بگہ چرا ...
- براے اینڪہ بفهمے چرا دیگہ حاضر نیست باهات زندگے ڪنہ لازم نیست ڪسے چيزے بهت بگہ ... فقط ڪافیہ یہ نگاه توے آينہ بہ خودت بندازے ... تو همون نگاه اول همہ چيز داد میزنہ ...
براے چند ثانيہ تعادل روحيم رو از دست دادم ... گلدون رو برداشتم و بے اختيار پرت ڪردم توے ديوار ...
- با من درست حرف بزن عوضے ... زن من ڪدوم گوريہ؟ ...
چشم هاے وحشت زده استفانے ... تنها چيزے بود ڪہ جلوے من رو گرفت ...
چند قدم رفتم عقب و نگاهم رو ازش گرفتم ... حتے نمےدونستم چے بايد بگم ... باورم نمےشد چنين ڪارے ڪرده بودم ...
- معذرت مےخوام ... اصلا نفهميدم چے شد ... فقط ... يهو ...
و ديگہ نتونستم ادامہ بدم ...
چشم هاے پر اشڪش هنوز وحشت زده بود ... وحشتے ڪہ سعے در مخفے ڪردن و ڪنترلش داشت ... نمےخواست نشون بده جلوے من قافيہ رو باختہ ...
- آنجلا هميشہ بہ خاطر تو بہ همہ فخر مےفروخت ... نہ اینڪہ بخواد دل ڪسے رو بسوزونہ، نہ... هميشہ بهت افتخار مےڪرد ... حتے واسہ ڪوچڪ ترين ڪارهایے ڪہ واسش انجام مےدادے ...
اما بہ خودت نگاه ڪن توماس ... تو شبيہ اون مردے هستے ڪہ وسط اون مهمونے ... جلوے آنجلا زانو زد و ازش تقاضاے ازدواج ڪرد؟ ... اون آدم خوش خنده ڪہ همہ رو مےخندوند؟ ...
مهم نبود چقدر ناراحت بوديم فقط ڪافے بود چند دقيقہ ڪنارت بشينيم ... یہ زمانے همہ آرزو داشتن با تو باشن ... و تو روے اونها دست بزارے ... با خودت چےڪار ڪردے؟ ... چہ بلايے سرت اومده؟ ...
براے یہ لحظہ بےاختیار اشڪ توے چشم هام حلقہ زد ...
- هیچے ... فقط از دنیاے جوانے ... وارد دنیاے واقعے شدم ...
بدون اينڪہ در رو پشت سرم ببندم، سريع از خونہ استفانے زدم بيرون ... نمےتونستم جلوے اشڪ هام رو بگيرم اما حداقل مےتونستم بيشتر از اين خودم رو جلوش دستم سمت سوئيچ نمےرفت ڪہ استارت بزنم ... بےاختيار سرم رو گذاشتم روے فرمون ... آرام تر ڪہ شدم حرڪت ڪردم ... چہ آرامشے؟ ... وقتے همہ آرامش ها موقتے بود ...
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
👨👩👧👧کانال سبک زندگی 🪴
﷽ #مردےدرآئینہ 💙 #قسمتپنجاهوهفتم #رمانمعرفتے :) #قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱 تنها ... بدون ت
﷽
#مردےدرآئینہ 💙
#قسمتپنجاهوهشتم
#رمانمعرفتے :)
#قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱
چهره هاے جذاب
نيم ساعت بيشتر بود ڪہ نشستہ بودم و پشت سر هم توپ بيسبال رو پرت مےڪردم سمت ديوار ... مےخورد بهش و برمےگشت ... حوصلہ انجام دادن هيچ ڪارے رو نداشتم ... قبل از اينڪہ آنجلا ترڪم ڪنہ ... وقتے سر ڪار نبودم يا اوقاتم با اون مےگذشت ... يا برنامہ مےريخت همہ دور هم جمع مےشديم ...
اون روزها هميشہ پيش خودم غر مےزدم ڪہ چقدر اين دورهمے ها اعصاب خورد ڪنہ ... اما حالا اين سڪوت محض داشت از درون من رو مےخورد ...
توپ رو پرت مےڪردم سمت ديوار ... و دوباره با همون ضرب برمےگشت سمتم ... و من غرق فڪر بودم ...
بہ زنے فڪر مےڪردم ڪہ بعد از سال ها زندگے و حتے زمانے ڪہ رهام ڪرده بود هنوز دوستش داشتم ... اونقدر ڪہ بعد از گذشت يہ سال هنوز نتونستہ بودم حلقہ ازدواج مون رو از دستم در بيارم ... واسہ همین هم، همہ مسخره ام مےڪردن ...
