eitaa logo
👨‍👩‍👧‍👧کانال سبک زندگی 🪴
715 دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
10.5هزار ویدیو
339 فایل
کانال سبک زندگی👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
👨‍👩‍👧‍👧کانال سبک زندگی 🪴
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #‌قسمت19 سفره را از دست مادر گرفتم وروی زمین پهن کردم.ب
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 مامان درحال شستن ظرف ها بود و من و اسرا هم نشسته بودیم به حرف زدن. مامان با یه پیش دستی که چند تا لیمو ترش قاچ شدهداخلش بود وارد سالن شدو گفت: –راحیل یکی دوتا از این برش ها رو بخور یه وقت از ریحانه سرما خوردگی اش رو نگرفته باشی. حالا اسفندهم دود می کنم. ــ ممنون مامان جان. ــ راحیل. ــ هوم. ــ می گم مامان خیلی خوشگل و خوش هیکل و جوونه؟یا من زیادی درشتم که سنم رو بالا نشون میده. ــ چطور؟ ــ آخه اون روز که با مامان رفته بودیم مسجد، یه خانمه که ما رو نمی شناخت، پرسید خواهرتونه؟ وقتی گفتم مامانمه، اونقدر تعجب کرد روش نشد شاخاش رو بهم نشون بده. لبخند موزیانه ایی زدم و گفتم: –هم مامان ما خوشگل و خوش هیکله، هم تو استخون درشتی. آهی کشید و گفت: –مثل تو خوش شانس نبودم که به مامان برم. ــ شوخی کردم بابا، خیلیم خوبی، بعدنفس عمیقی کشیدم. – طفلی مامان، خیلی زود تنها شد. دلم براش میسوزه. ــ اسرا ــ بله ــ می گم این که الان مامان تنها داره کار می کنه نشونه ی چیه؟ با خونسردی گفت: –دور از جون شما آبجی گلم، نشونه ی بی معرفتی دختراش. ـــ خب؟ ــ هیچی دیگه دوباره دختر کوچیکه طبق معمول باید معرفت به خرج بده. بعدهم بلندشدوسمت آشپزخانه رفت. با رفتن اسرا مامان را صدا زدم که بیاد. مامان بااسفنددودکن واردشدوکلی دود اسفند تو حلقم کردو کنارم نشست. ــ خب خبر جدید چی داری؟ من هم قضیه ی تلفن زدن آرش رابرایش تعریف کردم. ــ از روز اول واسه مامان همه چیز رادر مورد آرش تعریف کرده بودم. ــ قصد این پسره چیه؟نکنه نظرش دوستیه؟ ــ من که اهلش نیستم مامانم. ــ می دونم دخترم، ولی مواظب باش. گاهی وقت ها این پسرا فکرایی دارن تو سرشون، قاپ دخترا رو می دزدن بعد می شینن دختره بره دنبالش. کمی دیرگفتی مامان جان. ولی من که اهل دنبال کسی رفتن نیستم. اسرا با سه تا دم نوش وارد شدو رو به من گفت: –من رو فرستادی که خودت بشینی به پچ پچ؟ مامان دیگه حرفی نزدو خندید. ــ نه بابا منم الان می خوام پاشم کمک مامان یه کم خونه تکونی. رو به مامان کردم و گفتم: – الان سه تایی آشپزخونه رو شروع کنیم تا آخر شب تموم میشه ها. ــ خسته ایی دخترم، حالا انجام میشه. ــ این دم نوش رو بخورم حله. تا دیر وقت به کمک مامان و اسرا همه ی کابنت ها و کف آشپز خونه و... رو برق انداختیم و تمیز کردیم. ✍ ...
