دشت جنون
🇮🇷🌹🌴🇮🇷🌴🌹🇮🇷 #یاد_ایام #یاد_حماسه_ها حماسه ناوچه قهرمان جوشن #قسمت_هشتم در بین این صحبتها بود که آ
🇮🇷🌹🌴🇮🇷🌴🌹🇮🇷
#یاد_ایام
#یاد_حماسه_ها
حماسه ناوچه قهرمان جوشن
#قسمت_نهم
خدا رحمت کند افسر عملیات ناوچه جوشن را (شهید ابراهیم حرآبادی)، ایشان از راه رسید و گفت ناوچه از ناحیه موتورخانه مورد اصابت موشک قرار گرفته است. به او گفتم به افسر مهندس بگو میزان صدمات وارده را اعلام کند تا بتوانیم از ادامه خسارت به ناوچه جلوگیری کنیم. سومین موشک که از نوع استاندارد بود، به سوی ما شلیک شد و پرسنل قهرمان ناوچه جوشن با اجرای آتش سعی در انهدام آن داشتند که موفق نشدند و موشک به پل فرماندهی اصابت نمود. من و چند نفر از پرسنل به داخل آب پرتاب شدیم. بلافاصله موشکهای چهارم و پنجم هم به ناوچه اصابت کردند و دود و آتش آن را فرا گرفت. به پرسنلی که روی ناوچه بودند گفتم تا خود را داخل آب بیندازند. تعدادی از بچهها که رمقی در تن داشتند، به دوستانشان کمک میکردند تا خود را به داخل آب بیندازند. ولی آنهایی که شهید شده بودند، با ناوچه جوشن به دل خلیج همیشه فارس رفتند تا حماسه جاوید جوشن برای همیشه ماندگار باقی بماند.
زمانی که در داخل آب بودیم، به کمک تعدادی از پرسنل ناوچه، سعی کردیم تا کلیه عوامل را که داخل آب پریده بودند دور هم جمع کنیم. افسر برق ناوچه که در یک مایلی من بود، توانسته بود هشت نفر را جمع کند و من هم ۱۷ - ۱۸ نفر را در کنار خود جمع کرده بودم. برای اینکه جریان آب ما را از یکدیگر جدا نکند، به بچهها دستور دادم تا کمربندهای خود را باز کنند و به یکدیگر گره بزنند تا بتوانیم جمع خود را حفظ کنیم، بیشتر نگرانی ما از این بود که درآن منطقه کوسه خیز با توجه به مجروح بودن تعداد زیادی از پرسنل از خطر حمله کوسه ها در امان بمانیم.
#ادامه_دارد ...
🇮🇷 @dashtejonoon1🌹🇮🇷
🕊🌹🥀🌴🥀🌹🕊
#شهیدانه
#سردار_شهید
#محمدرضا_تورجی_زاده
مشق امروز من #شهید است.
هزار و چهارصد بار از روی نام تو می نویسم تا یادم باشد از کربلای حسین ع
تا هورالعظیم، از مکه تا فکه و از ساحل فرات تا قله های بازی دراز ، راه کوتاهی است .
به اندازه یک قطره از خون تو تا خدا
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🕊 @dashtejonoon1🌴🥀
🌹🕊🥀🕊🥀🕊🌹
🕊 #مثل_شهدا 🕊
#سردار_دلها
#سپهبد_شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی
آمد به خط فاطمیون
شب که شد، گفتیم لابد میرود جایی بدون هیاهوی رزمندگان استراحت کند .
کفش هایش را گذاشت زیر سرش، گوشه ی اتاق دراز کشید.
خودمان خجالت کشیدیم، اتاق رو خلوت کردیم که چند ساعت استراحت کند .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 @dashtejonoon1🕊🥀
دشت جنون
🕊🌹🥀🌴🥀🌹🕊 #شهیدانه #سردار_شهید #محمدرضا_تورجی_زاده مشق امروز من #شهید است. هزار و چهارصد بار از رو
باز یاران یاد یاران می کنیم
از #شهیدان یاد دوران می کنیم
از #شهیدی گویمت والا مقام
مرد میدان عمل در یک کلام
نام زیبایش (محمد) هم ( رضا)
(تورجی زاده) رضا هم بر قضا
اُسوه ی تقوا و ایمان با صفت
مادح #زهرا خدای معرفت
صوت زیبایش به یاد #فاطمه
جبه ها میخواند او بی واهمه
عاشق #مهدی و هم نام آوران
هر سه شنبه مقصد او جمکران
بوده مظلوم و امیری با وقار
عاشق #رهبر یل دشمن شکار
داده هنگام #شهادت این پیام
پیروی از #رهبر و نهضت قیام
نام #زهرا بر مزارم حک شود
هر که آمد در برم بی غم رود
همچو #زهرا دست و پهلویش شکست
آرزویش شد روا از پا نشست
(بیقرارا ) کن زیارت قبر او
میشوی حاجت روا از مهر او
پرویز بیابانی ( بیقرار اصفهانی)
@dashtejonoon1
استاد محمد شجاعیسفر پر ماجرا 23.mp3
زمان:
حجم:
4.73M
🌺🍀💐🌼💐🍀🌺
#سفر_پرماجرا ۲۳
#استاد_شجاعی
هرچی وابستگی بیشتر میشه، ترک تعلّق هم سخت تر میشه
از نعمتهای دنیات برای خودت نعمتهای آخرتی بساز!