غرق فڪر بودم و توے ذهنم خودم رو توے هيچ شغل ديگہاے جز اداره پليس نمےتونستم تصور ڪنم ... بيشتر از ده سال از زمانے ڪہ از آڪادمے فارغ التحصيل شده بودم مےگذشت ... شور و شوق اوايل بہ نظرم مےاومد ... با چہ اشتياقے روز فارغ التحصيلے يونيفرم پوشيده بودم و نشانم رو از دست رئيس پليس گرفتم ...
غرق تمام اين افڪار و ورق زدن صفحات پر فراز و نشيب زندگيم ... صداے زنگ تلفن بلند شد ... از اداره بود ...
- خانواده ڪريس تادئو براے دريافت وسائل پسرشون اومدن ... براے ترخيص از بايگانے بہ امضا و اجازه شما احتياج داريم ڪارآگاه ...
- بديد اوبران امضا ڪنہ ... ما با هم روے پرونده ڪار ڪرديم ...
- ڪارآگاه اوبران براے ڪارے از اداره خارج شدن ... اسم شما هم بہ عنوان مسئول پرونده درج شده ... اگہ نمےتونيد تشريف بياريد بگيم زمان ديگہاے برگردن؟ ...
چشم هام برق زد ... انگار از درون انرژے تازہاے وجودم رو پر ڪرد ... از اون همہ بيڪارے و علافے خستہ شده بودم ... سريع از جا پريدم و آماده شدم ... هر چقدر هم ڪار توے اون اداره برام سخت و طاقت فرسا شده بود از اينڪہ بيڪار بشينم ... و مجبور باشم بہ اون جلسات روان درمانے برم بهتر بود ...
حالا براے یہ ڪارے داشتم برمےگشتم اونجا ... هر چقدرم ڪوتاه مےتونستم يہ چرخے توے محيط بزنم و شايد خودم رو توے یہ ڪارے جا ڪنم ... اينطورے ديگہ رئيس هم نمےتونست بهم گير بده ... بہ خواست خودم ڪہ برنگشتہ بودم ...
وارد ساختمون ڪہ شدم حتے ديدن چهره مجرم ها هم برام جذاب شده بود ... جذابيت و انرژےاے ڪہ چندان طول نڪشيد ...
از پلہ ها رفتم پايين و راهروے اصلے رو چرخيدم سمتِ ...
خنده روے لبم خشڪ شد ... دنيل ساندرز همراه خانواده تادئو اومده بود ... باورم نمےشد ... اون ديگہ واسہ چے اومده بود؟ ... تمام انرژےاے رو ڪہ براے برگشت داشتم بہ يڪباره از دست دادم ... ديدن چهره اش آزارم مےداد ...
خيلے جدے ادامہ راهرو رو طے ڪردم و رفتم سمت شون ... اون دورتر از بخش اسناد و بايگانے ايستاده بود و زودتر از بقيہ من رو ديد ... با لبخند وسيعے اومد سمتم ... سلام ڪرد و دستش رو بلند ڪرد ...
چند لحظہ بهش نگاه ڪردم ... در جواب سلامش سرے تڪان دادم و بدون توجہ خاصے از ڪنارش رد شدم ... اين بار دوم بود ڪہ دستش رو هوا مےموند ..
«اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفرج
🇮🇷 ایستاده در طوفان
👊 ملت ما دهها سال در برابر توطئهها دووم آورده
✌️ چی باعث شده بتونیم زنجیره دشمنیها رو شکست بدیم؟
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
2.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شاه و نفرت از حجاب❗️
شاه قوانین سخت را در مورد چادر وضع کرده بود تا جایی که حتی زنان و دختران چادری حق ....
ببینید
📜 مروری بر تاریخ
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
9.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حرف های دختر ژاپنی درباره چادری شدنش...
"امام رضا به من آفرین گفت!❤️
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫
#شکلات_دست_ساز 😍😍
خوب اینم از شکلاتهای دست ساز من.برای درست کردنش احتیاج دارین به شکلات تخته ای وقالب سیلیکونی مخصوص شکلات وهرنوع مغزی که دوست دارین .شکلات وروی بخارآب بن ماری کنین .بعد تا نصف قالب و پرکنین وصبر کنین تا ببنده بهتره بزارین در یخچال بعد روش مغز و بزارین ودوباره روش شکلات بریزین وبزارین تو یخچال تا ببنده.میتونین از شکلات سفید هم استفاده کنین ویا رنگش کنین وهر تزیینی که دوست دارین من البته برای اینکه سالم ترباشه رنگ نزدم.برای داخلش از پودر نارگیل یا هرچیزی که دوست دارین میشه استفاده کنین.نیازی نیست قالب وچرب کنین.برای اون شکلاتای وسط من از دونه مرواریدای خوراکی هم استفاده کرد.
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