😕 دخترم قبلاً نمازش سر وقت بود
👨🏻🏫 راهکارهای حل مسئله:
1️⃣ نیازهای جسمانی را تأمین کنید؛ چراکه این تنبلی میتواند ریشه در کمخونی داشته باشد؛ بخصوص اینکه عادت هم شده باشد.
2️⃣ نیازهای عاطفی و روانیاش را تأمین کنید تا به خاطر کمبود آنها دچار افسردگی و بیانگیزگی نشود.
3️⃣ دوستان مثبت و فعال برایش فراهم کنید که بسیار تأثیرگذارند. قال رسولالله (صلیاللهعلیهوآله): المرءُ علی دین خلیله و قرینه فَليَنظُر أحَدُكُم مَن يُخالِلُ ؛ زندگی آدمی بر طبق مذهب و سیرۀ دوست صمیمی و رفیق دلبندش خواهد بود . (وسائلالشیعه، ج 4، ص 207)
4️⃣ ورودیهایش (گوشی و دوستان ناسالم و...) را کنترل کنید.
5️⃣ بررسی کنید که خواستهای داشته که تأمین نشده و به خاطر آن دلسرد شده باشد.
6️⃣در دوران نوجوانی این حالات و رفتارها تا حدودی طبیعی است. سعی کنید به او نشان دهید که او را درک میکنید و درعینحال با او مقتدرانه برخورد کنید.
7️⃣ اگرچه فرمودند وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ... (طه /132) اما هرچه به سمت نوجوانی میرود باید این مسئله همراه با رابطه دوستانه و منطقی و استدلالی شود.
جهت مشاهده کامل سؤال و جواب به لینک زیر مراجعه فرمایید👇
🌐 http://btid.org/node/308203
📎 #نوجوان
📎 #نماز
☸️چکارکنم پسرم، مرد بار بیاد؟
👨🏻🏫مادر محترم! به پدر بفرمایید: صفات و ویژگیهای مردانه را با رفتارهای خود به پسرتان ياد دهد.
🖋منظور از صفات مردانه؛ خشن، سلطهجو، خودرأی، زورگو و... بودن نیست، بلکه به معنای قاطعیت، مسئولیتپذیری، منطقیبودن و توانایی ایجاد تغییر در موقعیتهای سخت و دشوار است.
📌رفتار پدر باید توأم با محبت و مهربانی باشد.
اگر رفتار مردانه پدر، بدون مهربانی باشد، بیتأثیر میشود.
📎 #اقتدار_مردانه
📎 #فرزند_پروری
🖼هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنیم:
📖حدیث امروز :
✳️ امام صادق (علیه السلام) :
اگر توانستيد ناشناخته بمانيد ، چنين كنيد ؛ وقتى نزد خدا ستوده باشى نگران نباش كه مردم ستايشت نكنند و نگران نباش كه در نظرشان نكوهيده اى.
📗 میزان الحکمه ، ج۳ ، ص۵۱
🪧تقویم امروز:
📌 پنجشنبه
☀️ ۵ مهر ۱۴۰۳ هجری شمسی
🌙 ۲۲ ربیعالاول ۱۴۴۶ هجری قمری
🎄 26 سپتامبر 2024 میلادی
🔖مناسبت امروز:
🏳 شکست حصر آبادان
🔺 روز گردشگری
سلام امام زمانم✋🌸
یکی از همین روزها، پنجرهها را که بگشاییم میبینیم در اوج سرما، ناگهان بهار، بساط معطر و صورتی رنگش را همه جا پهن کرده است .
بیماری رفته است ...
فقر، مُرده است ...
جنگ، واژهاے بیمفهوم شده و رنج، براے همیشه از یادها رفته است ...
یک روز، که خیلی هم نزدیک است، پنجرهها را که باز میکنیم، میبینیم شمیم زهراییِ هزار گل نرگس، فضا را پرکرده ...
