5.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤چقدر گرفته بوی غم هوای سامرا...🖤
📎 #امام_هادی
📎 #شهادت_امام_هادی
💢 فلسفه انفاق
🔸 «وَ لَا يَأْتَلِ أُولُو الْفَضْلِ مِنْكُمْ وَ السَّعَةِ أَنْ يُؤْتُوا أُولِي الْقُرْبَىٰ وَ الْمَسَاكِينَ وَ الْمُهَاجِرِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ»
🔹 و از میان شما کسانی که دارندگان ثروت و گشایش مالی هستند، نباید سوگند یاد کنند که از انفاق مال به خویشاوندان و تهی دستان و مهاجرانِ در راه خدا دریغ ورزند و باید [بدی آنان را که برای شما مؤمنان توانگر سبب خودداری از انفاق شده] عفو کنند و از مجازات درگذرند و خداوند آمرزنده و مهربان است.
📚 نور: 22.
📎 #آیه_نگاشت
📎 #انفاق
زمان:
حجم:
3.42M
بدون روسری بیان پای صندوق؟😳
بدون مانتو و تیشرت چی؟
شلوار؟ چیزی نگیم؟ دوقطبی نشه؟
دقیق بگید حدّش کجاست؟🤔
هرجاشون لخت بود رای بدن؟🤦♂️
-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-
ما میگیم:
بایدمشارکت حداکثری باشه.✔
همه با سلایق مختلف جناحی.✔
اما نه درحال ارتکاب جُرم و حرام!⛔
مشارکت حداکثری با رعایت قانون؛
✅منتشر کنید طوفانی و قوی✅
✅رسانه باشید✅
#انتخابات_اقتدار_جامعه
💢 امام هادی (ع)؛ پیروز در ظاهر و باطن
🏴 در نبرد بین امام هادی علیه السلام و خلفایی که در زمان ایشان بودند، آن کس که ظاهرا و باطنا پیروز شد، حضرت هادی علیه السلام بود. در زمان امامت آن بزرگوار، شش خلیفه، یکی پس از دیگری، آمدند و به درک واصل شدند. آخرین نفر آنها معتز بود که حضرت را شهید کرد و خودش هم به فاصله کوتاهی مرد.
🎙 امام خامنه ای مدظله العالی؛ ۱۳۸۳/۰۵/۳۰.
🚩 شهادت امام هادی علیه السلام تسلیت باد.🚩
📎 #شهادت_امام_هادی
📎 #امام_هادی
.
این معجزه را برای فرزندانتان روایت کنید👇
#شهادت_امام_هادی_علیه_السلام
#معجزه_امام_هادی_علیه_السلام
متوکل یکی از خلفای عباسی است که از هر راهی تلاش داشت امام هادی علیه السلام را تحقیر کند و شخصیت و عظمت او را درهم شکند.
از جمله، روزی فردی را به سراغ شعبده باز و جادوگر بی نظیری فرستاد که اهل هندوستان و از دشمنان اهل بیت علیهم السلام به شمار می آمد. متوکل به او هزار دینار طلا داد که حضرت هادی علیه السلام را تحقیر و شرمنده کند.
او نیز قبول کرد و در مجلس مهمانی خلیفه در کنار حضرت هادی علیه السلام نشست. و در قرص نانی عمل سحر انجام داد؛ به گونه ای که وقتی حضرت هادی علیه السلام دست مبارک خود را به طرف آن نان دراز کرد؛ نان به هوا پرید. و حاضران خندیدند و حضرت را به خیال خامشان تحقیر کردند.
در کنار شعبده باز هندی بالشی قرار داشت که روی آن تصویر شیر بود. امامِ کائنات و صاحب ولایت تکوینی، دست مبارکش را بر آن تصویر نهاد و فرمود: این فاسق را بگیر! [با عنایت الهی و کرامت امام هادی علیه السلام ] آن تصویر به شیر درنده تبدیل شد و در جا ساحر هندی را پاره کرد و بلعید! و شرکت کنندگان در مجلس مبهوت و متحیر ماندند.
متوکل از آن امام بزرگوار درخواست کرد که دستور دهد آن شیر، ساحر هندی را برگرداند.حضرت فرمود: «او را دیگر نخواهی دید. آیا تو دشمنان خدا را بر دوستان او مسلط می کنی!» این جمله را فرمود و مجلس متوکل را ترک گفت.
[۱][۱] . بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۱۴۴، ح ۲۸؛ کشف الغمّه، ج ۲، ص ۳۹۲؛ تجلیات ولایت، ص
.
