4.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌴🕊🏴🕊🌴🌹
#بفرمائید_روضه
🎤 حجت الاسلام انصاریان
🌹 #سالروز_شهادت
🍀 #امیر_مؤمنان
🍀 #حضرت_علی_ع
🏴 #تسلیت_باد
#آجرک_الله
#یاصاحب_الزمان_عج
🌹 @dashtejonoon1🏴🕊
دشت جنون
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 #سردار_شهید #محمد_ابراهیم_همت #دوران_سربازی ماه مبارک رمضان مسئول آشپزخانه #قسمت_سوم سرب
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀
#سردار_شهید
#محمد_ابراهیم_همت
#دوران_سربازی
ماه مبارک رمضان
مسئول آشپزخانه
#قسمت_چهارم
هر لحظه که به پایان مرخصی ابراهیم نزدیک میشود، نگرانی یونس هم بیشتر میشود
از گروهبان میخواهد: اگر میشود، باز هم برایش مرخصی رد کن؛ من میروم راضیاش میکنم نیاید پادگان
گروهبان میخندد و میگوید: ماه رمضان یک ماه است. الان تازه پنج روزش رفته. من چه طور بیست و پنج روز مرخصی برایش رد کنم
یونس میگوید: از مرخصیهای من کم کن. اگر ابراهیم را دوست داری، نباید اجازه بدهی تا آخر ماه رمضان بیاید پادگان ، اگر بیاید و اوضاع اینجا را ببیند، حتماً با سرلشکر درگیر میشود
ششمین روز ماه رمضان است.
چند ساعت تا افطار مانده است
ابراهیم آرام و قرار ندارد.
شده است مثل اسفند روی آتش
خبرهایی که از پادگان به گوش رسیده، مردم را عصبانی کرده چه رسد ابراهیم که مسئول آشپزخانه پادگان است
مردم می گویند: « سرلشکر ناجی، روزه داران را با شلاق و بازداشت مجبور به روزه خواری میکند
او به زور در گلوی روزه داران آب میریزد
ابراهیم هر چه فکر میکند، بیشتر عصبانی میشود اما سعی میکند ناراحتیاش را از کربلایی و ننه نصرت مخفی کند
بند پو تینهایش را محکم میبندد و ساکش را به دوش میاندازد و خداحافظی میکند
ننه نصرت باز هم میگوید آخر ننه چه طور شد یک دفعه تصمیم ات عوض شد مگر نگفتی تا آخر ماه پیش ما میمانی
#ادامه_دارد...
🌹 @dashtejonoon1🕊🥀
🥀🏴🌹🕊🌹🏴🥀
#شهدا
#ماه_مبارک_رمضان
#افطاری
#شهید_مدافع_حرم
#محمود_رضا_بیضایی
ماه رمضان بود و ما در سوریه بودیم که یکی از افسرهای ارشد سوری ما را به ضیافت افطار دعوت کرد؛ با تعدادی از رزمندگان از جمله #شهید_بیضایی به میهمانی رفتیم و خیلی هم تشنه بودیم .
دو سه دقیقه بیشتر تا افطار نمانده بود و می خواستیم وارد سالن غذاخوری شویم اما #محمود_رضا منصرف شد و گفت من برمی گردم .
رزمندگان لبنانی اصرار داشتند که با آنها به افطاری برود و من نیز مصر بودم که دلیل برگشتنش را بدانم .
#شهید_بیضایی به من گفت:
شما ماشین را به من بده که برگردم و شما بروید و افطارتان را بخورید من هم بعد از افطار که بر گشتید دلیلش را برایتان می گویم
بعد از افطار علت انصرافش از میهمانی را پرسیدم و او در جوابم گفت:
اگر خاطرت باشد این افسر قبلا نیز یکبار ما را به میهمانی ناهار دعوت کرده بود آن روز بعد از ناهار دیدم که ته مانده ی غذای ما را به سربازانشان داده اند و آنها نیز از فرط گرسنگی با ولع غذای ته مانده را می خورند!
امروز که داشتم وارد سالن می شدم فکر کردم اگر قرار است ته مانده ی غذای افطاری مرا به این سربازها بدهند من آن افطار را نمی خورم .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 @dashtejonoon1🕊🏴
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹
#اسارت
#ماه_مبارک_رمضان
#روزه_در_اسارت
پس از اتمام مرخصیام از تهران به منطقه مهران رسیده بودم که که آماده باش اعلام کردند و گویا دشمن ساعت دو نیمه شب عملیاتی انجام داده بود اما سمت ما خبری نبود. به ما گفتند شلیک کنید ما هم در تاریکی با «آرپی جی» و گلوله شلیک میکردیم و تا پنج صبح که هوا کمی روشن شد دیدیم هرچه گلوله زدهایم به تانک و نفربر زده بودیم.
ساعت ۶ میخواستیم عقبنشینی کنیم، که یکی از مافوقهایمان اجازه عقبنشینی به ما نداد و یک ساعت بعد به ما دستور عقبنشینی صادر شد. حدود ۲۸ نفر بودیم که عقبنشینی کردیم و با یک ماشین جنگی به داخل منطقه مهران رفتیم. منطقه به محاصره دشمن درآمده بود. ما هم در جاده زیر یک پل مخفی شدیم که دیدیم یک سرباز ایرانی هم جداگانه به سوی ما میآید.
عراقیها هم که با تانک و نفربر از روی پل در حال عبور بودند گویا رد او را زده بودند. حدود ۱۰ دقیقه بعد عراقیها ما را محاصره کردند. البته ۱۸ تن از بچهها قبل از اینکه ما به اسارت دربیاییم از طرف دیگر پل فرار کرده بودند و خودشان را نجات داده بودند. ماه رمضان و دقیقاً وقت اذان ظهر بود که نیروهای عراقی ما را اسیر گرفتند.
یک درجهدار عراقی به همراه چند سرباز ما را اسیر کردند. درجهدار عراقی به سربازانش دستور آتش داد تا ما را به گلوله ببندند که یک یا دو دقیقه بیشتر طول نکشید که یک جیب نظامی از دور پیدا شد. آن درجهدار به نشانه احترام دست بلند کرد و به زبان عربی که البته از بچههای عرب زبان هم در میان بودند ترجمه کرد که آنها نمیخواهند ما را بکشند. افسر عراقی مدام میگفت: «ماه رمضان، گناه، گناه» آنها هم دست نگه داشتند و ما را سوار ماشینها کردند و به بصره بردند تا پنج سال در اسارت دشمن زندگی کنیم.
راوی :
#آزاده_سرافراز
#مروتعلی_نصرتی
🌹@dashtejonoon1🕊🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
یاد باد
یاد جبهه ها
یاد دفاع مقدس
#یاد_شهدا
ارسالی از اعضاء
شادی روح #امام_راحل و #شهدا و سلامتی رزمندگان اسلام
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀 @dashtejonoon1🌹🕊
🌴💐🌼🌺🌼💐🌴
امروز
#دوم_فروردین_ماه
سالروز طلوع
چند آسمون نشین شهرستانمونه
تولدتان مبارک
#شهدای_عزیز
💐🍀🌼🌺🌼🍀💐
#کادوی_تولدشون
#شادی_روحشون
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌺 @dashtejonoon1🌼💐
🌹🕊💐🌷💐🕊🌹
🌹 بسم رب الشهداء والصدیقین 🌹
#سلام_بر_شهدا 🌷
سلام بر مردان بی ادعا 🌷
خوشا آنانڪ جان را میشناسند
طریق عشق و ایمان را میشناسند
بسے گفتند و گفتیم از #شهیدان
#شهیدان را #شهیدان مے شناسند
🕊 #ای_شهید 🌹
تمام این" لحظہ ها" ✨بهانہ است باور ڪن
براے خرید نگاهت ، دلم خورشید را هم پس مے زند
باور ڪن ...
✍️ امروز #دوم_فروردین_ماه
سالروز عروجتان است🕊
🌹 #شهدای والامقام
🌹شهرستان نجف آباد
🌹ڪہ در چنین روزی
🌹 آسمانی شده اند
🌹 این #شهدای والامقام محل تولد و قبور پاڪ و مطهرشان در شهرستان نجف آباد است ڪہ در معرفے ایشان
محل مزار ذکرمی گردد : ✍️
🌷 سردار #شهید اکبر فتاح المنان 🍁 (مصطفی ) ـ ۲۴ ساله ـ نجف آباد
🌷 سردار #شهید علی ایمانیان 🍁 (حسن ) ـ ۲۵ ساله ـ نجف آباد
🌷 پاسدار #شهید حجت نریمان حیدری🍁 (گودرز ) ـ ۲۳ ساله ـ نجف آباد
🌷 پاسدار #شهید محمد حسین استکی🍁 (ابراهیم ) ـ ۲۲ ساله ـ اصفهان
🌷 بسیجی #شهید احمد توکلی 🍁 (محمد حسن ) ـ ۱۶ ساله ـ نجف آباد
🌷 بسیجی #شهید رضا توکلی 🍁 (مانده علی ) ـ ۱۹ ساله ـ نجف آباد
🌷 بسیجی #شهید مجید ستاری 🍁 (حسن ) ـ ۱۸ ساله ـ نجف آباد
🌷 بسیجی #شهید محمد جواد معین 🍁 (محمد کاظم ) ـ ۱۷ ساله ـ نجف آباد
🌷 بسیجی #شهید فضل اله مغزی🍁 (علی ) ـ ۲۲ ساله ـ نجف آباد
🌷 بسیجی #شهید یداله نادری نژاد🍁 (عباس ) ـ ۳۰ ساله ـ نجف آباد
🌷 بسیجی #شهید احمد هادی🍁 (نعمت اله ) ـ ۲۰ ساله ـ نجف آباد
🌷 بسیجی #شهید مجتبی یزدانی 🍁 (ابوالقاسم ) ـ ۱۹ ساله ـ نجف آباد
🌷 بسیجی #شهید عباس استاد علی🍁 (محمد ) ـ ۱۷ ساله ـ دهق
🌷 بسیجی #شهید فرهاد یزدی 🍁 (غلامرضا ) ـ ۱۹ ساله ـ دهق
🌷 بسیجی #شهید غفار خوندابی 🍁 (محمدعلی ) ـ ۲۱ ساله ـ اصفهان
🌷 بسیجی #شهید منوچهر ذبحی 🍁 (عباسعلی ) ـ ۲۴ ساله ـ نجف آباد
🌷 سرباز #شهید محمد حری🍁 (عبداله ) ـ ۲۰ ساله ـ نجف آباد
🌷 سرباز #شهید علی اکبر احمدی 🍁 (سلطانعلی ) ـ ۱۹ ساله ـ جوزدان
🌷 جهادگر #شهید حیدرعلی باستانی 🍁 (مصطفی ) ـ ۲۵ ساله ـ نجف آباد
🌷 جهادگر #شهید محمد شریف زاده🍁 (عبدالرضا ) ـ ۳۱ ساله ـ نجف آباد
🌷 جهادگر #شهید احمد صالحی🍁 (حسین ) ـ ۲۵ ساله ـ نجف آباد
🌷 جهادگر #شهید رمضان هاشمی🍁 (علی ) ـ ۲۱ ساله ـ جوزدان
🌹 سالگرد
🌹آسمانی شدنتان
🌹 مبارڪ باد ...
#روحشان_شاد 🕊
#یادشان_گرامی 🌹
#راهـشان_پر_رهرو 🕊
🌴 @dashtejonoon1🕊🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#دوم_فروردین
سالروز حمله مأموران ستم شاهی پهلوی به #مدرسه_فیضیه_قم و یاد و خاطره #شهدای این حادثه گرامی باد .
عصر روز دوم فروردین ماه ۱۳۴۲ مصادف با روز #شهادت امام صادق (علیهالسّلام)، مجلس سوگواری از طرف آیتالله گلپایگانی در مدرسه فیضیه با حضور آیتالله گلپایگانی برگزار شد.
ماموران شاه برای اجرای نقشه خود پس از ناکامی در دو مجلس قبلی بر تعداد نیروها خویش افزودند.
کامیونهای سرباز مسلح در بیرون مدرسه فیضیه در حال آماده باش مستقر گردید.
بعد از گذشت مدتی از شروع مراسم و حضور آیتالله گلپایگانی واعظی به نام «شیخ انصاری» به منبر رفت.
وی از همان آغاز سخنرانی با صلواتهای بیجای عدهای از حاضران مواجه شد.
اخلالگران در دو گروه ۷۰ و ۳۰ نفری در دو طرف مجلس قرار گرفته بودند و به نوبت صلوات میفرستادند.
پس از پایان سخنرانی، یکی از اخلالگران فریاد زد «برای سلامتی شاهنشاه آریا مهر صلوات» مردم به هیجان آمدند و درگیری شروع شد.
ضرب و شتم طلاب و روحانیون توسط افراد اخلالگر آغاز شد. این گروه با چاقو و چوب به جان طلاب افتادند.
کماندوها و افراد رژیم به هر طلبهای که میرسیدند از وی میخواستند که «جاوید شاه» بگوید سپس وی را زیر مشت و لگد گرفته و کتک میزدند.
عدهای طلاب به طبقه فوقانی مدرسه رفته و با پرتاب سنگ و آجر به کماندوها حمله کردند.
مهاجمین به طبقه بالا رفته و در آنجا ضمن درگیری و مضروب ساختن تعدادی از آنها، چند نفر را از بالا به پائین انداختند.
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀 @dashtejonoon1🕊🌹