🎤‌ | گل آقا؛ کسی که با طنز به جنگ مشکلات مردم می‌رفت 👈 مروری بر زندگی متعهدانه مرحوم کیومرث صابری فومنی ✏️ «طنز صادق و دلسوزانه باید همه‌ی نقاط معیوب، بخصوص آنها را که کمتر به چشم می‌آیند و آنها که بیشتر به علم و اطلاع همگان از آن نیاز هست، هنرمندانه ببیند و بنمایاند. امروز جامعه و نظام انقلابی ما با دشمنانی روبه‌روست که همه‌ی ابزارهای محسوس و نامحسوس را برای ضربه زدن و جریحه‌دار کردن مردم و نظام و انقلاب به کار میبرند. برای آگاه کردن ذهن مردم از خدعه‌ی دشمن، چه وسیله‌یی از طنز هنرمندانه و شیرین و زیرکانه، بهتر و کاری‌تر؟». 🔹این سطور بخشی از پاسخ رهبر انقلاب به نامه  آقای کیومرث صابری، مدیر مسئول مجله گل‌آقا در سال ۱۳۷۰ است. در بخش‌هایی از مستند غیررسمی ۴ که به روایت دیدار ۱۳۹۸/۴/۲۷ طنزپردازان پرداخته است، رهبر انقلاب گوشه‌هایی از خاطرات سالهای آشنایی و همراهی مرحوم صابری با خود را بیان کرده‌اند. 🔹به همین بهانه رسانه‌ی KHAMENEI.IR در گزارشی کوتاه نگاهی به فعالیت‌ها و زندگی هنری مرحوم کیومرث صابری فومنی داشته است. 🔍 این یادداشت را بخوانید👇 khl.ink/f/49931
🔻۱۱ اردیبهشت بر تمامی تلاشگران عرصه ی کار و تولید خصوصا کارگران شریف مبارک 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
این ماجرا مربوط به سالها قبل میشود پدر و مادرم تازه با هم ازدواج کرده بودند و هنوز فرزندی نداشتند. محل کار پدرم در یک شهرستان کوچک بوده و پدر م باید هر روز از مرکز به آن شهرستان رفت و آمد میکرده است .یکی از روزهای فروردین ماه پدرم از محل کار به سمت خانه برمی گشته . باران به شدت میباریده و به جهت همین بارندگی ها سیل بزرگی به راه افتاده بوده است.پدرم در هنگام عبور جمعیتی را میبیند که کنار رودخانه ایستاده اند و هر کدام برای نجات زنی که گرفتار سیل شده به آب میزنند اما امواج آنقدر سهمگین است که هرکس وارد رودخانه میشده نمیتوانسته طاقت بیاورد ومجبور به بازگشت‌ میشده آخرین تقلاهای زن در میان امواج بی نتیجه مانده است.همه از نجاتش نا امید شده بودند. که ناگهان پدرم از راه میرسد و به دل رودخانه میزند .چندین مرتبه در آبهای گل آلود طوری غوطه ور میشود که همه فکر میکنند پدرم نیز غرق خواهد شد . اما، پدرم با هر سختی که شده خودش را به زن می رساند و با تلاش فراوان ، زن را ازسیلاب و مرگ ‌حتمی نجات میدهد . پدرم به محض آنکه از آب بیرون میآید پیراهنش را در میآورد و به خانم که لباسش پاره شده بوده است میدهد و میگوید شما خواهر این دنیا و آن دنیای من خواهید بود . زن با چشمانی اشکبار و نگاهی مملو از سپاس از پدرم تشکر میکند .پدرم بعد از اطمینان از اینکه حال آن خانم خوب است خدا حافظی میکند و به خانه برمیگردد. چند سالی میگذرد... پدرم به یک شهرستان دور از مرکز منتقل میشود بنابراین با مادرم و تنها فرزندشان یعنی خواهرم بار سفر میبندد و راهی میشوند .پدرم در هفته به واسطه شغلش بعضی از شبها سر کار بوده و مادرم و خواهرم در آن شهر غریب، تنها بوده اند یک شب که پدرم سر کار بوده است هنگام خوردن شام لقمه درگلوی خواهرم گیر میکند تلاش مادرم برای بیرون آوردن لقمه بی فایده میماند . هر لحظه چهره کودک سیاه تر میشود مادرم کودک را بغل میکند سراسیمه به خیابان می دَود در دل تاریک شب خودش را جلوی یک تاکسی عبوری میاندازد . راننده اول شروع به داد و فریاد میکند اما وقتی ضجه های مادرم را میبیند همراه خانم مسافر از ماشین پیاده میشوند مسافر تاکسی بچه را از بغل مادرم می گیرد و به طرز ماهرانه ای لقمه را از گلوی بچه خارج میکند اما دختر کوچک نفس نمی کشد بلافاصله خانم مسافر که یک پرستار ماهر بوده است بچه را کف خیابان میخواباند و شروع به دادن تنفس مصنوعی میکند. چند لحظه بعد در حالی که مادرم به سر و صورت خودش می زده است کودک صدایی شبیه فریاد میکشد و نفسش برمیگردد. مادرم از خوشحالی حال خودش را نمیفهمیده است خواهرم را در آغوش میکشد ودست و صورت خانم را غرق در بوسه میکند . در همین لحظه پدرم از راه میرسد بعد از روبرو شدن با خانم مسافر هردو همدیگر را می شناسند. این خانم پرستار همان زنی بوده است که سالها قبل پدرم از سیل نجات داده بود .