eitaa logo
👨‍👩‍👧‍👧کانال سبک زندگی 🪴
715 دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
10.5هزار ویدیو
339 فایل
کانال سبک زندگی👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
👨‍👩‍👧‍👧کانال سبک زندگی 🪴
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان حورا💗 قسمت40  او باید با فردی مشورت می کرد که برای پیداکردن راهش به او کمک کند.
_فک کن یه درصد نگم. مگه میشه؟ کار خیر بود و هدی مشتاق گفتن. _کی میگی؟ _امروز ساعت ۱ باهاش کلاس دارم بهش میگم _ایول به خانم خودم پس ببینم چیکار میکنیا. _تو از الان برو به داداشت بگو دنبال مراسم عقد و عروسی باشه. _از دست تو دختر.. چشم میگم بهش. بزارمت دانشگاه؟ _آره اگه زحمتی نیست. _زحمت چیه خانمی؟تو سراپا رحمتی. دیدن حورا در آن حال و روز اعصاب هدی را به هم ریخت، کاش حورا از آن همه تنهایی در بیاید. کاش با امیر مهدی ازدواج کند و خیال همه را راحت کند. قدم هایش را تند کرد و به حورا رسید. _سلام حورا جون خوبی؟ حورا از دیدن هدی، آن هم با این عجله متعجب شد وگفت:سلام عزیزم. چطوری؟ چی شده چرا هن هن می کنی؟ _دویدم تا بهت برسم. _نگرانم کردی! چیزی شده هدی؟ _هیچی بابا می خوام باهات صحبت کنم. حورا کنجکاوانه گفت: باشه بیا بریم سلف حرف بزنیم. با هم وارد سلف شدندو یک میز را اختیارکردند. _خب بگو ببینم چی شده که انقدر پریشونی؟ _راستش چجوری بگم حورا؟ امممم _عه هدی بگو دیگه جونم بالا اومد. هدی می دانست که حورا هم به امیر مهدی بی میل نیست اما بیان کردن خواسته همسرش کمی برایش سخت بود. اما میدانست که باید بگوید. _اگه یه پسر با خدا و با ایمان و آقا ازت خاستگاری کنه... _هدی تو که میدونی جواب من چیه پس ولش کن! _حتی اگه اون پسر امیر مهدی باشه؟ _امیر ..مهدی؟ _عه چیشد رنگ به رنگ شدی! تو که جوابت نه بود!سکوت کرد. شاید بر زبان آوردن این که امیر مهدی او را می خواهد برایش سخت بود ولی مطمئن بود که او را دوست دارد. _به‌ من که چیزی نگفتن. _عوضش اومده به من گفته. حورا با بهت هدی را نگاه می کرد. هدی خندید و گفت:سکته نکنی! منظورم اینه که اومده به رضا گفته، رضا هم اومده به من گفته. بابا طفلی روش نمی شده به تو بگه به من گفته که به تو بگم، اه چه قاطی پاتی شد. حورا خندید و گفت:فهمیدم به خودت فشار نیار. _خلاصه بگم حورا جان, این برادر شوهر ما دلش پیش شما گیره. اومده به آقامون گفته. آقامونم به من گفته که بیام به تو تحفه بگم. _من...نمیدونم...راستش.. _باشه بابا نمیخواد سکته کنی من فهمیدم جوابت چیه. منتظر باش تا خدمت برسیم و دیگر منتظر حورا نشد و رفت. مهرزاد, پسری ک از دین و ایمان چیزی سرش نمیشد. حالا نوری درد دلش تابیده بود که او را مشتاق به دانستن می کرد. اکنون دلش یک دلیل و منطق، یا یک تلنگر برای تغییر می خواست. هرشب بعد از کارش به آن مسجد, که پناه گاه تنهایی هایش بود می رفت و تا نماز صبح آنجا بود. آن روز بعد از اتمام نماز تصمیم گرفت با روحانی مسجد حرف بزند. از او نظر بخواهد که چه کند! رفت جلو و سلامی کرد. حاج آقا یگانه جوابش را با خوش رویی داد: سلام پسرم. بفرمایین درخدمتم. _حاج آقا یکم حرف دارم باهاتون.وقت دارین؟ _خوشحالم که بتونم کمکت کنم. ولی پسرم یک راه کار دارم برات. _جانم حاج آقا؟ امر کنین. _ بنویس.. هرچی که فکرمیکنی لازمه بگی رو روی یک کاغذ بنویس و بیار بخونم. _ولی من حرف زدن رو به نوشتن ترجیح میدم. حتج آقا یگانه دستی به پشت مهرزاد کشید و گفت: پسرم از من به تو نصیحت, ذهنی که توانایی سرجمع کردن و نوشتن نداشته باشه, نمیتونه درست بگه و انتخاب کنه. پس بنویس _چشم حاج آقا روز بعد مهرزاد همه چیز را نوشت و در نامه ای تقدیم به حاج آقا کرد. آقای یگانه با باز کردن نامه در دلش گفت:ای وای! این هموون جوونیه که دنبالش می گشتم. روز بعد بعد از اتمام نماز، رفت سراغ مهرزاد و گفت:سلام پسرم. نامتو رو مطالعه کردم...من درخدمتتم. موافقی که باهم یه جلسه بیرون بزاریم تا سروقت باهم حرف بزنیم؟ _اره حاج آقا موافقم.شماره موبایلمو پایین اون نامه نوشتم. منتظر تماستون هستم. فقط یه چیزی... من شب میتونم بیام روزا سرکارم. _هیچ اشکالی نداره هرطور راحتی پسرم. مهرزاد بعداز آن کمی آرامش اعصاب گرفت و رفت مغازه. با امیررضا تماس گرفت و گفت که اگر مشکلی ندارد شب یکم زودتر برود. _سلام داداش. خوبی؟ خسته نباشی. _سلام مهرزاد جان ممنون. تو خسته نباشی. جانم؟ _میگم داداش.شب عیب نداره یکم زودتر برم؟ یه جایی کار دارم؟ _امشب آره آره میتونی. خواستی بری یه زنگ بزن به من که تا بیام خودم درمغازه وایستم. _چشم داداش. نوکرتم یاعلی. _خدافظ. امیر رضا خیلی از یا علی گفتن مهرزاد متعجب شده بود. او که از این حرف ها نمی زد. اقای یگانه با مهرزاد تماس گرفت و شب ساعت ۸ درمسجدی به اسم مسجد قائم المهدی قرارگذاشت. شب سه شنبه بود. ساعت ۸ شد مهرزاد باامیررضا تماس گرفت و با رسیدن او به سمت مسجد راه افتاد. بادیدن مسجد گفت: عجب مسجد بزرگی! چقدرهم زیباست! آن شب هرکسی مشغول کاری بود. از چند پسری که مشغول زدن بنر به درب ورودی مسجد بودن جویای آقای یگانه شد و اورا یافت... 🍁نویسنده زهرا بانو🍁
وقتی خودت را شناختی، می‌فهمی که چقدر باید مراقب نگاه‌ها، واژه‌ها و قدم‌هایت باشی. ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰❀•❀🪴🌤👨‍👩‍👧‍👦❀•❀⊱━━╮ @dadhbcx ╰━━⊰❀•❀👨‍👩‍👧‍👦🌤🪴❀•❀⊱━━╯
💢 آغاز بالندگی 🔷 تشکیل خانواده، بستری امن برای شکوفایی عشق و تربیت نسل آینده است. این فرصت بی‌نظیر را از دست ندهید. 📎 📎 📎 ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰❀•❀🪴🌤👨‍👩‍👧‍👦❀•❀⊱━━╮ @dadhbcx ╰━━⊰❀•❀👨‍👩‍👧‍👦🌤🪴❀•❀⊱━━╯
🔺 زیبای عقیم 🔹 امام صادق علیه‌السلام فرمودند: مردى نزد پیامبر معظم اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله آمد و گفت: اى پيامبر خدا! یک دختر عمو دارم كه از نظر زيبايى، نكويى و دين‌ مدارى بسیار مورد پسند من واقع شده، اما مشکلش آن است که عقیم و نازا است، آیا با او ازدواج کنم؟ 🔸 پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند: با او ازدواج نكن؛ يوسف فرزند يعقوب در گفت‌وگو با یکی از برادرانش، از وی پرسید: چگونه طاقت آوردى و توانستی پس از دورى من، با زنان ازدواج كنى؟ 🔹 برادر یوسف پاسخ داد: پدرم به من دستور داد و گفت: اگر بتوانی کاری کنی که براى تو یک نسل و دودمانى باقی بماند تا با گفتن سبحان‌الله زمين را سنگين کنند، حتما چنین کن . 🔸 امام صادق علیه‌السلام در ادامه فرمودند: یک مرد دیگر در روز بعد به محضر پيامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله رسيد و شبیه همین سوال را پرسید و آن حضرت، به آن مرد فرمودند: با زن زشت‌چهره که می‌تواند چندین فرزند به دنیا آورد، ازدواج كن؛ بی‌تردید كه من در روز قيامت در برابر دیگر امت‌ها به شما مسلمانان افتخار می‌کنم . این موضوع، اهمیت فرزندآوری را به‌عنوان یکی از شاخص‌های انتخاب همسر بیان می‌کند. 📚 پی‌نوشت: کلینی، محمد، الکافی، ج5، ص333، اسلامیة. 📎 📎 📎 📎 ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰❀•❀🪴🌤👨‍👩‍👧‍👦❀•❀⊱━━╮ @dadhbcx ╰━━⊰❀•❀👨‍👩‍👧‍👦🌤🪴❀•❀⊱━━╯
💠 ارث فرزندخواندگی 👨🏻‌🏫 پدر و مادری که فرزندی را به سرپرستی می‌گیرند، می‌توانند به روش‌های دیگری اموال خود را بعد از فوت، به فرزندخوانده انتقال دهند!! 1️⃣ روش اول: وصیت به صورت تملیکی برای فرزندخوانده. وصیت تملیکی؛ یعنی اینکه فردی عین یا منفعتی از مال خود را برای زمان بعد از فوتش به دیگری مجانی تملیک کند. 2️⃣ در حالت بعدی پدر و مادر می‌توانند قبل از فوت اموال مربوطه را به نام فرزندخوانده کنند. 3️⃣ روش بعدی، والدین می‌توانند مالکیت اموال را به صورت صُلح عمری به فرزند خود واگذار کنند؛ یعنی تا زمان زنده بودن، اختیار و مالکیت اموال برای خودشان است، ولی بعد از فوت به فرزندخوانده واگذار می‌شود. 📚قانون خانواده 📎 📎 ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰❀•❀🪴🌤👨‍👩‍👧‍👦❀•❀⊱━━╮ @dadhbcx ╰━━⊰❀•❀👨‍👩‍👧‍👦🌤🪴❀•❀⊱━━╯
🖌 تلخ اما شیرین 👨🏻‌🏫 امیرالمومنین علی علیه‌السلام می‌فرمایند: هرگاه از سختی کاری ترسیدی در برابر آن سرسختی نشان بده، رامت می‌شود. 🗝راهکارهای موفق شدن 1️⃣ توکل و توسل : خداوند بهتر از هر کسی می‌تواند کلید‌های حل آن را نشان بدهد. 2️⃣ تغییر نگرش: این سختی را به عنوان مسئله نگاه کنیم، ذهن بطور ناخوادآگاه می‌گوید هر مسئله‌ای راه حلی دارد برخلاف مشکل که حس ناراحتی هم می‌دهد. 3️⃣ پشتکار و تلاش: به هر مقدار که تلاش کنیم به هدف نزدیکتر می‌شویم، ولی مهمه که فقط تلاش کنیم، چون گاهی آنقدر موانع زیاد هستند که شرایط رسیدن به هدف پیش نمی‌آید، ولی خوشحالیم که تلاش می‌کنیم و به وظیفه خودمان عمل می‌نماییم. 👈 این توضیح آیه 39 نجم است: لَيسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعىٰ؛ از انسان چیزی جز تلاش نمی‌خواهیم. 📚 غرر الحكم حدیث 4108 📎 📎 ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰❀•❀🪴🌤👨‍👩‍👧‍👦❀•❀⊱━━╮ @dadhbcx ╰━━⊰❀•❀👨‍👩‍👧‍👦🌤🪴❀•❀⊱━━╯
👦🏻 لجبازی و دیده‌شدن 👨🏻‌🏫 از دلایل اصلی لجبازی در کودکان، احساس نیاز به توجه و دیده‌شدن است. هنگامی که کودک احساس می‌کند نادیده گرفته شده است، با رفتارهایی مانند گریه، مخالفت یا سماجت سعی می‌کند توجه والدین را به خود جلب نماید. 📌کودکی را تصور کنید که در پارک، بی‌وقفه والدینش را صدا می‌زند. هدف او فقط جلب نگاه و توجه آن‌ها است، نه لزوماً مخالفت یا بی‌ادبی. 💡 راهکار: ☸️ در لحظه‌ی لجبازی، نیاز پنهان کودک به توجه را شناسایی کنید. با جملاتی آرام‌کننده؛ مانند دوست دارم حرف‌هایت را بشنوم به او امنیت بدهید؛ حتی زمانی کوتاه برای گفت‌وگو یا بازی اختصاص دهید. 🖌توجه آگاهانه، لجبازی کودک را کاهش می‌دهد و پیوند عاطفی را تقویت می‌کند. 📎 📎 ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰❀•❀🪴🌤👨‍👩‍👧‍👦❀•❀⊱━━╮ @dadhbcx ╰━━⊰❀•❀👨‍👩‍👧‍👦🌤🪴❀•❀⊱━━╯
2.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸قدرت افکار انسان را نابود می‌کند 🎙دکتر عزیزی ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰❀•❀🪴🌤👨‍👩‍👧‍👦❀•❀⊱━━╮ @dadhbcx ╰━━⊰❀•❀👨‍👩‍👧‍👦🌤🪴❀•❀⊱━━╯
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 از کار خوبت خجالت نکش 🎙 دکتر رفیعی ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰❀•❀🪴🌤👨‍👩‍👧‍👦❀•❀⊱━━╮ @dadhbcx ╰━━⊰❀•❀👨‍👩‍👧‍👦🌤🪴❀•❀⊱━━╯
IMG_20250520_114924_999_۲۰۰۵۲۰۲۵.mp3
زمان: حجم: 361.5K
🔹ارزشِ زن نصفِ مرد؟ 🔸استاد عالی ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰❀•❀🪴🌤👨‍👩‍👧‍👦❀•❀⊱━━╮ @dadhbcx ╰━━⊰❀•❀👨‍👩‍👧‍👦🌤🪴❀•❀⊱━━╯
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ "لاٰ حَولَ وَلاٰ قُوَّةَ اِلّاٰ بِاللّٰهِ الْعَلیٌِ الْعَظیم" وَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ وَکَفیٰ بِاللّهِ وَکیلاً 📌امروز چهارشنبه ☀️ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ هجری شمسی 🌙 ۲۳ ذی‌القعده ۱۴۴۶ هجری قمری 🎄 21 مِی 2025 میلادی 📖 هرروز یک حدیث ✳️ امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) ‌ از بی خردی است ، شتاب پيش از توانايی بر كار ، و سستی پس از به دست آوردن فرصت. 📗 نهج البلاغه ، حکمت ۳۶۳ 🔖 مناسبت‌ها 🥀 روز شهادت امام رضا علیه السلام به روایتی 📌غزوه بنی قریظه 🫀روز اهدای عضو اهدای زندگی اَلْحَمْدُ لِلَّهِ کَمَا هُوَ أَهْلُهُ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ اَعْدائُهُمْ اَجْمَعینْ اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَج اِلٰهیٖ آمّیٖن
سلام امام زمانم✋🌸 صدای آمدنت را به گوش ما برسان زمان غیبت خود را به انتها برسان... نگاه نافذ خود را بر این گدا انداز برای درد نهفته کمی دوا برسان... اگرچه بهر ظهورت نکرده ام کاری بیا و بر لب ما فرصت دعا برسان...