هر چی بیشتر برای اونور خرج میکنی، تعلّقت کمتر و وفاتت راحت تر میشه
💐 @dashtejonoon1🌼🌺
29.mp3
زمان:
حجم:
7.13M
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#کتاب_صوتی
#دخترم_ناهید
#شهیده_والامقام
#ناهید_فاتحی_کرجو
💐 #قسمت_بیست_و_نهم💐
#کپی و #استفاده از صوت با ذکر #صلوات ، #بلامانع است .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
دشت جنون
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 #شهید_مدافع_حرم #عمر_ملازهی #شهید_اهل_تسنن #قسمت_اول #پدر_شهید بنده اسماعیل ملازهی کارم
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#شهید_مدافع_حرم
#عمر_ملازهی
#شهید_اهل_تسنن
#قسمت_دوم
#پدر_شهید
احسان برادر کوچکتر عمر در تهران سرباز بود. عمر یک هفته برای کارهای اعزامش در تهران حضور داشت و به برادرش هم گفته بود دارد می رود. زمانی که رسید سوریه تماس گرفت و به خانمش گفته بود من اینجا اوضاع خوبی ندارم و در محاصره هستیم، ما را حلال کنید، یک هفته بعد هم شهید شد.
احسان و عثمان هنوز عروسی نکرده بودند. عمر که تماس گرفت گفت مراسم عروسی آنها را عقب نیندازید. اما مادرش گفته بود تو نیستی دست و دلم نمی رود به این کار. تا اینکه علی آمد گفت: مادر عمر دست شما را بوسیده (یعنی دیگر بر نمی گردد) از او بگذرید. اما مادرش گفت: نفرین نکن بر میگرده. عمر همیشه با لبخند می گفت بر میگردم، هر درگیری بوده سالم ماندم این بار هم بر می گردم. اما اتفاقا در آن عملیات آخر اولین کسی به شهادت میرسد عمر بوده.
عمر از همه پسرها شیطان تر بود اما وقتی بزرگ شد بسیار آرام برخورد میکرد. در بچگی به قدری آتش میسوزاند که یکبار با چوب خرما و طناب جایی را درست کرده بودم تا سایه باشد بچه ها بازی کنند، اما از عصبانیت طناب را برداشتم و با آن عمر را آویزان کردم.
یکی از همسایه ها آمد وساطتش را کرد آوردمش پایین. آن قدر بچه شیطانی بود که وقتی آمد پایین انگار نه انگار. الان پسرش هم درست مثل خودش است.
روزی که خواستند خبر شهادتش را به ما بدهند تعدادی از سپاه آمدند خانه ما و گفتند پسرتان به خواست خدا شهید شده. وقتی این جمله را شنیدم گفتم: «کل نفس ذائقه الموت» همه یک روز باید برویم و خوشحال بودم که پسرم اینطور رفت و ما هم صاحب شهید شدیم اما دلم هم یک حالی شد. خب بالاخره بچه بسیار برای پدر و مادر عزیز است. بقیه پسرانم را هم حاضرم به سوریه بفرستم و خودشان هم حاضرند اعزام شوند. عمر سپاهی نبود و بسیجی بود، او اولین شهید مدافع حرم اهل سنت است. که 3 آذر 94 به شهادت رسید.
شاید برای بعضی ها سوال باشد که مثلا ما چون سنی هستیم باید جذب طرف مقابل شویم اما هر انسان عاقلی می فهمد آنها دروغگو هستند و چه کسی راست می گوید. مانند جنگ ایران عراق که این جنگ هم مانند همان است. برای دشمن فرق نمیکند بمبی که می اندازد روی سر چه کسی، با چه دین و تفکری و می ریزد. عمر زندگی خوبی با خانوادهاش داشت و از لحاظ مالی هم مشکلی نداشت اما همه اینها را گذاشت و برای هدفش به سوریه رفت.
وقتی ما را بردند دیدار امام خامنه ای خیلی خوشحال شدیم. ایشان برای ما صحبت کردند و گفتند همه باید برای حفظ نظام بکوشیم و حرفهایشان واقعا مرهمی بر دل ما بود. برخوردشان واقعا با ما صمیمی بود. چه چیزی بهتر از اینکه آدم با امامش دیدار داشته باشد.
#ادامه_دارد ...
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