او برای دیدن پسرش که در آن شهرستان دور خدمت سربازی را می گذرانده به آنجا آمده بود .و در آن شب قصد داشته خودش را به اتوبوس شب رو برساند و به تهران بازگردد....... پدرم همیشه وقتی میخواست کسی را به انجام کاری فقط در راه رضای خدا تشویق کند این ماجرا را تعریف میکرد . پدرم چند سالی است که آسمانی شده است اما همیشه این جمله اش در گوشم زنگ میزند که میگفت : هر کاری که از دستت برمیاید برای بنده خدا انجام بده و مطمئن باش که خود خدا پاداش کار خوب تو را خواهد داد تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
💢 سیاست اندلسی كردن ایران 🔷 سیاست امروز [آمریکای ها] ، سیاست اندلسی كردن ایران است! 🎙 امام خامنه ای مدظله العالی؛ ۱۳۸۱/۱۲/۰۶. 📎 📎 ای 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
2.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سه چیز باعث قبولی نماز می شود 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
🔻خوش‌ترین خبر امروز 🔹 آخرین نوزادان شیرخوارگاه علی اصغر مشهد یکی از معروف ترین شیرخوارگاه‌های کشور امروز به خانوادههای متقاضی داده شد و در حال حاضر این شیرخوارگاه موقتا تعطیل و خالی از نوزاد شد. 🔹 هر نوزاد رفت پی سرنوشتش و این شاید خوش ترین خبر سال جدید بود ان شالله در کنار خانواده‌های جدیدتان به تمام آرزوهای شیرین در بزرگسالی برسید به امید روزی که هیچ بچه ای در شیرخوارگاه و یتیم نباشه. 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
28.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙 آیت الله جوادی آملی 🎥 سخنان بسیار شنیدنی و مهم حکیم الهی آیت الله جوادی آملی (حفظه الله) در بزرگداشت شهادت استاد عظیم الشأن‌ خود آیت الله مرتضی (رضوان الله علیه) 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔑کلید طلایی رفتار با نوجوان ✍هر وقت در برخورد با نوجوان، «کودک انگاری» می‌کنیم، او به «کودک انکاری» روی می‌آورد. اگر در برخورد با نوجوان، کودک انگاری داشته باشیم، او به دنبال شخصیت کاذب می‌گردد و اگر از جانب ما کودک انکاری رخ دهد، شخصیت حقیقی پیدا می‌کند. ⭕️ نوجوان، در شخصیت کاذب می‌خواهد ثابت کند که من بچه نیستم، در نتیجه به جلوه‌گری روی می‌آورد و می‌بینیم به دنبال رنگ کردن مو یا سیگار کشیدن و ... می‌رود. در صورتی که اگر به او شخصیت می‌دادیم، کیف می‌کرد. ✅ در یک هیئتی، هرچه خادم می‌گرفتند کار داشتند و نمی‌توانستند درست و به موقع کارها را انجام دهند. حدود ۶۰ نفر از نوجوانان را برای خادمی هیئت دعوت کردند. سر ساعت حاضر می‌شدند، صندلی‌ها را می‌چیدند، بنرها را می‌زدند. یک نوجوانی به پدرش گفته بود، من مسئول قند هیئتم! باید سر ساعت آنجا باشم! 🔅این نشان می‌دهد، مسئولیت دادن به نوجوان بسیار مهم است. ♥️ عشق نوجوان این است که بالاتر از سنش با او رفتار شود. ❌در حالیکه رفتار والدین برعکس است! دائم به نوجوان می‌گویند «تو دَرسَت را بخوان! برای من آدم شده!» به نظرم عبارت «تو درست را بخوان» توهین است! اصلاً درس چیست؟ درس همین کار هاست دیگر! درس که فقط ریاضی و فیزیک نیست 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
🔰فتح آندلس به دست مسلمانان(٩٢ ه‌ق)