🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#شهیدانه
#سردار_شهید
#حاج_حسین_بصیر
#قسمت_اول
احساس تنهایی تمام وجودم را گرفته بود. همین تنهایی و احساس غربت سبب شد تا در این مدت حضورم در منطقه، آرام و قرار نداشته باشم. داشت برایم خسته کننده میشد. خودم را به ستاد تیپ رساندم. میخواستم با فرمانده تیپ صحبت کنم. چند روزی منتظرش بودم. رفته بود زیارت خانهی خدا و برگشته بود. همین دیروز. بچهها گفته بودند، فقط چند ساعتی رفت به خانوادهاش سر زد و آمد منطقه. من هم تا شنیدم آمدم تا مشکلم را با او در میان بگذارم. مشکل که نه. همان احساس، تنهایی و دوری از دوستانم که درگردان یارسول(ص) بودند.
نیم ساعتی زیر آفتاب سوزان بعدازظهر، کنار سنگر ستاد به کیسههای شنی تکیه داده بودم که ناگهان صدای فرمانده تیپ را شنیدم. از جایم کنده شدم. «حاج بصیر» * داشت از سنگر بیرون میآمد. فرماندهان گردانها هم با او بودند. صبرکردم تا آنها بروند و حاجی تنها شود. لختی دیگر انتظار کشیدم، همه رفتند. حاجی تنها شده بود. رفتم به سمتش.
سلام کردم. حاجی به رویم لبخند زد و من بیهیچ مقدمهای اصل ماجرا را گفتم: «حاجآقا! من مدت زیادی است منتظر شما بودم. راستش من در گردان مسلم هستم. حال آنکه اکثر دوستانم و همشهریانم در گردان یارسولاند.»
و بعد نامهی درخواستم را که تا آن لحظه در دستم بود به حاجی دادم و ادامه دادم: «خواستم اگر برای شما مقدور است، دستور بفرمایید تا به گردان یا رسول بروم.»
راوی :
ابراهیم اسفنجاری
#ادامه_دارد....
🌹 @dashtejonoon1🕊🥀
دشت جنون
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 #شهیدانه #سردار_شهید #حاج_حسین_بصیر #قسمت_اول احساس تنهایی تمام وجودم را گرفته بود. هم
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#شهیدانه
#سردار_شهید
#حاج_حسین_بصیر
#قسمت_دوم
اینگونه تصور میکردم که حاجی به خاطر شناختی که از من دارد، همین الان خودکارش را در میآورد و در حاشیهی نامه به فرمانده گردان دستور میدهد تا انتقال من هرچه زودتر انجام بگیرد امّا برخلاف انتظار من، حاجی دستهایش را باز کرد و مرا در آغوش خود جای داد و گفت: «پسرم! برای چه احساس تنهایی میکنید. شما که تنها نیستید. چهار نفرید: خودتان، خدا و دو ملک آسمانی. تازه از همه مهمتر، در جایجای این منطقه فرشتگان روی زمین زندگی میکنند، امام زمان(عج) هم حضور دارند. یک رزمندهی اسلام هیچ وقت نباید احساس تنهایی کند.»
میخواستم چیزی بگویم که حاجی خودش را از آغوشم جدا کرد و کاغذ را به من برگرداند و گفت: «این را هم از من به یادگار به خاطرت بسپار. خدا همیشه با بندهاش است. خودش فرموده: اگر میخواهید با خدا صحبت کنید، نماز بخوانید. بله! نماز بخوانید و اگر میخواهید خدا با شما صحبت کند، قرآن تلاوت کنید.»
با این حرفهای آسمانی حاجی قوت قلب گرفته بودم، رفتم تا دستهای حاجی را ببوسم که حاجی نگذاشت و دستهایش را کشید و سر مرا نوازش کرد و دوباره لب گشود: «پسرم! ما را هم فراموش نکنید. من از همه شما بچههای خوب و پاک که نزد خدا جایگاه خاصی دارید، التماس دعا دارم.»
صفای حاجی مرا جذب کرده بود. نمیتوانستم از حاجی دل بکنم. دیگر برایم سخت بود. ولی چارهای نداشتم، باید برمیگشتم گردان مسلم امّا اینبار احساس تنهایی نمیکردم. قوت قلب گرفته بودم. خداحافظی کردم و راه گردان را در پیش گرفتم.
راوی :
ابراهیم اسفنجاری
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 @dashtejonoon1🕊🥀
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
یاد باد
یاد جبهه ها
یاد دفاع مقدس
#یاد_شهدا
ارسالی از اعضاء
شادی روح #امام_راحل و #شهدا و سلامتی رزمندگان اسلام
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀 @dashtejonoon1🌹🕊
🌴🕊🥀🍀🥀🕊🌴
امروز
#سوم_اردیبهشت_ماه
سالروز طلوع
چند آسمون نشین شهرستانمونه
تولدتان مبارک
#شهدای_عزیز
🌺 پاسدار #شهید حسینعلی فاضل (محمدتقی)
🌺 بسیجی #شهید احمد پولادی (محمد)
🌺 بسیجی #شهید مرتضی پیچان (عباس)
🌺 بسیجی #شهید اسداله خدادادی (علی)
🌺 بسیجی #شهید محمدحسن خدادادی (حسینعلی)
🌺 بسیجی #شهید مجید صالحی (علی محمد)
🌺 بسیجی #شهید داریوش صداقت (قربانعلی)
🌺 بسیجی #شهید اسکندر عباسی (براتعلی)
🌺 بسیجی #شهید قربانعلی کاظمی (محمد)
🌺 بسیجی #شهید احمد کاظمی (اسماعیل)
🌺 بسیجی #شهید حسین گلشادی (حسنعلی)
🌺 بسیجی #شهید صابر هوشیاری (قلی)
🌺 بسیجی #شهید ناصر ابوترابی (براتعلی)
🌺 بسیجی #شهید حسین واعظ زاده (مرتضی)
🌺 سرباز #شهید اکبر زمانیان (اسداله)
🌺 پزشکیار #شهید امیرقلی افلاکیان (قنبرعلی)
#کادوی_تولدشون
#شادی_روحشون
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌴 @dashtejonoon1🌴🕊
🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹
#شهيد_والامقام
#یداله_معین
فرزند : ناصر
#طلوع :
🗓 1345/12/23 🗓
محل تولد : نجف آباد
وضعیت تاهل : مجرد
#عروج :
🗓 1365/02/03 🗓
مسئولیت : بسیجی
محل #شهادت : عراق ـ فاو
عملیات : والفجر ۸
مزار #شهید :
#گلزار_شهدای_نجف_آباد
#مهربانم
#آسمانی_شدنت_مبارک
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🕊 @dashtejonoon1🕊🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#در_محضر_فرمانده
#مقام_معظم_رهبری
خدا رحمت کند #شهید_قرنی را، یک ارتباطی با ما از پیش از انقلاب پیدا کرده بود، آن اواخر.
وقتی که انقلاب شد و ایشان مسئولیّت پیدا کرد، بنده هم عضو شورای انقلاب بودم و می دیدیم هم را، من به او گفتم که من آماده هستم بیایم در ارتش، آن وقت ما هم جوان بودیم، گفتم من آماده هستم بیایم ارتشی بشوم؛ درجه هم نمی خواهم؛ فقط یک دانه ستاره، بیشتر هم نه!
گفت شما بیا، درجهی سرهنگی به تو می دهم که آن وقت در واقع بالاترین درجه بود.
یعنی آدم افتخار می کند که جزو یک چنین ارتشی باشد، جزو یک چنین مجموعهی نظامیای باشد.
#سپهبد_شهید
#محمدولی_قرنی
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌴 @dashtejonoon1🕊🌹
دشت جنون
🇮🇷🌹🌴🇮🇷🌴🌹🇮🇷 #یاد_ایام #یاد_حماسه_ها حماسه ناوچه قهرمان جوشن #قسمت_پنجم در این هنگام متوجه شدم که ک
🇮🇷🌹🌴🇮🇷🌴🌹🇮🇷
#یاد_ایام
#یاد_حماسه_ها
حماسه ناوچه قهرمان جوشن
#قسمت_ششم
در این شرایط حساس، با پرسنل مشورت کردم و با اینکه همه میدانستند تنها هستیم و از هر طرف مورد محاصره آمریکاییها قرار داریم، با کمال شجاعت گفتند که حاضرند تا پای جان از کشتی حفاظت کنند.
ناوگان نیروی دریایی آمریکا دست بردار نبود و مرتب اخطار میداد و ما هم به راه خود ادامه میدادیم تا اینکه مکالمه من با فرمانده ناوگان نیروی دریایی آمریکا به مشاجره لفظی کشید و من به او گفتم: شما باید منطقه را ترک کنید و من مأموریت خودم را انجام خواهم داد. در این زمان، از آن طرف خط یک نفر پشت دستگاه بیسیم آمد و به زبان فارسی شروع کرد به صحبت کردن و گفت: هرچه که به شما دستور داده میشود اجرا کنید، اگر شما تسلیم شوید، آن دسته از نفرات که مایل باشند میتوانند با ما به آمریکا بیایند تا ما در آنجا به آنها کار و امکاناتی که میخواهند بدهیم و آن دسته از افراد هم که مایل به این کار نیستند، میتوانند به ایران برگردند. من هم در جواب مجددا گفتم: ما به مأموریت خود ادامه خواهیم داد.
#ادامه_دارد ...
🇮🇷 @dashtejonoon1🌹🇮🇷