نگاه میکنیم و میبینیم تو آمدهاے ...
🌷أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌷
6.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرحم ِ درد ِ کربلا : )) ❤️🩹
قشنگی ِ این فیلم :
صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚
🍃رو به شش گوشهترین
قبلهی عالم
هر صبح بردن نام
حسیـــن بن علی میچسبد:
چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست
اَبــاعَبـــــدالله...
هرکسی داد سَلامی به تو
و اَشکَش ریخت ،،،
او نَظـَرکَــردهی زَهــراست...
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
وعَلی العباس الحسُیْن...
ارباب بيکفن ســــــــلام...
#صبحم_بنامتان_اربابم
👈 كودكی كه اغلب مورد #غفلت واقع میشود ممكن است پس از مدتی كشف كند كه اگر جنگ و دعوا راه بیندازد و دیگران را آزار دهد، مورد توجه قرار می گیرد
👈 علت بسیاری از رفتارهای #منفی کودکان و نوجوانان #دریافت_توجه است.
👨👩👧👧کانال سبک زندگی 🪴
#مردےدرآئینہ 💙 #قسمتسےوهشتم #رمانمعرفتے :) #قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱 عیسے پسر مریم بلند شد
#مردےدرآئینہ 💙
#قسمتسےونهم
#رمانمعرفتے :)
#قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱
قاتل اجارهاے؟
اولين صبحے بود ڪہ بعد از مدت ها، زودتر از همہ توے اداره بودم ... اوبران ڪہ از در وارد شد ... من، دو بار ڪل پرونده قتل رو از اول بررسے ڪرده بودم ...
- باورم نميشہ ... دارم خواب مےبينم تو اين ساعت اينجايے؟ ...
نگاهش پر از تعجب بود و با لبخند خاصے بهم نگاه مےڪرد...
- هر چقدر اين پرونده رو بالا و پايين مےڪنم هيچے پيدا نمےڪنم ... ديگہ دارم ديوونہ مےشم ...
- ساندرز چے؟ ...
چند لحظہ در سڪوت بهش خیره شدم ... و دوباره نگاهم برگشت روے تختہ ... اسم ساندرز رو از قسمت مظنونين پاڪ ڪردم ...
- من ڪہ در زمان قتل توے بيمارستان بوده ...
- تو ڪہ مےگفتے ممڪنہ قاتل اجير ڪرده باشہ ... چےشد نظرت عوض شد؟ ...
نمےدونستم چے بايد بگم ... اگہ حرفے مےزدم ممڪن بود براے خانواده ساندرز دردسر درست ڪنم ... ممڪن بود بےدليل بہ داشتن ارتباط با گروه هاے تروريستے محڪوم بشن ... و پرونده از دستم خارج بشہ ...
از طرفے تنها دليل من براے اينڪہ ڪريس تادئو واقعا از زندگے گذشتہاش جدا شده بود ... جز حرف هاے دنيل ساندرز چيز دیگہاے نبود ... اينڪہ اون بچہ ... محڪم تر از اين بوده ڪہ بعد از اسلام آوردن ... بہ زندگے گذشتہاش برگرده ...
- بہ نظرم آقاے بولتر ... ڪمے توے قضاوتش دچار مشڪل شده ... بهتره روے جان پروياس تمرڪز ڪنيم ...
- ولے ثروت دنيل ساندرز بيشتر از يہ معلم رياضے دبيرستانہ ... با پروياس هم رابطہ خوبے داره ... مےتونہ زیر مجموعہ اون باشه ... در غیر این صورت، این همہ ساندرز بود ...
همسر دنيل ساندرز مشاور حقوقے یہ شرڪت تجاريہ ... ميشہ گفت در آمدش بہ راحتے ده برابر شوهرشہ ... توے اطلاعات مالے شون هيچ نقطہ مبهمے نيست ...
يہ حساب مےشده با اون ازدواج ڪنہ؟ ...
