👨👩👧👧کانال سبک زندگی 🪴
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت296 بلندشدم وازاتاق بیرون رفتم. مادر و اسرا روی مبل نشسته بودند و در خ
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت297
سعیده هیچ وقت روی حرف مادر حرفی نمیزد. مادر سعیده را به اتاق خودش برد.
در سالن نشستم و فکر کردم چرا
سعیده اینقدر حالش بدشده است.
دوباره صدای سعیده بلند شد که به مادر حرصی میگفت:
–آخه خاله اون از من که یک سال و نیم به زندگیش گند زدم و بیچاره مجبور شد بچه داری کنه، راحیل اصلا بلد نبود چطوری بچه رو بغل بگیره، مجبور شد خیلی چیزا یاد بگیره. خیلی اذیت شد. اینم از نامزدش که انگار نه انگار که بدبختش کرده، واسه خودش داره زندگی میکنه و براش گل میفرسته. خودشون کم اذیتش میکنن فک و فامیلاشونم از اون ور، اون فریدون که الهی بمیره، مدام تنش رو میلرزونه، بیچاره همه جا باید با بادیگارد بره، اصلا اگه این کمیل نبود کدوم مردی تو فامیل از کار و زندگیش میزد و مواظب راحیل میشد؟ دایی؟ یا بابای من؟ خاله راحیل چه گناهی کرده، چرا باید همش...
مادر حرفش را برید و گفت:
–چرا فکر میکنی همهی اینا تقصیره آرشه؟ فکر کردی راحیل نمیتونست راحت تر زندگی کنه، در مورد نگهداری از ریحانه نمیتونست بیخیال باشه؟ بگه اصلا به من چه؟ فوقش خالم و خانوادش میوفتن تو قرض و قوله، یا اگه نشد سعیده یه مدت میره زندان. خودش رو انداخت جلو چون تو رو دوست داشت، چون خانوادش براش مهم بودن. واسه دوست داشتن باید هزینه کنی، باید زحمت بکشی، باید ثابت کنی، خشک و خالی میشه؟ اگر آرشم از راحیل گذشت فقط به خاطر خانوادش بود، به خاطر قلب مادرش، به خاطر بچهی برادرش، و آرامش روح برادرش مجبور شد. با این حال اگه راحیل میخواست میتونست جلوش رو بگیره، میتونست نسبت به همه بی تفاوت باشه و آرش رو وادار کنه از خانوادش دست برداره، این گذشت و جدایی نشونهی علاقس. اینا بدبختی راحیل نیست، در اوج عشق و علاقه گذشتن نشونهی خوشبختیه، راحیل قبل از این که مادر آرش بیاد و التماس کنه تصمیمش رو برای جدایی گرفته بود، ولی شک کرد که نکنه جلوی ظلم فریدون ایستادگی نکرده، امدن مادر آرش و التماسهاش مطمئنش کرد که اشتباه نکرده. من مطمئنم الان راحیل اونقدر که از ناراحتی تو ناراحته از مشکلاتی که براش پیش امده ناراحت نیست. شماها مثل خواهرید. این روزا باید کمکش کنی تا از این سختیها عبور کنه. سعیده لطفا از این که فقط نوک دماغت رو ببینی دست بردار. مادر کمکم صدایش بالا میرفت. بلند شد در اتاق را بست و سعی کرد آرامتر صحبت کند. دیگر صدایشان زمزمه وار میآمد.
بلند شدم و وارد اتاق خودم و اسرا شدم، اسرا باجزوه و کتابهایش سرگرم بود. روی تختم دراز کشیدم و در خودم جمع شدم. سرم درد گرفته بود. احساس داغی در پشت پلکهایم میکردم. چشم هایم را نتوانستم باز نگه دارم. سرم سنگین شده بود.
نمیدانم چقدر گذشت که صدای اسرا را شنیدم که میگفت:
–مامان توی خواب ناله می کنه و حرف میزنه.
دست خنک مادر را روی پیشانیام احساس کردم.
–تب کرده، هذیون میگه.
چشم هایم را باز کردم.
–خوبی دخترم؟
–سردمه مامان. مادر همانطورکه ازاتاق بیرون می رفت گفت:
–بچهها چندتا پتو روش بکشید تا من بیام.
هوا تاریک شده بود.
سعیده دو تا پتو رویم کشید و کنار تختم نشست و از زیر پتو دستم را گرفت و سرش را پایین انداخت.
–راحیل، رفتارامروزم خوب نبود، ببخش که ناراحتت کردم.
–از سرما میلرزیدم. خم شد و لپم را بوسید.
ازخودم جدایش کردم.
–مریض میشی.
سعیده دوباره بغض کرد.
–آخه چرا تب کردی؟ چرا اینطوری شدی؟ بازم داری میلرزی که... دوباره پتو بیارم؟ سرم را به علامت مثبت تکان دادم.
سعیده رو به اسرا گفت:
–یه پتو دیگه بیار. اسرا که مات ما شده بود با بغض به سعیده نگاه کرد.
–بفرما، حالش بد شد، حالا خیالت راحت شد؟
سعیده بغضش ترکید و با گریه گفت:
–الان وقت این حرفهاست؟ داره میلرزه. اسرا تو رو خدا زود باش.
اسرا فوری برایم پتوی دیگری آورد.
مادر با لیوان معجونی وارد اتاق شد. به سعیده نگاهی انداخت. با مهربانی گفت:
–چیز مهمی نیست. نگران نباش. فقط بدنش ضعیف شده. برو دست و صورتت رو بشور و بعد زنگ بزن به مامانت بگو راحیل مریض شده نمی تونیم بیاییم.
سعیده از اتاق بیرون رفت.
مادر نگاه شماتت باری به اسرا انداخت و گفت:
–شنیدم باهاش چطوری حرف زدی. امشب پختن سوپ برای خواهرت با توئه، با سبزی تازه و لیمو ترش تازه، خودت میری سبزی میخری و پاکش میکنی، بعدشم خردش میکنی.
اسرا با اعتراض گفت:
–مامان من فردا امتحان دارم.
–به خاطر همین کمترین تنبیه رو برات در نظر گرفتم. تا دفعهی بعد با بزرگترت درست صحبت کنی. اسرا سر به زیر از اتاق بیرون رفت.
سعیده همانطور که روسریاش را مرتب میکرد وارد اتاق شد.
چشمهایش قرمز بودند.
–خاله، مامان گفت شام رو میاره دور هم بخوریم. گفت میخواد بیاد دیدن راحیل. من میرم بیارمشون.
–باشه برو عزیزم. فقط اسرا رو هم تا سر کوچه برسون هوا تاریکه، میخواد سبزی بخره.
–باشه پس بعد از خریدش برشمیگردونم خونه بعد میرم.
5.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نذری متفاوت ولی دلچسب کاشانیها در این هوای گرم ...
✅ 9 راه برای تقویت اراده :
1- بیشتر مراقب تصمیمات خودکار خود باشید.
2- کارها را نیمه تمام رها نکنید.
3- به اندازه کافی بخوابید.
4- کارهای خود را طبق اولویت لیست کنید و کارهای مهم تر رو اول انجام دهید.
5- ورزش و تغذیه بهتر را فراموش نکنید.
6- بعضی کارها رو به عادت تبدیل کنید.
7- صبح ها چرت نزنید.
8- دوش آب سرد بگیرید.
9- کارهاتون رو با موارد لذت بخش ترکیب کنید تا در کارها غرق بشین و متوجه گذر زمان نباشید.
✅ چالش خود مراقبتی برای هفت روز و تبدیل شدن به یه فرد منظم و موفق :
1- تنظیم خواب :
سعی کن ساعت خوابت رو تنظیم کنی شبا زودتر بخوابی و صبح زودتر از خواب بیدار بشی سر یه ساعت مشخص.
2- وقت گذرونی با دوستان :
ارتباط با آدم های خوب و امن زندگیتو حقط کن، و کنار کسایی که خودتی و حس خوبی بهت میدن بمون.
3- معنویات :
نماز اول وقت، شکرگزاری و استغفار، نیت الهی برای تمام کارها، قرآن روزانه، سلام و توسل روزانه به یکی از معصومین
4- هدف گذاری :
یافتن ارزش ها و هدف گذاری بر اساس آنها و نوشتنتون روی کاغذ.
5- مطالعه :
مطالعه کتاب های مفید و آرامش بخش.
6- کمک به دیگران :
کمک به دیگران در اولین قدم باعث میشه که حس بهتری به خودت پیدا کنی.
7- شروع یه کار و فعالیت جدید :
هرچیزی که تا الان به تعویق افتاده و هر چیزی که قبلا بهت حس خوب میداده و متوقف شده رو شروعش کن.
✅ شانس یعنی طرز فکر تو
بارها این کلمات مخرب ناخودآگاه را شنیده اید( شانس، تقدیر، سرنوشت، قسمت)
در واقع هیچ کدام از آنها وجود خارجی ندارند. ما باید در عصر نوین بپذیریم که تمام این کلمات زمانی جان می گیرند که ما طرز فکرمان را عوض کنیم.
تمامی این کلمات نادرست، در ضمیر ناخودآگاه تاثیر بسیار منفی می گذارند.
اگر واقعا می خواهید خوش شانس باشید، باید درست اندیشیدن را بیاموزید و به آن عمل کنید.
تمام انسان های موفق و ثروتمند جهان با مثبت اندیشی همراه با عمل، خوش شانس ترین افراد روی زمین هستند.
👤دکتر علیرضا آزمندیان
♨️اضطراب کودک و درمان آن
🟨کودک مضطرب، باور دارد من بد هستم، همه بد هستند و این افراد بد، اگر از بدی من آگاه شوند به من آسیب میزنند.
🟦خجالت به معنی عدم حرمت(عزت) نفس همراه با اضطراب می باشد.
🟩سعی کنید احساس کودک را تایید کنید. وقتی ترسید، نگید این که ترس نداره یا نترس، باید گفت میدونم میترسی.
📌در صورت نفی و رد احساس کودک، او به این نتیجه میرسد که من هیچی نمیفهمم و هر چه احساس میکنم، اشتباه است و شروع به نفی احساس خود و شخصیت خود میکند.
❌انتقاد و گیردادن و نیز دستور زیاد به کودک، موجب نافرمانی کودک، احساس گناه و اضطراب او خواهد شد که نتیجه آن ضعف حرمت(عزت) نفس و اراده و ایجاد خودپنداره منفی است.
📎 #اضطراب_کودک
📎 #فرزند_پروری
13.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📛شبهه:
❓چرا پولارو برای اربعین خرج کنیم؟!
📣جواب رو از زبان استاد شهید مرتضی مطهری بشنوید👌🏻
.
😱❎چرا بدون دلیل مریض و گرفتار میشویم❓
😳رزق و روزی کم میشود
😳بچه بعد از مهمانی تب میکند
😳ماشین بدون دلیل خراب میشود
😳وسایل منزل زود به زود میشکند و خراب میشود.
♨️اغلب همه از #چشم_زخم است.
.
🔰تو جامعه میدونید چرا حجم طلاق ها و اختلافات خیلی زیاد شده ⁉️
🔸 یکی از اصلی ترین دلیل هاش چشم زخم و حسادته که اکثر مردم از این مسئله غافلن!
🔻حالا واقعا راهکار چیه؟ ✔️
🔹بنظر ما و طبق تجربه حرز امام جواد علیه السلام بهترین راهکار برای دفع چشم زخم و حسادته، و اگه از این مسائل میترسین قبل از اینکه خدای نکرده مبتلا بشین حتما حرز تهیه کنید که خیالتون از این بابت راحت بشه!
.
.
♨️اگر کودک مدرسه ای و یا نو رسیده دارید و خیلی تو فامیل قربون صدقش میرن و خلاصه بگم اگر فکر میکنید فرزند دلبندتان خیلی در چشم است، باید مراقب چشم زخم باشید😱
همونطور که گفتیم یکی از اثرات اساسی چشم زخم در کودکان مریضی هستش🤒🤧
اگر دوست دارید اسیر دکتر و دارو بیمارستان نشید بهتون حرز امام جواد علیه السلام رو پیشنهاد میکنم که مثل یک سپر از فرزندنتان محافظت میکنه😍⛑🛡
.