@Ostad_Shojaeخانواده آسمانی 39.mp3
زمان:
حجم:
9.13M
🌺🍀💐🌼💐🍀🌺
#خانواده_آسمانی ۳۹
#استاد_شجاعی
میگویند عشق رکن آسمانی خلقت و رازی پنهان شده در صفحە آفرینش است.
عشق مابین چه کسانی؟
- اگر خداوند ادعای عشق دارد پس چرا آنرا ابراز نکرده است؟
- اگر منظور عشق انسان به خداوند است، وقتی الگویی برای عشق ورزی معرفی نشده، چگونه باید عشق ورزیدن را یاد بگیرد؟
#متخصص_معصوم
#نارضایتی_از_زندگی
#عشق_حقیقی
#هدف_خلقت
💐 @dashtejonoon1🍀🌺
🌺🍀💐🌼💐🍀🌺
دعا برای موفقیت و پیروزی مرزداران و سربازان اسلام
مداومت هر روز بر این دعا، کمترین کاری است که وظیفهی واجب ما در این نبرد آخرالزمانی و حمایت از رزمندگان و سربازان اسلام است.
متن دعا را در لینک زیر بخوانید :
blog.montazer.ir/?p=2263
💐 @dashtejonoon1🍀🌺
🌺🍀💐🌼💐🍀🌺
بندهای استغفار هفتادبندی امیرالمومنین (ع)
🌴 #بند37استغفار
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بار خدایا ! از تو آمرزش می طلبم برای هر گناهی که مرا به عذابت نزدیک کرده یا از پاداش نیکویت دور نموده یا مانع رحمتت گشته یا نعمتت را بر من مکدّر نموده است؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
💐 @dashtejonoon1🍀🌺
💐🕊🌹🕊🌹🕊💐
#پدرانه
به کویَت گر چنین
آشفته میگردم ، مکن منعم
دلی گم کردهام اینجا و میجویم
نشانش را . . .
#پنجشنبه_های_دلتنگی
#شهدا_را_یاد_ڪنید
#با_ذڪر_صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
💐 @dashtejonoon1🌹🕊
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀
#هشتم_آذرماه
#سالروز_شهادت
#دانشمند_هسته_ای
#شهید_والامقام
#دکتر_مجید_شهریاری
گرامی باد .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 @dashtejonoon1🕊🥀
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#همسرانه
#دانشمند_هسته_ای
#شهيد_والامقام
#مجید_شهریاری
دکتر ماشین و راننده داشت. من هم با ماشین خودم میرفتم. آن موقع طرح زوج و فرد را اجرا میکردند. پلاک ماشین من فرد بود. گفت بیا با هم برویم. آن روز اتفاقی با هم همراه شدیم. 500 متر از اتوبان ارتش را طی نکرده بودیم که با ترافیک ابتدای اقدسیه مواجه شدیم. راننده سرعت را کم کرد تا از منتهیالیه سمت راست به سمت دارآباد برود. یادم هست که چند ثانیه قبل از انفجار یک چیزی از دکتر پرسیدم؛ برگشت و جواب داد. بعداً در نامههایش که میگشتم، دیدم بعدازظهر همان روز در دانشگاه شریف جلسه دفاع داشته. آن لحظه تز آن دانشجو را مطالعه میکرد. سرش به آن گرم بود. موتوری آمد و بمب را چسباند. من داشتم بیرون را نگاه میکردم. از پنجره سمت دکتر موتوری را دیدم. راننده متوجه شد و سریع نگه داشت. من آنتن بمب را دیدم. راننده داد زد برید بیرون. همان لحظه صدای مجید را شنیدم که گفت چه شده؟ سریع پریدم که در را برایش باز کنم. قبل از این که بیرون بروم، دست مجید را دیدم که رفت کمربند را باز کند. ظاهراً کمربند را باز کرده و برگشته بود تا در را باز کند. من هم رفتم در جلو را باز کنم. بمب خیلی بزرگ بود؛ یک چیزی مثل گوشی تلفنهای سیار. آنتن بلندی داشت. خواستم در را باز کنم که دکتر پیاده شود. دستم نرسید. منفجر شد. بمب طوری طراحی شده بود که موجش به سمت داخل باشد. تمام موج روی مجید من منتقل شد. انفجار من را پرت کرد. سمت عقب ماشین افتادم. دردی احساس نکردم. فقط یک لحظه سوزش اولیه بمب را روی صورتم حس کردم. بعداً فهمیدم که همه صورتم و موها و چشم و ابرویم سوخته. هوشیار بودم. آمدم بلند شوم، نمیتوانستم. پای چپم خرد شده بود، ولی درد نداشتم. هر بار آمدم بلند شوم، میافتادم. راننده هم در همین حین بالای سرم آمد. گفتم من را ببر پیش دکتر. توی سر خودش میزد. یک عابر این صحنه را فیلمبرداری کرده است. با آرنج، خودم را روی زمین کشیدم. تنها دردی که احساس کردم، وقتی بود که خدم را روی آسفالت کشیدم. دستم پاره شده بود و گوشتش روی آسفالت کشیده میشد. به هر حال خودم را تا در جلو کشیدم. روی زمین بودم. دیدم که دکتر روی صندلی نشسته. من چیز منهدم شده ندیدم. فقط دیدم که سرش روی صندلی افتاده است. بعداً گفتند که پای راست و دست چپ دکتر کاملاً از بین رفته بود. چون هوشیار بودم، میدانستم که تمام شده است. خیلی دلم میخواستم میتوانستم بالا بروم. میدانستم که آخرین لحظهای است که او را میبینم. اگر این برانکاردیها پخته بودند، یک لحظه من را بالای سرش میبردند. ولی دو تا پسر بچه بودند. به خودم گفتم اگر من امدادگر بودم، آن لحظه فکر میکردم که این آخرین لحظهای است که این فرد میتواند بدن گرم عزیزش را حس کند. شاید خودم این پیشنهاد را میدادم که میخواهی ببرمت تا بغلش کنی. ولی بچه بودند. از امدادگر پرسیدم دکتر شهید شده ؟ خیلی بچه سال بود. گفت شما راحت باشید. گفتم به من بگو. گفت شما آرام باشید. گفتم بچه جان به من بگو. پیش خودم گفتم که بچه است دیگر. میدانستم تمام شده است. دکتر به ملکوت پرواز کرده بود و من در اثر شدت جراحت، در حسرت دیدن چهره مجید، توسط نیروهای امدادگر منتقل شدم.
راوی :
#همسر_شهيد
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 @dashtejonoon1🌹🕊
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹
#دل_نوشته_شهدایی
سلام
سلام بر #شهدا
جواب سلام #واجبه برادرم؟؟
دعوت بشی بری خادمی #شهدا
مگه #بده
نه بخدا #عالیه
ولی #چرا من؟؟
من که #لیاقت نداشتم؟
حالا که #دعوت شدم چرا بی نتیجه
چندبار #دعوتت کنه
خودشون برات #نسخه بپیچن
بعد خودشون #نسخشونو عوض کنن
همه میگن دست شما #توکار بوده
بابا نگام کنین
دستی که برات فقط #بدبختی بیاره آخه
دارم #کفر میگم نه ؟؟؟؟؟
آره جدیدا #کافرم شدم
خیلی #بد شدم
از راهتون #دور شدم
از اهدافتون #دور شدم
خودمو #گم کردم
#دروغ
#ریا
#گناه
آه #گناه
#خدایا بسه
#شهدا بسمه
دلم دستی میخواد که منو بیاره #پیش شما
حتی ببره پیش #خدا
#ارسالی_از_اعضاء
🕊 @dashtejonoon1🕊🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
یاد باد
یاد جبهه ها
یاد دفاع مقدس
#یاد_شهدا
ارسالی از اعضاء
شادی روح #امام_راحل و #شهدا و سلامتی رزمندگان اسلام
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀 @dashtejonoon1🌹🕊
🌺🍀💐🕊💐🍀🌺
امروز
#هشتم_آذرماه
سالروز طلوع
چند آسمون نشین شهرستانمونه
تولدتان مبارک
#شهیدان_عزیز
🌺 سردار #شهید علی محمد پاینده 🌼 (حسنعلی)
🌺 پاسدار #شهید احمد فیروز بخت 🌼 (عباسعلی)
🌺 بسیجی #شهید علی اکبر بتویی 🌼 (عزیزاله)
🌺 بسیجی #شهید حسین پورپیرعلی 🌼 (حیدرعلی)
🌺 بسیجی #شهید محمدباقر حاجی صادقیان 🌼(عبداله)
🌺 بسیجی#شهید مصطفی کبیری 🌼 (حسینعلی)
🌺 بسیجی#شهید محمدعلی سبیلی 🌼 (غلامعلی)
🌺 جهادگر #شهید رضا فاضل 🌼 (غلامعلی)
🌺 سرباز #شهید مهدی رحیمی 🌼(حسن)
🌺 سرباز #شهید اسماعیل کاظمی 🌼 (حسن)
#کادوی_تولدشون
#شادی_روحشون
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌺 @dashtejonoon1💐🍀