این معجزه را برای فرزندانتان روایت کنید👇
#شهادت_امام_هادی_علیه_السلام
#معجزات_امام_هادی_علیه_السلام
در ایام متوکل عباسی زنی ادعا کرد که من حضرت زینب هستم و متوکل به او گفت: تو زن جوانی هستی و از آن زمان سال های زیادی گذشته است.
آن زن گفت: رسول خدا در من تصرف کرد و من هر چهل سال به چهل سال جوان می شوم!
▪️ متوکل، بزرگان و علما را جمع کرد و راه چاره خواست. متوکل به آنان گفت: آیا غیر از گذشت سال، دلیل دیگری برای رد سخنان او دارید؟ گفتند: نه.
آنان به متوکل گفتند: هادی را بیاور شاید او بتواند باطل بودن این زن را روشن کند.
امام هادی علیه السلام حاضر شدند و فرمودند: این دروغ گو است و زینب در فلان سال وفات کرده است. متوکل پرسید: آیا غیر از این، دلیلی برای دروغ گو بودن هست؟
امام فرمودند: بله و آن این است که گوشت فرزندان فاطمه بر درّندگان حرام است. تو این زن را به قفس درندگان بینداز تا معلوم شود که دروغ می گوید.
متوکل خواست او را در قفس بیندازد، او گفت: این آقا می خواهد مرا به کشتن بدهد، یک نفر دیگر را آزمایش کنید. برخی از دشمنان امام به متوکل پیشنهاد کردند که خود امام هادی علیه السلام داخل قفس برود.
💢متوکل به امام عرض کرد:
👈آیا می شود خود شما داخل قفس بروید؟!
💢نردبانی آوردند و امام داخل قفس رفتند و در داخل قفس شش شیر درنده بود. وقتی امام داخل شدند شیرها آمدند و در برابر امام خوابیدند و امام آن ها را نوازش کردند و با دست اشاره می کردند و هر شیری به کناری می رفت.
😡 وزیر متوکل به او گفت: زود او را از داخل قفس بیرون بیاور و گرنه آبروی ما می رود.
🔹متوکل از امام هادی (علیه السلام) خواست که بیرون بیاید و امام بیرون آمدند. امام فرمودند: هر کس می گوید فرزند فاطمه (سلام الله علیها) است داخل شود.
▪️متوکل به آن زن گفت: داخل شو.
آن زن گفت: من دروغ می گفتم و احتیاج، مرا به این کار وا داشت و مادر متوکل شفاعت کرد و آن زن از مرگ نجات یافت.(۱)
۱. بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۴۹ ح ۳۵ چاپ ایران. منتهی الامال ج ۲ ص ۶۵۴ چاپ هجرت
325.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
روش صحیح قرار دادن بالش زیر سر
جهت پیشگیری از فشار به مهره های #گردن و پیشگیری از دیسک گردن
👨👩👧👧کانال سبک زندگی 🪴
#یادت_باشد #قسمتنودوهشتم 🌿﷽🌿 💐گاهی وقتها که احساس می کرد راننده کمتر حساب کرده می گفت: «آقا
#یادت_باشد
#قسمتنودونهم
🌿﷽🌿
🍀بعد از شب نشینی حاضر شدیم که برویم هیئت هفتگی خیمه العباس.
سعید آقا و همسرش هم با ما آمدند، معمولا برنامه هر هفته ما همین بود که بعد از شام چهار نفری می رفتیم هیئت.
با خانم های دیگر بعد از پایان مراسم وسایل پذیرایی را آماده می کردیم.
🌻گعده های دوستانه بعد از هیئت هم عالم خودش را داشت،
خانم ها طبقه بالا بودیم، آقایان هم در پیلوت ساختمان که به شکل حسینیه آماده کرده بودند.
تا برویم هیئت و برگردیم ساعت از نیمه شب گذشته بود، از خستگی زیاد دوست داشتم زودتر به خانه برسیم.
وقتی به کوچه خودمان رسیدیم پیرمرد همسایه که اختلال حواس داشت جلوی در نشسته بود.
🌷کار هر روزه اش همین بود، صندلی می گذاشت می نشست جلوی در، هر بار که از کنارش رد میشدیم حمید با احترام به او سلام می داد و رد می شد، حتی مواقعی که سوار موتور بودیم حمید موتور را نگه می داشت، بعد از سلام و احوال پرسی راه می افتادیم.
آن شب هم خیلی گرم با پیر مرد سلام و احوال پرسی کرد، وقتی از او چند قدمی فاصله گرفتیم، گفتم:
💐حمید جان لازم نیست حتما هر بار به این آقا سلام بدی،این پیر مرد اصلا متوجه نمیشه، چون اختلال حواس داره چیزی توی ذهنش نمی مونه.
حمید گفت:
«نه عزیزم! این آقا متوجه نمیشه من که متوجه میشم، مطمئن باش یه روزی نتیجه محبت من به این پیرمرد رو می بینی»،
واقعا هم همین طور شد، یک روز سخت من جواب این محبت را دیدم!
شهریورماه در قالب یک سفر دانشجویی به مشهدالرضا رفته بودم.
🌹 برای سفرهایی که تنهایی می رفتیم نه حمید مشکل داشت نه من، چون از رفقای همدیگر و جمع هایی که بودیم اطمینان کامل داشتیم.
تمام لحظاتی که در این سفر به حرم می رفتم یاد سفر ماه عسلمان افتادم.
روزهایی که اشکها و لبخندهایش برای همیشه در ذهنم ماندگار شد و شیرینی زیارت همراه حمید که هیچ وقت تکرار نشد.
💐بعد از زیارت اول از صحن جامع رضوی با حمید تماس گرفتم، حسابی دل تنگ حمید شده بودم، صحبتمان حسابی گل انداخته بود، موقع خداحافظی گفتم:
حمید روز جمعه است، نماز جمعه فراموشت نشه، توی خونه نمون، این طوری هم ثواب کردی هم وقت زودتر می گذره، از تنهایی اذیت نمی شی.
🌺خندید و گفت: «خبر نداری پس! با اجازت ما الآن با رفقا کنار دریاییم، کلی شنا کردیم، به سر و کله هم زدیم، نماز رو خوندیم، حالا هم داریم می ریم برای ناهار».
تا من را سوار قطار کرده بود با رفقایش رفته بودند سمت شمال، از این مسافرت های یک روزه و پیش بینی نشده زیاد می رفت.
تا ساعت هشت شب دریا بودند، دلم شور میزد، هر بار تماس می گرفت می گفتم:
🌸حمید دریا خطر داره، مسیر هم که شلوغه، زودتر برگردید
روز آخر سفر بعد از زیارت وداع با دوستانم برای خرید سوغاتی به بازار رفتم.
دوست داشتم برای حمید یک هدیه خوب بگیرم، بعد از کلی جستجو پیراهن چهارخانه آبی رنگی داخل ویترین مغازه چشمم را گرفت، همان را برای حمید خریدم.
ادامه دارد....
👨👩👧👧کانال سبک زندگی 🪴
#یادت_باشد #قسمتنودونهم 🌿﷽🌿 🍀بعد از شب نشینی حاضر شدیم که برویم هیئت هفتگی خیمه العباس. سعید
#یادت_باشد
#قسمتصدم
🌿﷽🌿
🌷از مشهد که برگشتم به استقبالم آمده بود، از نوع رفتار و صحبتش به خوبی احساس می کردم که این چند روز خیلی دل تنگ شده است.
حال من هم دست کمی از حمید نداشت. خانه که رسیدیم همه چیز مرتب بود، برای ناهار هم ماکارونی گذاشته بود ولی به جای گوشت چرخ کرده گوشت خورشتی ریخته بود.
گفت:
پاقدم فرزانه خانوم میخواستم غذا اعیونی بشه! گوشت چرخ کرده چیه ریز ریز
🌺 وقتی حمید جعبه پیراهن سوغاتی را باز کرد و لباس را پوشید دیدیم لباس برایش خیلی بزرگ است.
گفتم: «حمید جان شانس نداری، با چه ذوقی کل بازار رو دنبال این پیراهن گشتم، ولی این سایزش خیلی بزرگ در اومده»
گفت: چون تو خریدی خیلی هم خوبه، از فردا همین رو می پوشم.
🌸 به هزار زور و زحمت حمید راضی شد پیراهن را از تنش دربیاورد، چون می دانستم حميد به هیچ وجه از خیر این پیراهن نمی گذرد رفتم سراغ صاحب خانه.
آقای کشاورز صاحب خانه ما خیاط بود، یکی از پیراهن های قبلی حمید را با این پیراهن جدید به او دادم تا اندازه پیراهن را درست کند.
ادامه دارد....
🌷 حضرت امام صادق (علیه السلام) :
✍ شایسته است مؤمن هشت ویژگی داشته باشد :
1⃣ در ناملایمات روزگار، سنگین (باوقار) باشد.
2⃣ در هنگام نزول بلا بردبار باشد.
3⃣ هنگام راحتی شکرگزار باشد.
4⃣ به آنچه خداوند به او داده قانع باشد.
5⃣ به دشمنان خود ظلم نکند.
6⃣ بار خود به دوش دوستانش نیفکند.
7⃣ بدنش از او خسته باشد.
8⃣ مردم از دست او آسوده باشند.
📚 کافی ، ج ۲ ، ص ۴۷ .