👨👩👧👧کانال سبک زندگی 🪴
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان حورا💗 قسمت36 ۱۷سال قبل... _سلام. _سلام علی آقا. حال شما؟ خوبی خوشی؟ _ ممنون داد
مریم خانم با او مهربان بود. اما ته دلش دوست نداشت او انجا بماند.
حورا پس ازیه هفته آرام شده بود.
او مشغول مدرسه و بازی های کودکانه بود.
داشت زندگی اش روی روال می افتاد که مریم خانم سخت گیری هایش را شروع کرد. هر وقت هم که اعتراضی از طرف حورا می دید با کنایه می گفت: باید به حرف ما گوش کنی الان دیگه ما پدر و مادرتیم.
حورا روی گلایه کردن پیش دایی اش را هم نداشت بنابراین صبر می کرد.
مونا مشق هایش را می داد تا او بنویسد و خودش بازی می کرد. اما مهرزاد.. همیشه هوادار و طرفدارش بود.
یک روز مریم خانم، شوهرش را کنار کشید و گفت: رضا ببین تو یک کارمند ساده ای و از پس چهارتا بچه بر نمیای.
_ خب؟!
_ یکم از اون پولی که شوهرخواهرت داده رو خرج کن بعد از خودمون واسه حورا میزاریم.
_ نه اصلا حرفشو نزن اون پول امانته ممکنه علی دو سه هفته دیگه برگرده.
_ اوووو حالا کو تا بیاد. ببین الان مهرزاد دوچرخه می خواد منم دیروز یک سرویس طلا خوشگل دیدم انقدر قشنگ بود که خدا میدونه.
_ مریم. من محاله به اون پول دست بزنم.
_ اه خشکی مقدسی درنیار رضا خب چی میشه یکمشو خرج کنی؟ باباشم که اومد میگی واسه حورا خرج کردیم.
_ دروغ بگم؟؟؟
_ ایش نیست همیشه راست میگی؟! خب اینم روش.بالاخره مریم، شوهرش را وسوسه کرد و کمی از آن پول خرج خودش و بچه هایش کرد. هر وقت حورا چیزی از زن دایی اش می خواست میگفت پول ندارم اما.."ای کاش از کودکی بجای آن همه لالایی های بی سر و ته یک نفر در گوشمان همچین
جملاتی را زمزمه میکرد
"هوای دختر ها را داشته باشید ..."
"دختر ها زود میشکنند ..."
"احساساتِشان را جدی بگیرید"
خب باور کنید تمام مشکلات
رابطه های مشترکاین روز هایمان
هم برای ندانم کاریی هاییست
که حول محور همین جملات
اتفاق می افتد
تقصیر خودمان هم نیست
کسی نبوده که برایمان
مَشق کند این جملات را ...
اصلا کداممان میدانستیم
دختر ها با یک جمله دردناک شاید
ده ها سال بعد هم اشک بریزند
یا کداممان میفهمیدیم
با یک نگاه ساده
شاید دختری دلش بلرزد و عاشق شود
من را میگویید ؛ نمیدانستم
خلاصه حرفم این است
کاش
از روز اول که کودک بودیم
یک نفر این جملات را برایمان
بلند بلند میخواند
"هوای دختر ها را داشته باشید"
"دختر ها زود میشکنند .."
"احساساتشان را جدی بگیرید " "
حرم شلوغ بود و حورا دیر رسید. موقعی که بالای سر عروس و داماد رسید آن دو دیگر به هم محرم بودند. اشک صورتش را گرفت و از ته دل برایشان دعا کرد.
ناگهان چشمش به مهرزاد و امیر مهدی افتاد که هر دو خیره به او بودند. کاش نمی آمد اما هدی حتما این گونه ناراحت می شد.
هدی بلند شد تا با همه روبوسی کند . حورا را که دید دوید طرفش و محکم بغلش کرد.
_ وای حورا جونم خوب شد اومدی.
_ سلام عزیزم خوشبخت بشی آبجی. همیشه آرزوم دیدن خوشبختیت بود. امیر رضا پسر خوبیه تو هم که ماهی ماه.
ان شالله به پای هم پیر بشین.
خلاصه هدی با همه رو بوسی کرد و انگشتر حلقه را به دستش کرد. صلواتی فرستاده شد و لبخند به لب عروس و داماد نشست.
حورا می خواست به زیارت و بعدش هم به محل کارش برود بنابراین از هدی و امیر رضا عذرخواهی کرد و برایشان آرزوی خوشبختی کرد.
وقتی حورا رفت، مهرزاد دنبالش افتاد و امیر مهدی زیر لب گفت: چقدر دلم برات تنگ شده بود حورا. هنوز هم تحت تاثیر استخاره بود و به کل حورا را فراموش کرده بود تا اینکه او را در حرم دید. با آن لباسش انگار عروس بود.
کاش می شد جلو برود، حرفی بزند، کاری کند... اما تاسف که نمی توانست.
مهرزاد و حورا با هم به خانه رسیدند اما مهرزاد دیرتر داخل رفت تا حورا نفهمد که دنبال او بوده. همان شب حورا بایه تصمیم قطعی در اتاق دایی رضایش را زد.
– بفرمایید.
حورا سرش را داخل برد و گفت: سلام.
_ سلام دایی جان بیا تو.
حورا داخل شد و در رابست. همانطور ایستاده عزمش را جزم کرد و تمام تلاشش را کرد که حرفش را بزند. بدون من من و رودروایسی.
_ ببخشید من اومدم اینجا یک سری حرفایی بزنم که شاید به مذاقتون خوش نیاد.
_ چیشده حورا جان؟ بشین.
_ نه ممنون راحتم. من میدونم که شما پولی رو که پدرم برام گذاشته بود تا خرج من و خواسته هام بشه رو خرج خودتون و سفراتون کردین. الانم مبلغش برام مهم نیست فقط دروغا و تهمتایی برام مهمه که تو این سال ها عذابم میداد.
نه علتشو میخوام بدونم نه گله ای دارم. فقط... فقط ازتون یک خواهش دارم که تا آخر این هفته یک خونه کوچیک برای من پیدا کنین خودم اجارشو سر ماه می دم. من میخوام از این خونه برم و به هیچ وجه حاضر به موندن اینجا نیستم. پس ازتون میخوام خونه برام پیدا کنین تا آخر همین هفته مگرنه... من دیگه پامو اینجا نمی زارم.
👨👩👧👧کانال سبک زندگی 🪴
مریم خانم با او مهربان بود. اما ته دلش دوست نداشت او انجا بماند. حورا پس ازیه هفته آرام شده بود. او
رضا دهانش دوخته شده بود و نمی توانست چیزی بگوید فقط آب دهانش را قورت داد و سری تکان داد.حورا هم با همان اخم بین پیشانی اش گفت: ممنونم.و رفت.
****
یک هفته بعد حورا به خانه کوچک و وسایل اندکش نگاهی کرد. گاز و یخچال را همسایه دیوار به دیوارش که زن و شوهری میانسال و مهربانی بودند به او دادند. آخر هرسال وسایلشان را تعویض می کردند.لباس شویی و تلوزیون هم که لازم نداشت چون لباس با دست میشست و به هیچ عنوان تلوزیون نگاه نمی کرد.بالاخره از آن خانه خلاص شده بود و حالا با خیال راحت می توانست زندگی کند. اما چه بد که دیگر هیچ کس را نداشت جز دایی که می گفت من هر ماه یک مقدار پول میریزم تو حسابت تا جیبت خالی نباشه. حورا هم فهمید که می خواهد دینش را به او عطا کند بنابراین حرفی نزد.مهرزاد به شنیدن خبر رفتن حورا حالش بسیار خراب شده بود و چند بار خواسته بود با ترفند های مختلف جلوی او را بگیرد اما نمی شد.
دقایق آخر حورا با گریه مارال را بغل کرده بود و از او خواسته بود که هروقت دلش تنگ شد به او بگوید تا ار مدرسه به دنبالش برود.
دل کندن از آن خانه چنان سخت نبود. مریم خانم که با دمش گردو می شکست موقع رفتن حورا اصلا در خانه نبود و مونا هم با خودش برده بود.
حورا داشت به آینده شیرین و زندگی راحتش فکر می کرد و هیچکدام از اتفاقات گذشته برایش مهم نبود. آن ها را ته ته ذهنش انداخته بود و خیال خودش را راحت کرده بود.
حورا چیزی از عید نوروز نفهمیده بود چون روزهای اول برعکس تصورش مراجعه کننده ها زیاد بودند و او وقت سر خاراندن هم نداشت. از۱۳عید به بعد کلاس هایش هم شروع شد و سرش بیشتر شلوغ شد.
هدی را هفته ای دو یا سه بار می دید و حسابی برای خوشبخت بودنش خوشحال بود. خودش هم برنامه روزانه اش دانشگاه و مرکز و خانه و خواب بود.
شام ها چیز سبکی می خورد و برای ناهار هم در راه ساندویچی می گرفت تا گشنه نماند.
استادش از کار او خیلی راضی بود و برای عید به او ۵۰۰ هزار تومن عیدی داد. البته این پول را بعد عید و بخاطر تشکر از زحمات حورا داد.
حورا هم کمی از آن پول را برای خود مانتو و شلوار خرید و بقیه اش را مثل همیشه پس انداز کرد. زندگی برایش آسان و تقریبا بدون مشکل شده بود. راحت و با آرامش زندگی می کرد و راضی بود.
🍁نویسنده زهرا بانو🍁
💢 زن و خانواده
💠 تعامل سازنده
💠 زنان در کشورهای اسلامی نقش مهمی در آگاهیبخشی و مبارزه دارند، همانطور که در ایران بسیاری از مردان توسط همسرانشان به این مسیر هدایت شدند. این روند میتواند در سراسر جهان تکرار شود.
📚 زن و خانواده، دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنهای، ص۱۰۰
📎 #خانواده
📎 #همسرداری
📎 #سبک_زندگی
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰❀•❀🪴🌤👨👩👧👦❀•❀⊱━━╮
@dadhbcx
╰━━⊰❀•❀👨👩👧👦🌤🪴❀•❀⊱━━╯
#سیاست_های_خانم_شیطون_بلا 💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃
👸به عنوان ی خانم لطیف از کلماتی..مث خاک تو سرم..ای وای باز یادم رفت ..چرا من دست و پا چلفتیم و.....جلوی دیگران بخصوص همسرتون استفاده نکنین..احترامتون میاد پایین..و باعث میشین دیگران همینطوری شمارو ببینن
👙هرگز ..لباس زیراتون رو جلوی چشم همسری ..تعویض نکنین..خوشایند نیس..و آقایون خوششوون نمیاد
👠سعی کنین ب پوشیدن انواع کفش..پاشنه دار..اسپرت ..عروسکی و...عادت بدین...مخصوصا کفش پاشنه بلند..حتما تو خونه تمرین کنین..تا قشنگ راه برید
🤔از کلماتی مث لطفا و متشکرم در صحبتاتون با هر شخصی استفاده کنین
👖آقایون از شلوار چسب خوششون میاد
شلوار ازاد رو بذارین واسه زمانی ک همسری😜نیس
👋ب جای خداحافظ بگیم ..خدانگهدار
🙏تاثیر کلماتی مث چشم و هر چی تو بگی ,دوستت دارم ...برای شوهر دست کم نگیرید
👏اقایوون عاشق تشویق و تعریفند
لباس میپوشه..دوس ندارین..نگو این چیه پوشیدی..من دوست ندارم..ب جاش با ناز و عشوه بگین..مثلا پیراهن قبلی بیشتر بهت میاد...وای چ خواستنی میشی..
👤قربون آقام برم ک بدنش خوش فرمه
💪فدای بازوهات برم ک امنترین جای دنیاس برای من و.........
👯واسه همسری برقصید
اگه یاد ندارین..یاد بگیرین ..اگه هم استعداد ندارین..ایراد نداره..ادا در بیارین
👫باهمسری رقص تانگو
برید...برقصین..بخندین..شاد باشین..
اگه..اما.....نداریم هااااااا..
🍌واسش گاهی اوقات میوه پوست کنین تو جمع..
🍢زمانی ک نیس,از قبل اماده کنین⬅️سالاد میوه..انواع میوه رو اسلایس کنین..تو ی طرف خوشمل واسه همسری بیارین
همه این راهکارا رو یدفعه باهم و پشت سر هم انجام ندین
🍜سر سفره یواش یواش لقمه هاتوون رو بردارین..دنبالتون ک نکردن..ی خانم لطیف اروم غذا میخوره و سعی میکنه همه مزه هارو زیر دندونش حس کنه😋
مزیت دیگه ایم ک داره اینه ک لاغر هم میمونین..
تنوع فراموش نشه☝️
گاهی بشینین روی پاهای قویش...
🍴یکی دیگه از نکات اینه ک صدای کشیده شدن قاشق ب دندوناتون شنیده نشه
هم جلوه خوبی نداره و هم واسه سلامتی دندوناتون خوب نیس
☺️از لبخند ب روی لباتون غافل نشین
😉درخواستاتونو با دلبری بیان کنین
خونه مامان شوشو..
💁سعی کنین تو پذیرایی کردن کمک بدین..افرادی ک پذیرایی میکنن بیشتر تو ذهن میمونن
💆ب موهاتون تنوع بدین..ی بار باز..ی بار بسته..ی بار خرگوشی با تم کودکانه...ی بار فر..صاف و....
👌حتما واسه خودتون ژل بهداشتی ..کرم مرطوب کننده ..داشته باشین
👭👭ب خودتون احترام بذارین تا دیگران بهتون احترام بذارن
وقتی مهمون دارید ب هیچ عنوان به ساعت نگاه نکنید
موقع روبوسی خیلی اروم برخورد داشته باشین..
💵همیشه پولاموون صاف و مرتب تو کیف بذارین.. خیلی شیکه
ب لحن حرف زدن و طرز بیان مجریهای Tvحتما دقت کنین
تیپ یکنواخت نداشته باشین مدام تغییر بدید.. رسمی.. اسپرت... راحتی.. خانومی
💕جلوی دیگران مهربونیتونو نسبت ب شوشو 100برابر کنین.. و زن خوب بودنتونو😜😜😜
قبل از حرف زدن بدونین چرا میخاین صحبت کنید.. حرفی که زدنش نقره است.. ممکنه نزدنش طلا 💎 باشه.. قبلش ب این موضوع فک کنین
👡دمپایی روفرشی یادتوون نره
💁توی بحثهای چند نفره شلوغ کردن و بلند بلند حرف زدن جالب نیست
🍝حجم غذایی ک میکشین تو بشقاب خیلی مهمه..
🐉از این تاتو اماده ها استفاده کنین.. روی بازو.. دور ناف.. پشت گردن یا کتف یا هرجا همسرتون خوشش میاد
👵تو مهمونی هاپیش مسن تر از خودتون نشینین.. معمولا پیش دخترا باشین تا کم سن تر ب نظر برسین و امروزی تر
"بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيم"
"لاٰ حَولَ وَلاٰ قُوَّةَ اِلّاٰ بِاللّٰهِ الْعَلیٌِ الْعَظیم"
وَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ وَکَفیٰ بِاللّهِ وَکیلاً
📌امروز پنجشنبه
☀️ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ هجری شمسی
🌙 ۱۷ ذیالقعده ۱۴۴۶ هجری قمری
🎄 15 مِی 2025 میلادی
📖 هرروز یک حدیث
✳️ امیرالمؤمنین عليه السلام:
در سالم بودن آدمى، همين بس كه عيوب ديگران را كمتر در ذهن خود نگه دارد
📚ميزان الحكمه جلد ۸ صفحه ۳۳۲
🔖 مناسبت امروز
📝 روز پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ کَمَا هُوَ أَهْلُهُ
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ اَعْدائُهُمْ اَجْمَعینْ
اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَج اِلٰهیٖ آمّیٖن
4.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حسین جانم❤️🩹¹²⁸
صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚
🍃رو به شش گوشهترین
قبلهی عالم
هر صبح بردن نام
حسیـــن بن علی میچسبد:
چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست
اَبــاعَبـــــدالله...
هرکسی داد سَلامی به تو
و اَشکَش ریخت ،،،
او نَظـَرکَــردهی زَهــراست...
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
وعَلی العباس الحسُیْن...
ارباب بيکفن ســــــــلام...
#صبحم_بنامتان_اربابم
🌐 حقوق بشر از دیدگاه امام سجاد علیهالسلام
🌺 حق همسایه:
❇️ امام سجاد علیهالسلام میفرمایند: وَ اَمَّا حَقُّ جَارِكَ... وَ لَا تَتَبَّعْ لَهُ عَوْرَةً فَاِنْ عَلِمْتَ عَلَيْهِ سُوءاً سَتَرْتَهُ عَلَيْهِ .
💎 و اما حق همسايهات اين است كه عیبهای او را دنبال نکنی. اگه هم یه عیبی ازش دیدی یا فهمیدی، لازم نیست به کسی بگی؛ بهتره اون رو بپوشونی.
🔶 قسمت چهارم:
1️⃣ همه ما اشتباه داریم:
هیچکس کامل نیست. همونطور که ما نمیخوایم دیگران اشتباهات ما رو پخش کنن، ما هم نباید اشتباهات دیگران رو جار بزنیم.
2️⃣ عیبپوشی، نشونه انسان بزرگه:
کسی که میتونه عیب دیگران رو ببینه ولی سکوت کنه و اون رو نادیده بگیره، واقعاً بزرگوار و با اخلاقه.
3️⃣ دنبال خوبیها باش، نه بدیها:
به جای اینکه تو زندگی مردم کنکاش کنی و دنبال نقطهضعفشون باشی، سعی کن خوبیهاشون رو ببینی و تشویقشون کنی.
4️⃣ اعتمادسازی:
وقتی دیگران ببینن که تو راز نگهدار و امین هستی، بهت اعتماد میکنن و تو رو دوست واقعی خودشون میدونن.
5️⃣ دفاع از آبروی مردم، عبادته:
امام سجاد (ع) به ما یاد داده که حفظ آبروی دیگران، حتی از کمک مالی هم مهمتره. این یعنی یه کار روحی بزرگ انجام میدی.
📎 #کودک_نوجوان
📎 #کوتاه_نوشته
📎 #رساله_حقوق
📎 #امام_سجاد
📎 #حق_همسایه
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰❀•❀🪴🌤👨👩👧👦❀•❀⊱━━╮
@dadhbcx
╰━━⊰❀•❀👨👩👧👦🌤🪴❀•❀⊱━━╯
🌐 حقوق بشر از دیدگاه امام سجاد علیهالسلام
🌺 حق همسایه:
❇️ امام سجاد علیهالسلام میفرمایند: وَ اَمَّا حَقُّ جَارِكَ... وَاِنْ عَلِمْتَ اَنَّهُ يَقْبَلُ نَصِيحَتَكَ نَصَحْتَهُ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ .
💎 و اما حق همسايهات اين است كه اگر میدانی که همسایهات نصیحت تو را قبول میکند، به او چیزی بگو که کمکش کند، اما این کار را جوری انجام بده که آبرویش پیش دیگران نرود؛ و فقط بین خودتان باشد.
🔶 قسمت پنجم:
1️⃣ نصیحت خوب است، اما با احترام:
اگر همسایهات کاری کرده که خوب نیست، به جای مسخره کردن یا گفتن به دیگران، با آرامش و در خلوت با او صحبت کن.
2️⃣ آبروی دیگران را حفظ کن:
همه ما اشتباه میکنیم. مهم آن است که به همدیگر کمک کنیم تا بهتر شویم، نه اینکه باعث خجالت یا ناراحتی طرف مقابل شویم.
3️⃣ زمانی مناسب انتخاب کن:
وقتی میخواهی کسی را راهنمایی کنی، مطمئن شو که آماده شنیدن است. اگر ناراحت یا عصبانی است، شاید وقت مناسبی نباشد.
4️⃣ دوستی واقعی همین است:
یک دوست یا همسایه خوب، کسی است که به فکر پیشرفت تو باشد، ولی طوری رفتار کند که احساس بدی نداشته باشی.
📎 #کودک_نوجوان
📎 #کوتاه_نوشته
📎 #رساله_حقوق
📎 #امام_سجاد
📎 #حق_همسایه
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰❀•❀🪴🌤👨👩👧👦❀•❀⊱━━╮
@dadhbcx
╰━━⊰❀•❀👨👩👧👦🌤🪴❀•❀⊱━━╯
7.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا