eitaa logo
👨‍👩‍👧‍👧کانال سبک زندگی 🪴
715 دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
10.5هزار ویدیو
339 فایل
کانال سبک زندگی👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
👨‍👩‍👧‍👧کانال سبک زندگی 🪴
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان حورا💗 قسمت44 آقا رضا از این که حورا شماره اش را به خانواده ی امیر مهدی داده بود،
سلام بلندی کرد و همه در جوابش برخواستند. مادر امیر مهدی گفت: به به عروس قشنگم بیا پیش خودم بشین. حورا چای ها را تعارف کرد و رفت پیش مادر امیر مهدی نشست. _خوب حاج آقا دخترگلمونم که چای آورد حالا بریم سر اصل مطلب. _بله بله حق باشماست. _امیر مهدی شما شروع کن‌. امیر مهدی با شرم و حیای همیشگی اش گفت: نه بابا شما شروع کنین. تا وقتی بزرگترا هستن من حرفی نمی زنم. _پسر من که نمیخوام زن بگیرم تو میخوای زن بگیری پس حرف بزن از زندگیت بگو. امیر مهدی با دستمالی که در دست داشت عرق هایش را پاک کرد و گفت:من تو یک خانواده با ایمان بزرگ شدم و دوست داشتم همسرمم مثل خودم باشن. یک بانوی کامل و محجبه که جز خودم کسی بهش نگاه نکنه. مریم خانم وسط حرف های امیر مهدی پرید و گفت: مثلا شما چطورین؟؟ شما مذهبیا خشکی مقدسین. همه چیزتون مسجد و نماز و روزه و از این ریا کاریاست. آقا رضا خطاب به همسرش گفت : بسه خانم. بزار ببینیم‌امیر مهدی جان چی میگه.. بگو پسرم. امیر مهدی که دلش از حرف های مریم خانم شکسته بود کمی مکث کرد و یک نگاه به صورت حورا انداخت. مشخص بود او هم مثل خودش ناراحت شده است. دوباره شروع کرد به توضیح دادن. _من یه مغازه کوچیک عطر وتسبیح فروشی کنار حرم دارم که اونجا کار میکنم. البته زیر سایه پدرمه. پدرم خیلی برام زحمت کشیدن و هیچوقتم زحمتاشون جبران نمیشه. درسم میخونم الان ارشد حقوقالهیاتم. آقا رضا گفت :خونه چی؟ داری پسر؟؟ _اگه حورا خانم موافق باشن یه خونه کنار حرم دیدم بعدش اگه خدا بخواد بریم همونجا کنار مرقد آقا زندگی کنیم پدر امیر مهدی گفت: خب اگه اجازه بدین حورا خانم با این آقا امیر مهدی ما برن چند کلمه ای با هم حرف بزنن تا بیشتر باهم آشنا بشن. چطوره آقا رضا؟ مریم خانم از این صمیمیت پدر امیر مهدی با شوهرش خوشش نیامده بود اما آقا رضا با خوش رویی گفت: البته چرا که نه.. سمت حورا چرخید و گفت: حورا جان بلند شو آقا امیر مهدی رو ببر تو اتاقت با هم حرف بزنین بلند شو دایی جان.. حورا با کمی مکث امیر مهدی را به اتاق قبلی خود برد. اتاقی که گریه و ناراحتی حورا را دیده بود. نماز شب ها و مناجات های او را دیده بود. اتاقی که هنوز هم دست نخورده و مرتب بود. حورا در اتاق را باز کرد وگفت: بفرمایید. امیر مهدی کنار کشید و گفت:خانم ها مقدم ترند. حورا با لبخند پر از حیای همیشگی اش وارد اتاق شد. بعد هم امیر مهدی داخل شد و در را بست. وقتی نشستند هر دو سکوت کردند. هیچ کدام نمی دانستند درباره چه چیزی حرف بزنند یا از کجا شروع کنند. _حورا خانم نمیخواین شروع کنین‌؟ _نه شما اول شروع کنید. _حرفای اولیه رو که زدم و زدید فقط اومدم این جا بهتون بگم تا آخرش هستم و پا پس نمی کشم. اومدم که بهتون نشون بدم هر چی هم بشه من عقب نمی کشم و بالاخره خودمو به آرزوم می رسونم. حورا که منظور امیر مهدی را فهمیده بود با خجالت سرش را به زیر انداخت و لپ هایش گلی شد. درطول حرف زدن های امیر مهدی حورا با چادر سفیدی که از مادرش به ارث برده بود جلویش نشسته بود و سرش را لحظه ای بالا نیاورد... و چه خانومی شده بود. حورا‌ بعد از امیرمهدی خواست حرف بزند اما رویش نمیشد. "الا بذکر الله تطمئن القلوب" را در دلش خواند و شروع کرد به حرف زدن. _من کسی رو ندارم فقط خانواده داییم هستن که قبلا پیششون بودم ولی حالا جدا شدم در جریان که هستین؟! امیر مهدی سری تکان داد و حورا ادامه داد: دارم لیسانس دومم رو میگیرم و دوست دارم همسر آیندم همراهم باشه تو زندگیم. اجازه بده درسمو ادامه بدم. وسط حرف زدن حورا در اتاق باز شد و مریم خانم داخل شد. _بسه دیگه‌نمیخواین تموم‌کنین حرفاتون رو؟ شما که حرفاتونو قبلا زدین چه حرفی دارین مگه؟؟ حورا مثل همیشه سکوت کرد ولی امیر مهدی گفت: بله حرفامون تموم شده دیگه میایم خدمتتون. مریم خانم که رفت امیر مهدی به حورا گفت: ناراحت نباشین حورا خانم. حالا حالاها خیلی وقت داریم با هم حرف بزنیم. شرایطتون رو درک میکنم. با هم از اتاق بیرون آمدند و چند لحظه ای هم پیش خانواده ها نشستند که پدر امیر مهدی گفت: پس با اجازه آقا رضا ما رفع زحمت کنیم. خبر از شما... آقا رضا گفت: بله چشم خبرتون میکنیم.. خانواده حسینی با خداحافظی از خانه خارج شدند. حورا و آقا رضا تا دم در مهمانان را بدرقه کردند. موقع رفتن امیرمهدی به حورا گفت: دوست دارم جوابت بله باشه... آن شب فقط حورا دلش خانواده اش را میخواست. طبق معمول زندایی اش گفت :همه کارا خودت بکن واسه تو خواستگار اومده حورا خانم. حورا با تمام بغضی که در گلویش بود چیزی نگفت وتمام کارها را تا ساعت یک انجام داد و با اصرار به دایی رضا از او خواست بگذارد به خانه خودش برود. آن جا راحت تر بود.
"۴ الی۱۰ خرداد هفته جهانی تیروئید" ● کم‌کاری تیروئید مادرزادی (CH) کمبود هورمون تیروئید است که از بدو تولد وجود دارد. ● این بیماری اگر ظرف چند ماه پس از تولد درمان نشود، می‌تواند منجر به اختلال رشد و کم‌توانی ذهنی و کم شنوایی نوزاد شود. ▶️بهترین و تنهاترین راه تشخیص به موقع، انجام غربالگری از پاشنه پای نوزاد در ۳تا۵ روزگی است. 🟠 زمان طلایی برای شروع درمان کم کاری تیروئید مادرزادی تا ۲۸ روزگی است. ‌‌
🌴 موانع را بشکنید ☀️ به فرزندانتان کمک کنید تا رویاهایشان را در شناختن و پیدا کردن مسیر صحیح زندگی دنبال کنند و اهداف خود را شناسایی کنند. آن‌ها را تشویق کنید تا شجاعانه در مسیر آرزوهایشان گام بردارند و با شکستن موانع، به موفقیت‌های بزرگ دست یابند. 📎 📎
🔺 عذاب انسان ناتوان 🔹 طاووس يمانى یکی از باورمندان به قضیه جبر بود که می‌گویند انسان‌ها با قدرت و اختیار خودشان كارى نمى‌كنند؛ بلکه این خداوند است که آنها را مجبور می‌نمايد. 🔸 گزارش شده طاووس یمانی به محضر امام صادق علیه‌السلام رسید. امام صادق علیه‌السلام فرمودند: تو را به خدا قسم می‌دهم! آیا کسی را بهتر از خداوند سراغ داری که عذرخواهی و پوزش را بپذیرد؟ 🔹 طاووس گفت: نه، سراغ ندارم . 🔸 امام صادق علیه‌السلام فرمودند: تو را به خدا قسم می‌دهم! آیا راستگوتر از آن شخصى كه می‌گويد: قدرت و توانایی انجام دادن فلان كار را ندارم و واقعاً هم قدرت و توانایی ندارد، وجود دارد؟ 🔹 طاووس گفت: نه، وجود ندارد . 🔸 امام صادق علیه‌السلام فرمودند: پس چه شده خدایی كه از همه زودتر عذرخواهی و پوزش را می‌پذيرد، اين سخن بنده‌اش را كه می‌گويد: قدرت و توانایی ندارم ، نمی‌ پذيرد و همچنان او را عذاب می‌کند؟ در حالی‌که انسان‌ها بر اساس باور به جبر هیچ اختیاری از خود ندارند و نباید عذاب شوند . 🔹 طاووس یمانی که پاسخی نداشت، از جا برخواست و گفت: من با واقعيت و حقيقت دشمنى كه ندارم . 📚 پی‌نوشت: مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج10، ص221، اسلامیة. 📎 📎 📎 📎
📌 آفت‌های تربیت ☸️ در زمین تربیت قبل از اینکه بخواهیم بذر و یا نهالی بکاریم باید موانع و آفت‌ها را برطرف کنیم. در ادامه به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود. 1️⃣پاداش اتفاقی برای بدرفتاری 2️⃣تله‌های نردبانی 3️⃣نادیده گرفتن رفتار مطلوب 4️⃣مشاهده دیگران 5️⃣دستور دادن 6️⃣ پیام‌های هیجانی 7️⃣استفاده غیرمؤثر از تنبیه 8️⃣عقاید و انتظارات والدین 9️⃣رابطه نامطلوب والد و کودک 💎 متناسب با مطلب فوق آیه دو سوره جمعه می‌فرماید: ... وَ يُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ ؛ چون از قبل کاملا پر از آفت‌گمراهی بود باید با تزکیه آنها را برطرف کند تا تعلیم کتاب و حکمت سبب هدایت و تربیت شود. 📎 📎
💢 وقار در جامعه دكتر مهری سويزی: 🔶 حجاب يعنی خيابان ادامه اتاق خواب نيست، بلكه جای كار و تلاش و ترقی جامعه است. 🔸 https://nedayeesfahan.ir/1745/ 📎 📎
💢 کاهش جمعیت، فاجعه تقلیل ازدواج و تحدید نسل 🔶 علی معصومی نویسنده کتاب کاهش جمعیت، فاجعه تقلیل ازدواج و تحدید نسل به بررسی تاریخی و کاربردی جمعیت و ضرورت حفظ جوانی جامعه و جلوگیری از پیر شدن آن پرداخته و همچنین توطئه‌هایی که برای کنترل زاد و ولد و کاستن از جمعیت جوان کشورهای اسلامی و به‌ویژه ایران اسلامی طراحی شده را ارائه کرده است. 📎 📎 📎 📎
💢 تهدید بی‌عمل 🔷 وقتی فقط تهدید می‌کنید و هیچ‌وقت عمل نمی‌کنید، کودک یاد می‌گیرد جدی‌تان نگیرد. به‌جای گفتن اگر... ، کافی‌ است یک‌بار قاطعانه عمل کنید؛ نتیجه‌اش را خواهید دید. 📎 📎
💢 تلاش با انگیزه 🔷 اگر کارگر احساس کند که هرچه سود این جنس بیشتر بشود، سود او هم بیشتر خواهد شد، انگیزه پیدا می‌کند برای اینکه کار را بهتر از آب دربیاورد؛ یعنی این به کارگر انگیزه می‌دهد، کار را بهتر، کامل‌تر، تمیزتر از آب درمی‌آورد. 🎙 امام خامنه‌ای مدظله‌العالی؛ ۱۴۰۴/۰۲/۲۰ 📎 📎 📎
✍🏻 نسخه ساندویچی 👨🏻‌🏫 کودک پُرتحرک ممکن است خیلی حرکت کند، سروصدا کند، خرابکاری کند، لجبازی کند و لازم باشد دائم یک نفر مواظبش باشد. 📌به این نکات توجه کنید: ⚠️ خیلی از پدرها و مادرها دچار این مشکلات هستند. 👦🏻 کارهای بد فرزندمان به علت اختلال پرتحرکی است، خود و او را مقصر ندانیم، ما می‌توانیم با دادن داروهای مناسب و کم‌ضرر کارهای او را بهتر کنیم و با مهارت‌هایی که پیدا می‌کنیم، مشکلاتمان را کمتر نماییم. 🔻 وقتی فرزندمان بزرگ‌تر شد، معمولاً پرتحرکی او کمتر می‌شود و بهتر می‌تواند خود را کنترل کند. 💡برای اینکه تحملمان زیادتر شود و بتوانیم روش‌های بهتری برای تربیت‌ فرزندمان استفاده کنیم، باید پُر انرژی باشیم. 📎 📎