اوبران با تعجب بہ اون فايل نگاه مےڪرد ... و من بہ خوبے مےدونستم اوج تعجب جاے ديگہ است ... و چيزهايے ڪہ مطرح شدن شون فقط باعث خارج شدن مراحل پيگيرے پرونده از مسير درستش مےشد ...
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
👨👩👧👧کانال سبک زندگی 🪴
#مردےدرآئینہ 💙 #قسمتسےونهم #رمانمعرفتے :) #قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱 قاتل اجارهاے؟ اولين ص
#مردےدرآئینہ 💙
#قسمتچهلم
#رمانمعرفتے :)
#قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱
اسلحہاے ڪہ جا ماند
جنازه ڪريس تادئو رو بہ خانواده اش تحويل دادن ... منم براے خاڪسپاريش رفتم ... جز اداے احترام بہ نوجوانے ڪہ با جديت دنبال تغيير مسير زندگيش بود ... و پدر و مادرے ڪہ علے رغم تلاش هاے زياد ما، دست هاشون از هر جوابے خالے موند ... ڪار ديگہاے از دستم بر نمےاومد ...
يہ گوشہ ايستاده بودم ... و دنيل ساندرز و دوستان مسلمانش مشغول انجام مراسم خاڪسپارے بودن ... چقدر آرام ... نوجوان 16 سالہاے ... پيچيده ميان يڪ پارچہ سفيد ... و در ميان اندوه و اشڪ پدر و مادر و اطرافيانش ... در ميان تلے از خاڪ، ناپديد شد ...
و من حتے جرات نزديڪ شدن بهشون رو هم نداشتم ... زمان چندانے از مختومہ شدن پرونده نمےگذشت ... پروندهاے ڪہ با وجود اون همہ تلاش ... هيچ نشانے از قاتل پيدا نشد ... و تمام سوال ها بےجواب باقے موند ...
بيش از شش ماه گذشت ... و اين مدت، پر از پرونده هايے بود ڪہ گاهے ... بہ راحتے خوردن يڪ ليوان آب ... مےشد ظرف ڪمتر از يہ هفتہ، قاتل رو پيدا ڪرد ...
پرونده ڪريس ... تنها پرونده بےنتيجہ نبود ... اما بيشتر از هر پرونده ديگہاے آزارم داد ... علےالخصوص ڪہ اسلحہ براے انگشت هام سنگين شده بود ...
جلوے سيبل مےايستادم ... اما هيچ ڪدوم از تيرهام بہ هدف اصابت نمےڪرد ... هر بار ڪہ اسلحہ رو بلند مےڪردم ... دست هام مےلرزيد و تمام بدنم خيس عرق مےشد ... و در تمام اين مدت ... حتے براے لحظہاے، چهره نورا ساندرز از مقابل چشم هام نرفت ...
اون دختر ... ڪابووس تڪ تڪ لحظات خواب و بيداري من شده بود ...
ڪشو رو ڪشيدم جلو ... چند لحظہ بہ نشان و اسلحہام نگاه ڪردم ... چشمم اون رو ميديد اما دستم بہ سمتش نمےرفت ... فقط نشان رو برداشتم ... يہ تحقيق ساده بود و اوبران هم با من مےاومد ...
ده دقيقہاے تماس تلفنے طول ڪشيد ... از آسانسور ڪہ بيرون اومدم ... لويد اومد سمتم ...
- از فرودگاه تماس گرفتن ... ميرم اونجا ... فڪر ڪنم ڪيف مقتول رو پيدا ڪرديم ...
- اگہ ڪيف و مشخصات درست بود ... سريع حڪم بازرسے دفتر رو بگير ... بہ منم خبرش رو بده ...
اوبران از من جدا ... و من بہ ڪل فراموش ڪردم اسلحہام هنوز توے ڪشوے ميزه ... سوار ماشين شدم ... و از اداره زدم بيرون ...
«اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفرج»